Skip to content
سپتامبر 25, 2023
  • ارتباط با ما
  • در باره ما
  • فیسبوک
  • تلگرام

احترام به تفاوت اندیشه، همیاری و تلاش مشترک در راه تحقق آزادی

  • خانه
  • ایران
  • جهان
  • اوکرایین
  • ویژه اندیشهٔ نو
  • اجتماعی
    • زحمتکشان
    • جوانان و دانشجویان
    • زنان
  • اقتصادی
  • فرهنگی – ادبی
  • محیط زیست
  • تاریخی
  • فلسفی
  • Home
  • چرا جولیان آسانژ پیشتاز آزادی نشر در جهان است
  • نوار متحرک
  • ویژه اندیشهٔ نو

چرا جولیان آسانژ پیشتاز آزادی نشر در جهان است

نوشتهٔ پرابیر پورکایاستا (Prabir Purkayastha)، مهندس و فعال علمی، رئیس «جنبش نرم‌افزار آزاد» هند، و سردبیر نیوزکلیک

نقل از Znetwork، ۶ مه ۲۰۲۳

ترجمهٔ نیما حیدری – اختصاصی اندیشه نو

روز جهانی آزادی مطبوعات در ماه مه را جشن می‌گیریم تا یادآوری کنیم که نقش سازمان‌های خبری این است که در برابر ارباب قدرت، رک‌گو باشند و حقیقت را بگویند. نه اینکه کارشان «تولید رضامندی»- به بیان معروف چامسکی- برای دولت و طبقات حاکم باشد.

این روز فرصت مناسبی است برای یاد کردن از سه نفر که نیاز به بیان حقیقت را نشان می‌دهند: دانیل اِلسبرگ، افشاگر «اسناد پنتاگون» [در ارتباط با جنگ نظامی و سیاسی آمریکا در ویتنام]، جولیان آسانژ، بنیان‌گذار ویکی‌لیکس، و چلسی مَنینگ، که بدون او نمی‌توانستیم ثابت کنیم که آمریکا دارد چکار می‌کند- و نه‌فقط در عراق و افغانستان، بلکه در سراسر جهان. در این نوشته، ضمن یاد کردن از این سه نفر، به ماهیت در حال تغییر «اسرار» دولت می‌پردازم، و اینکه افشای این «اسرار» در گذشته و اکنون به چه معناست.

امروزه و در این جهان، ضمن آنکه از یک سو مقیاس قدرت دولت برای سر کشیدن به زندگی و فعالیت‌های ما افزایش تصاعدی داشته است- برای مثال، در عملکرد طرح شنود داخلی سازمان امنیت ملی آمریکا و نرم‌افزار «پگاسوس» ساخت شرکت اسرائیلی NSO- از سوی دیگر، مقیاس درز دادن و افشا کردن این قدرت و ابزارها نیز افزایش یافته است. «اسناد پنتاگون» که اِلسبرگ منتشر کرد فقط ۷,۰۰۰ صفحه بود و او آنها را خودش فتوکپی کرده بود (نک: دانیل السبرگ، ماشین روز قیامت: اعتراف‌های یک برنامه‌ریز جنگ هسته‌یی). «اسناد»ی که چلسی مَنینگ درز داد و آسانژ منتشر کرد، و باعث دشمنی دولت آمریکا با آنها شد، شامل حدود ۷۵۰,۰۰۰ سند بود: گزارش‌های مربوط به جنگ عراق، گزارش‌های مربوط به جنگ افغانستان، و مکاتبات دیپلماتیک آمریکا. مَنینگ از کامپیوترش برای نسخه‌برداری از این حجم عظیم داده‌ها استفاده کرد. السبرگ یکی از عالی‌رتبه‌ترین مجوزهای امنیتی را در دولت آمریکا داشت. گفته می‌شود که ادوارد سنودن، که کارش مدیریت سیستم کامپیوتری بود، بیش از یک میلیون سند سازمان امنیت ملی آمریکا (NSA) را به بیرون «درز» داده است.

