۲۲ فروردین ۹۹ همراه با ضرب و شتم شدید دستگیر و به بند ۲۰۹ منتقل شدیم. جمعا بیش از ۲ سال را در سلولهای انفرادی و سلولهای در بسته سر کردیم و در سومین سال به بند عمومی زندان اوین منتقل شدیم.
در این ۳ سال مسیری پرحادثه را پشت سر گذاشتیم. آن روزهای سخت پس از دستگیری هنگامی که در ابتدای جوانی از کلاس درس دانشگاه به سلول های انفرادی منتقل شده بودیم، از خود می پرسیدیم که این دیوارهای سنگی که بیش از ۵۰ سال از بنا شدن آنها میگذرد شاهد درد و رنج و شکنجههای چه کسانی بودهاند؟ این دیوارها در دل خود میزبان انسان های عاشقی بودند که برای آزادی ایران به استقبال سختیها رفتند و با ایستادگیشان اوین را تبدیل به نمادی مشترک از سرکوب در دو دیکتاتوری کردند.
در میانه شکنجه و فشار و تهدید به اعدام، ما خود را قطرهای از رود خروشانی میدیدیم که تلاش میکند سدی به نام دیکتاتوری را که بر سر راه تاریخ ایران قرار دارد بشکند و به دشت زیبای آزادی برسد.
در دل آن روزهای سخت، حمایتهای شما مردم عزیز ایران پشتوانه و تکیهگاه ما شد. حمایتهایی که سدی محکم میان ما و چوبه دار شد، سدی که گذر زمان در آن اثری نکرد تا ما تمام زندگی مان را مدیون شما باشیم و این افتخاری است بزرگ برای ما، امیدداریم و در تلاشیم شایسته این حمایت های بی دریغ باشیم.
ما در آغوش مهر و حمایت های شما هموطنان از بسیاری از خطرات در امان ماندیم تا بیش از پیش خود را مدیون شما بدانیم و با خود عهد میکنیم تا آن روز که آزادی ایران را در کنار هم جشن بگیریم دغدغه آزادی خود را نداشته باشیم و لحظه به لحظه یاد آن کودکانی هستیم که بارها برای کسب عناوین علمی از ما شایستهترند اما فقر و تبعیض فرصت را از آنها گرفته است.
ما نیز مانند تمام جوانانی که در خیابان ها کشته شدند آرزویی جز آزادی ایران نداریم و در برابر آنها مقاومت در زندان وظیفهای است کوچک بر دوش ما.
ما در پس رنجها و سختیهای این سالیان به فرارسیدن لحظه های شادی حقیقی، به طلوع صبح زیبای آزادی و به تحقق ایران آزاد یقین داریم.
دوستدار شما امیرحسین و علی
فروردين ١٤٠٢