به نظر می رسد، طرح تعیین جریمه برای کشف حجاب از وجه اجباری بودن آن برای منفعت مالی و تبدیل آن به آب باریکه ای برای حکومت استفاده می کند. در واقع با چنین طرح هایی حجاب شکلی طبقاتی پیدا می کند؛ به این معنا که ثروتمندان با پرداخت جریمه احتمالی خود می توانند بی حجاب باشند و زنان فقیر از بیم پرداخت جریمه آن را به عنوان نماد فرودستی جنسیتی و طبقاتی حمل خواهند کرد.
توداک- ماجرای حجاب این روزها شرایطی دیگرگون در جامعه یافته و مسیرهای تازه ای را از سوی حاکمیت برای حفظ حجاب شاهد هستیم. با این حال، برخی معتقدند که چنین سیاست هایی سبب می شود که حجاب کارکردی اقتصادی بیابد.
سیمین کاظمی پژوهشگر مرکز تحقیقات عوامل اجتماعی موثر بر سلامت در دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، معتقد است که این شرایط، می تواند منجر به گرفتن شکلی طبقاتی در مورد حجاب شود.
خانم دکتر کاظمی! به عنوان یک جامعه شناس، سوال نخست را اینگونه مطرح می کنم که شیوه و سیاست حاکمیت در مواجهه با مقوله حجاب و تبدیل آن به یک امر سیاسی تنش زا در سالهای اخیر باید چگونه باشد؟
اگر حاکمان و سیاستگزاران به واقعیت های جوامع بشری زنده و پویا در گذر زمان معتقد باشند، نیازها و نظرات شان تغییر پیدا می کند و می توانند به این تغییرات، نیازها و خواسته های جدید توجه کنند و سیاست های مواجهه با این خواسته ها را نیز بر این اساس تنظیم کنند. همچنین قوانین اعمال شده را هم به تناسب انتظارات اجتماعی تغییر دهند.
در حین توضیحات بالا و در تداوم بحث نه گسست از آن به ذهنم رسید که حجاب را جزو قوانینی می دانید که شهروندان حق انتخاب یا پذیرش آزادیخواهانه دارند و اجبار پذیر نیست، درست است؟
بله، در مورد حجاب و بسیاری مسائل دیگر این اتفاق افتاده است. سالهاست که نظر و مطالبه بسیاری از شهروندان جامعه ایران درباره حق اختیار بر پوشش تغییر کرده و حکومت اگر به این تغییرات توجه و به خواست آنها احترام بگذارد، به راحتی می تواند سختگیری ها و قوانین محدود کننده حجاب را تغییر دهند و اساسا پذیرش این تعییرات به این اندازه بحران ساز و مسئله دار نشود.
دلایلی که برای ضرورت تغییر رویکرد حاکمیت به حجاب وجود دارد، چه مکانیسم ها و عناصری هستند؟
دقیقا دلایل زیادی برای پذیرش و ضرورت تغییر رویکرد یا مواجهه حاکمیت با حجاب وجود دارد؛ از جمله اینکه نظر سنجی های مختلفی نشان می دهد اکثریت جامعه ایران با حجاب اجباری موافق نیستند. علاوه بر این، تحمیل حجاب به معنی تعدی حکومت به حق زنان در تعیین پوشش شان است. این تعدی برای زنان قابل پذیرش نیست. ضمن اینکه در حال حاضر، نظام جمهوری اسلامی در ایران و حکومت فعلی افغانستان تنها کشورهایی در جهان هستند که حجاب را اجباری کرده اند. در سایر کشورهای اسلامی حجاب اجباری نیست.
مسئله حجاب اختیاری که در سال های اخیر به عنوان مهم ترین مطالبه زنان جامعه به سد حاکمیت برخورده، همزمان به اساسی ترین محل تحریر نزاع دو طرف نیز تبدیل شده است. فکر می کنید بین مطالبه (حجاب اختیاری) از سوی زنان و سد (حجاب اجباری) از سوی حاکمیت، کدام یک مقهور دیگری خواهد شد؟
بله، حجاب اجباری اکنون مهمترین عرصه تعارض حکومت و زنان است. بی توجهی به خواست زنان در مسئله فوق، این تعارض را بیش از پیش تشدید خواهد کرد و حل این تعارض های عمیق منوط به اتخاذ تصمیمی عقلانی مبنی بر کنار گذاشتن اجباری بودن مسئله حجاب است.
سال هاست که زنان ایرانی به مسئله یا قانون اجباری بودن حجاب حساسیت جدی نشان داده اند و در شرایط فعلی به مطالبه ای با پشتوانه اجتماعی قدرتمند تبدیل شده است. با این وجود اصرار حکومت نسبت به قانون اجباری حجاب چیست و چه تبعاتی به دنبال دارد؟
اصرار حکومت بر اجباری کردن حجاب، حجاب را از صورت یک هنجار مذهبی خارج کرده است. در واقع در حال حاضر با مداخله حکومت در موضوع حجاب دیگر نمی توان حجاب در عرصه عمومی را به عنوان یک هنجار یا دستور مذهبی تفسیر کرد و گفت که زنان بنا به تقید مذهبی رعایت حجابشان را می کنند. و از طرفی حکومت نیز به عنوان مجری دستورات دینی آن را اعمال می کند. بنابراین هم اکنون حجاب برای حکومت، ابزار اعمال قدرت بر زنان است و حکومت به وسیله آن حضور نظارت کننده خود را اعلام می کند. در طرف مقابل زنان با برداشتن حجاب در برابر این اعمال قدرت و کنترل دولتی مقاومت می کنند. فراتر از این، حکومت، “حجاب به مثابه هنجار مذهبی” را با درآمیختن آن با چشمداشت های اقتصادی نقض کرده است. از دید برخی سیاستگزاران، حجاب حالا می تواند کارکرد اقتصادی داشته باشد.