مَنینگ در رستهٔ نظامی پایینی بود و فقط یک سرگروهبان بود. آسانژ یک ویژگی مهم عصر ما را شناخته بود: انقلاب دیجیتال یعنی تمرکز عظیم اطلاعات و، در ضمن، سهولت انتشار این اطلاعات. ستوارت برَند، نویسندهٔ آمریکایی، در کنفرانسی در سال ۱۹۸۴، در گفت‌وگو با استیو وازنیاک، یکی از بنیان‌گذاران اَپل، این دوگانگی اطلاعات را به عصر دیجیتال آورد: تمرکز اطلاعات، که برای حاکمان بسیار ارزشمند است؛ و همچنین، سهولت تکثیر اطلاعات و در نتیجه رها کردن آن از کنترل حاکمان.

به همین دلیل بود که آسانژ ویکی‌لیکس را ایجاد کرد. افرادی که به این اطلاعات ارزندهٔ ذخیره‌شده در خزانه‌های دولتی «امن» دسترسی داشتند می‌توانستند از ویکی‌لیکس برای رساندن آنها به مردم استفاده کنند. هر دو- دولت و افشاگران- از قدرت فناوری‌های دیجیتال و توان و امکان خود برای نسخه‌برداری استفاده می‌کنند، اما برای هدف‌هایی کاملاً متفاوت.

در سال ۱۹۷۱، کمی بیش از ۵۰ سال پیش، دانیل اِلسبرگ پژوهش‌های وزارت دفاع آمریکا در مورد جنگ ویتنام را- با عنوان «اسناد پنتاگون»- به نیویورک تایمز، و پس از آن به شماری از سازمان‌های خبری دیگر، درز داد. جنبش ضدّجنگ ویتنام، که در آن زمان در آمریکا بسیار گسترده شده بود و در نسل من، در سراسر جهان، اثرش را گذاشته بود، اِلسبرگ را به فردی رادیکال و خواهان تغییرهای بنیادی تبدیل کرده بود. همان‌طور که بسیاری از ما را نیز، که در سراسر جهان علیه آمریکا و جنگ آن تظاهرات می‌کردیم، رادیکال کرده بود. جنگ ویتنام امپراتوری آمریکا را در چشم مردم بی‌اعتبار کرده و نسلی رادیکال به وجود آورده بود که دانیل السبرگ خود را عضو سربلند آن می‌دانست.

«اسناد پنتاگون» با جزئیات توضیح می‌دهد که چرا جنگ آمریکا در ویتنام از ابتدا امکان پیروزی نداشته است و چرا مردم ویتنام دولت دست‌نشاندهٔ نواستعماری نگو دین دیم (Ngo Dinh Diem) را، که مورد حمایت آمریکا در ویتنام جنوبی بود، شکست خواهند داد. این بررسی پژوهشی پنتاگون در سال ۱۹۶۸ تکمیل شده و به این نتیجه رسیده بود که آمریکا نمی‌تواند در آن جنگ پیروز شود، ولی آمریکا جنگ را از جنگ زمینی و هوایی با نیروهای رهایی‌بخش ویتنام در ویتنام جنوبی به بمباران هوایی ویتنام شمالی و کامبوج نیز گسترش داد. السبرگ معتقد بود که اگر مردم آمریکا حقیقت جنگ را ویتنام بدانند، به متوقف کردن جنگ کمک خواهند کرد. به همین دلیل است که او و همکار سابقش آنتونی روسو اسناد پنتاگون را در اختیار مطبوعات گذاشتند. او معتقد بود که مردم آمریکا حق دارند دربارهٔ جنگی که به نام آنها به راه افتاده است بدانند.

افشای «اسناد پنتاگون» به جنبش ضدّجنگ کمک کرد، اما به متوقف شدن جنگ نینجامید. چهار سال دیگر طول کشید- تا آوریل ۱۹۷۵- تا آزادی‌خواهان ویتنام توانستند سایگون را آزاد کنند. تصاویر نیروهای آمریکایی در آن زمان، که با رسوایی از آنجا خارج می‌شوند و به هلیکوپترهایی چسبیده‌اند که از پشت‌بام سفارت آمریکا بلند می‌شوند، مشابه همان چیزی است که اخیراً در کابل دیدیم.

