اگر سوزش شلاق به کارگران معترض معدن آق دره را در وجود خویش احساس کنیم، اگر وقتی که کارگران را به شلاق میبستند تصور میکردیم که به ما همه ی شلاق میزنند، اگر وقتی که آنان را به پای میز محاکمه کشیدند احساس میکردیم که در این مملکت که کارگر معترض را به شلاق میکشند، فعال مدنی را به زندان میبرند و وکیل وارسته را در کنج بند به اسارت میکشند و ستار بهشتی را زیر شکنجه میکشند و اعتصاب غذای جعفر عظیم زاده را به هیچ میانگارند، به اندیشه فرو میرفتیم که این حکومت ستم پیشه جز اشاعه تبعیض و ناعدالتی جز گستراندن فقر و نداری جز ترویج خشونت و دهشت آیا به امر دیگری تکیه میکند؟
اینان بهراستی از کدامین تبارند؟ اینان نه تنها به کارگر، معلم، نویسنده، شاعر، هنرمند، دگراندیش و درویش و استاد دانشگاه ارجی نمینهند، بلکه با سرکوب و فشار میخواهند همه خاموش و مطیع گردند. میخواهند کارگر برای گرفتن مزدش معترض نباشد، میخواهند معلم را خاموش ببینند، میخواهند استاد دانشگاه به ترویج اندیشه بسته و ضد انسانی اشان خدمت کند، میخواهند فعالین اجتماعی را به خدمت خویش درآورند و میخواهند هنرمندان را مأیوس و درمانده کنند …
آنانی که در این حکومت مستبد با نام خانه کارگر و از حقوق نیروی کار دم میزنند و برای کار و کارگر خبرگزاری کار ایجاد کردهاند، حتی فراکسیون کارگری در مجلس راه انداختهاند، پس چرا خاموشاند؟ چرا سخنی از تحقیر کارگران معترض نمیگویند؟ چرا به شلاق بستن کارگران معدن را محکوم نمیکنند؟ جرات و شهامت آن را ندارند که در مقابل سیاست ظالمانه حاکمیت قد علم کنند به این دلیل سکوت کردهاند؟ یا اینکه موافق سرکوب کارگران معترضاند و تحقیر و شلاق زدن کارگران معترض را حق آنان میدانند؟
بهراستی دولتمردانی که از امید و اعتدال سخن می گویند چرا به ظلم ظالمان چشم بستهاند و انگار نه انگار که کارگران معترض را به قطار کرده و هر یک را با شلاق نوازش میدهند تا دیگر برای احقاق حقوقشان اعتراض نکنند، که به کارگر خاموش و ارزان محتاجاند.
بهراستی دولت ایران در کدام جبهه است؟ با مردم است یا بر مردم؟ با مافیای قدرت و ثروت همراه و با نظام قضائی ضد انسانی همدست؟ اگر چنین نیست چرا سکوت کرده است؟
اصولگرایانی که به اصل و اصول تکیه میکنند و هراز گاه از حقالناس دم میزنند شاید شلاق و تعزیر معترض را بخشی از اصول خویش میدانند و از رواج تعزیر و شکنجه در ملاء عام حتی خشنودند.
شاید رسانههای حکومتی نتوانستند یا نخواستند که در تیتر نخست روزنامهها و در صداوسیمای جمهوری اسلامی شلاق بستن ۱۷ تن از کارگران معترض را به اطلاع اذهان عمومی برسانند. چون شرم آور است که فعالین صنفی را به زیر شلاق کشید تا از خواسته صنفی شان عقب نشینی کنند و سپس خبر آن را اعلام کرد. پس بهتر هست که بدون اطلاع رسانی دمار از روزگار کارگر متعرض درآورد.
وای بر شما وای بر شما، باد میکارید طوفان درو خواهید کرد. چون اتحاد و همبستگی در جنبش نیروی کار یعنی کارگران با معلمان و پرستاران شکل خواهد گرفت و لایههایی از طبقه متوسط ایران بیدارتر خواهند شد و با مطالبه محوری و تحول طلبی به دور از خشونت عرصه عمومی و خیابان را تسخیر خواهند کرد و فراتر و گستردهتر از جنبش سال هشتاد هشت پایههای حکومت سرکوب و وحشت و شلاق شما خواهید لرزید. منتظر باشید عاقبت استبداد مذهبی رو به زوال است.