تصور و البته سوال من از اینکه می گویید حجاب تحت شرایط موجود کارکرد اقتصادی پیدا کرده، به چه معناست و با فرض صحت و سقم این مدعا، مبنای تحلیلی یا منطقی آن دربرگیرنده چه عوامل است؟
به نظر می رسد، طرح تعیین جریمه برای کشف حجاب از وجه اجباری بودن آن برای منفعت مالی و تبدیل آن به آب باریکه ای برای حکومت استفاده می کند. در واقع با چنین طرح هایی حجاب شکلی طبقاتی پیدا می کند؛ به این معنا که ثروتمندان با پرداخت جریمه احتمالی خود می توانند بی حجاب باشند و زنان فقیر از بیم پرداخت جریمه آن را به عنوان نماد فرودستی جنسیتی و طبقاتی حمل خواهند کرد.
سیاست مواجهه قهری حاکمیت با زنانی که قائل به اجباری شدن حجاب نیستند، چالش ها و بحران های فرهنگی و اجتماعی عمیقی را در جامعه ایجاد کرده، نتیجه این سیاست قهری در این ۴ دهه را چگونه ارزیابی می کنید ؟
پافشاری حکومت بر اجباری بودن حجاب که مسبب نارضایتی و در ادامه خشم فروخورده زنان از این سیاست قهری را در اعتراضات بعد از مرگ مهسا امینی می بینیم. زنان معترض به حجاب اجباری در این اعتراضات، به طیف یا جریان اصلی آن تبدیل شدند. زنان و دختران در این اعتراضات نشان دادند که سخت گیری های فرهنگی و اجتماعی علیه آنان چون حجاب اجباری تا چه حد در ذهنیت جامعه، جابرانه و غیر قابل قبول است.
برخی از تحلیلگران اجتماعی یا ناظران سیاسی معتقدند که بحران یا اعتراضات چند ماه اخیر سبب شده که مسئله چالشی چون حجاب اختیاری از سیاست قهرآمیز حاکمیتی به مانند گذشته مصون خواهد ماند و چیزی شبیه گذشته نخواهد بود؟
تحت هر شرایطی می توان گفت که در فضای فعلی جامعه سیاست قهرآمیز درباره حجاب مانند گذشته، قابل اجرا نیست و حکومت در عمل از رودررویی مستقیم با زنان اجتناب می کند. البته ناگفته نماند، حکومت سعی می کند با اعمال کنترل بر فضاهای کسب و کار مثل پلمب کردن برخی مراکز تجاری و درمانی و… نشان می دهد که هنوز عزم و قدرت خود را برای اجبار حجاب از دست نداده است.
مضمون این پاسخ شما این پرسش را ایجاد می کند که حکومت تحت هیچ شرایطی و به صورتی صریح در برابر حجاب اختیاری و رواج آن در جامعه کوتاه نمی آید، درست است؟
بله، حکومت تغییر موضع درباره حجاب را علامتی از عقلانیت تصور نمی کند، بلکه آن را نشانه ای از ضعف و شکست می داند و برای همین به طور کامل و به طور رسمی از آن کوتاه نمی آید. با آنچه که در اعتراضات اخیر شاهد بودیم، مسامحه در مورد حجاب فعلا تنها چاره باقیمانده برای حکومت است که البته به آن اذعان نمی شود و در عوض سعی بر آن است که با یافتن جایگزینی نرم تر برای شیوه های پلیسی و قهری، اصل اجباری بودن حجاب حفظ شود. مثل طرح جریمه بی حجاب ها یا برخورد با صاحبان کسب و کارها و…
علت اینکه حکومت به صورت صریح از عقب نشینی یا نوعی پذیرش مسامحه جویانه در مواجهه با پدیده کشف حجاب چیزی در گوش جامعه نمی گوید، چه می تواند باشد؟
اگر سیاست قهری کنار گذاشته شود و حق اختیار بر پوشش به زنان واگذار شود، انتظار می رود بخشی از زنان به خصوص در مناطقی از کلان شهر ها از این حق استفاده کنند. اما این را هم باید در نظر داشت که حجاب یک موضوع فرهنگی است که اجبار قانونی تنها تعیین کننده آن نیست. عوامل طبقاتی، مذهبی، عرفی، سطح توسعه، مناسبات قدرت در خانواده نیز در آن دخیل هستند و بنابراین حتی اگر اجبار رسمی حجاب برداشته شود، همه زنان آن را کنار نخواهند گذاشت.
تکرار شیوه برخورد قهری حکومت با معترضان به حجاب اجباری، چه فرآیند یا تصویری را از آینده به دست می دهید؟
طبیعی است که ادامه سیاست قهری درباره حجاب منجر به تشدید نارضایتی، درگیری و تضاد بین مدافعان و مجریان این سیاست با جامعه و بخصوص زنان خواهد شد. حجاب برداشتن هم اکنون نافرمانی زنان از چنین سیاستی است که ادامه خواهد یافت و ممکن است سمت و سوی رادیکال تری نیز پیدا کند.