زمانی که به جنگ عراق رسیدیم، دنیای اطلاعات تغییر کرده بود. اطلاعات دیگر روی کاغذ نبود. نسخه‌ها نیز کاغذی نبود. دیجیتالی کردن اطلاعات به این معنی بود که برای راه‌اندازی و ادامهٔ جنگ- هر دو نوع جنگ جسمانی و جنگ اطلاعاتی- مقدار زیادی اطلاعات را می‌توان بی‌درنگ (هم‌زمان با وقوع) جمع‌آوری، ذخیره، و استفاده کرد. از قدرت کامل آمریکا، قدرت فناوری آن و قدرت پولی آن، نه‌فقط برای ساختن ماشین جنگی آمریکا، بلکه برای آنچه ما امروزه «دولت تجسّسی» می‌نامیم استفاده می‌شود. و این قدرت صرفاً برای تجاوز به همهٔ جنبه‌های خصوصی زندگی ما نیست، بلکه به ایجاد دست‌های جدید و نامرئی در «وزارت حقیقت» مردمی نیز گسترش می‌یابد. این جنگ اطلاعاتی متفاوتی با جنگ اطلاعاتی در زمانی است که السبرگ اسناد پنتاگون را فتوکپی می‌کرد.

این همان دنیایی است که آسانژ دید و دریافت. السبرگ دنیای قدرت را فهمید، ولی آسانژ ماهیت در حال تغییر روند ایجاد بی‌وقفهٔ اطلاعات انبوه در دولت و ذخیره و انتقال آن را فهمید. خودِ ماهیت این فناوری، که امکان تکثیر تقریباً بدون هزینهٔ اطلاعات و جریان آن را فراهم می‌کند، در ضمن، این اطلاعات را در برابر اشتراک‌گذاری و قرار گرفتن در دسترس عموم آسیب‌پذیر می‌کند.

بیایید به برخی ارقام نگاه کنیم. در زمان السبرگ، شاید چند صد یا شاید حداکثر هزار نفر به اسناد پنتاگون دسترسی داشتند و می‌توانستند آنها را یکی‌یکی فتوکپی کنند. او مجوز امنیتی GS-18 داشت، که معادل غیرنظامی مجوز دسترسی امنیتی درجه‌ای نظامی بین سرلشکر و ژنرال در ارتش است. چلسی مَنینگ فقط «کارشناس» بود، رتبه‌ای معادل سرگروهبان در نیروهای مسلح آمریکا. ماهیت تغییر در فناوری است که این امکان را به یک کارشناس با رتبهٔ سرگروهبان می‌دهد که بتواند در جنگ آمریکا در عراق و افغانستان به این دولت ضربه بزند.

برای نظارت بر کارکرد درست اجزای زیرساخت اطلاعات جهانی، به کارشناسان فناوری نیاز است. این کارشناسان ممکن است رتبه‌های «پایین» داشته باشند، اما به این علت که نزدیک‌تر از هر شخص دیگری به اطلاعات مربوط به این شبکه‌های نظامی و دیپلماتیکِ گسترده‌اند که دولت‌ها نگهداری می‌کنند، دسترسی کامل به آنها دارند. و کامپیوتر، به عنوان دستگاه نسخه‌برداری (کپی)، برای کپی کردن اطلاعات، دستگاه بسیار توانمندتری است. و در نهایت، دیسک‌هایی که امروزه داده‌ها را روی آنها کپی می‌کنیم، از جمله «فلش درایو» (یا مموری ستیک)، می‌توانند صدها هزار صفحه را در خود ذخیره کنند!

آسانژ و ویکی‌لیکس بودند که رساندن اطلاعات مَنینگ به مردم سراسر جهان را ممکن کردند. و حتی بعد از دستگیر و زندانی کردن او و مَنینگ، اطلاعات روی ویکی‌لیکس همچنان در دسترس همهٔ ما است. حتی امروز. ویدئوی «کشتار جانبی» (Collateral Murder) بغداد که در ویکی‌لیکس منتشر شد، در سراسر جهان دیده شد و آشکارا به همه نشان داد که آمریکا دروغ می‌گوید و سرگرم سرپوش گذاشتن گسترده بر جنایت‌های جنگی خود است. «مکاتبات دیپلماتیک» روی ویکی‌لیکس مردم تونس را از حکومت دزدسالار خانوادهٔ بن علی مطلع کرد؛ بعد از آن بود که آنچه بعداً بهار عرب نام گرفت آغاز شد.

مبارزهٔ «جزیره‌نشینان چاگوس» در دیوان بین‌المللی دادگستری (ICJ) تا حدی بر اساس اسناد ویکی‌لیکس بود. بریتانیا و آمریکا این جزیره‌نشینان را از محل زندگی‌شان بیرون کرده بودند تا پایگاه دریایی آمریکا در دیگو گارسیا را در آن جزیره برپا کنند.

اینها فقط بخش بسیار کوچکی از اطلاعاتی است که اکنون در دسترس فعالان و مبارزان است و نمی‌توان از اینترنت یا حافظهٔ ما پاک کرد. درست همان‌طور که دولت تجسّسی به هر کنج و گوشهٔ زندگی ما تجاوز کرده است، نیاز بیمارگونهٔ چنین دولتی برای دسترسی به تمام این اطلاعات و ذخیرهٔ آن نیز دولت را نفوذپذیر و آسیب‌پذیر می‌کند.

تازه‌ترین نمونهٔ این آسیب‌پذیری مورد جک تکسیرا، عضو ۲۱ سالهٔ دون‌پایهٔ گارد ملی هوایی آمریکا، است که به اسناد فوق محرمانهٔ پنتاگون و سیا در مورد اوکراین دسترسی داشت. او این اسناد را در سِروِر خصوصی بازی کامپیوتری دیسکورد با دیگر بازی‌کنان به اشتراک گذاشت. هدفش هم از این کار نه تلاشی شرافتمندانه برای متوقف کردن جنگ، بلکه خیلی ساده، لاف زدن در برابر دیگران بود. اینکه آیا این تنها نشت اطلاعات بود، آیا اسناد دیگری نیز برای ایجاد سردرگمی در جنگ درز کرده است، آیا مخلوطی از اسناد درز داده شده است، یا اینکه اصلاً‌ اینها اسناد مخصوصاً جاسازی شده برای انتشارند یا نه، موضوع دیگری است. نکتهٔ مهم در این ماجرا آن است که تکسیرای پرسنل نیروی هوایی، گرچه تقریباً در پایین‌ترین رده در نیروی هوایی آمریکا بود، به اسناد فوق محرمانه‌ای دسترسی داشت که معمولاً رده‌های بالای نیروهای مسلح و مقام‌های اطلاعاتی آمریکا به آنها دسترسی دارند. او جزو تیمی بود که شبکهٔ اصلی اطلاعات را مدیریت می‌کرد و یکی از ۱٫۵ میلیون نفری بود که در این سطح به اطلاعات دسترسی داشتند.

بله، امروزه زیر نگاه همه‌جانبهٔ دولت‌های تجسّسی هستیم که در آن حاکمان می‌توانند به هر جزئی از زندگی ما نگاه کنند. اما آنچه مَنینگ و تکسیرا به ما نشان دادند این است که همان فناوری که به دولت‌ها امکان می‌دهد هر کاری را که می‌کنیم ببینند، برعکسِ آن هم عمل می‌کند. تا زمانی که ما آسانژ، اِلسبرگ، مَنینگ، و دیگرانی مانند آنها را داریم، دولت‌ها نیز زیر نگاه ما خواهند بود. همان‌طور که شاعر انگلیسی شِلی در سال ۱۸۱۹ پس از قتل‌عام پیترلو نوشت: «شما پُرشمارید، آنها کم‌شمارند». در عصر دیجیتال، این واقعیت تغییری نکرده است.

اندیشه نو: استفاده از تمام یا بخش‌هایی از این مطلب با ذکر منبع بدون مانع است.

Continue Reading

Previous: نسرین ستوده: تنها راه تغییر همه‌پرسی آزاد است؛ رضا خندان: می‌ترسم طرفداران رضا پهلوی جنبش را بدزدند
Next: جریمه بی‌حجابی؛ «حجاب شکلی طبقاتی پیدا می‌کند»
  • فیسبوک
  • تلگرام
  • ارتباط با ما
  • در باره ما
  • فیسبوک
  • تلگرام
Copyright © All rights reserved | Kreeti by AF themes.