روزنامه کیهان، سرمقاله اش را به “رفت و بازگشت خان طومان” اختصاص داده که به تحولات سوریه مربوط می باشد. سعدالله زارعی با ذکر این نکته که هیچ نظامی به اندازه جمهوری اسلامی توان مقابله و کسب امتیاز برای مقابله با تروریزم تکفیری را ندارد، در تشریح تحولات سوریه به منطقه خان تومان و رد و بدل شدن آن به دست مخالفان و حامیان رژیم سوریه اشاره می کند و سپس به توافقات روسیه و آمریکا در فضایی که موفقیت های چشمگیری نصیب ارتش سوریه شد، پرداخته و می نویسد:” در چنین فضایی آمریکاییها با زیرکی خاصی روسیه را پای میز مذاکره آورده و با طرح این مسئله که قبلا روسیه طرحی با محوریت آتشبس ارائه کرده و الان زمینه اجرایی شدن آن فراهم شده است، مسکو را واداشت که به مذاکره پیرامون آینده سیاسی سوریه تن دهد. روسیه درست در زمانی که نیروهای مدافع دمشق در بهترین وضعیت بودند، «آتشبس» را پذیرفت و آمریکاییها و کشورهایی نظیر ترکیه و عربستان که تا پیش از این حاضر به مذاکره درباره بشاراسد نبودند و اعلام میکردند که سرنوشت اسد در میدان جنگ تعیین میشود، بعد از عملیات بسیار موفق حلب، از لزوم حل پرونده امنیتی سوریه از طریق سیاسی حرف زدند و میز مذاکرات «وین» را چیدند.” کیهان در شرح نگاه خوش بینانه روس ها ادامه می دهد:” آرامآرام روسها باور کردند که آمریکا و جبهه منطقهای آمریکا به توافق میاندیشند که تداوم حضور نیروهای حزب بعث در قدرت و حاکم بودن آنان و نیز تا حد زیادی باقی ماندن بشار در قدرت را پذیرفتهاند.” مقاله با این توضییح که ایران با این نظر که فضای اتش بس به تثبیت حاکمیت سوریه کمک خواهد کرد مخاف بود به دشواری دولت سوریه اشاره می کند و می نویسد:”…در این بین دولت سوریه بر سر دو راهی قرار داشت از یک طرف میدانست که این آتشبس دست او و متحدانش را میبندد و از سوی دیگر موقعیت تضعیف شده گروههای تروریستی را ترمیم میکند با این جمعبندی دولت و متحدان آن نباید آتشبس را میپذیرفتند نتیجه نپذیرفتن این بود که پیروزیهای نصر1 و 2 محفوظ میماندند اما در عین حال از اعتبار خارجی دولت بشدت کاسته میشد و مناسبات دمشق مسکو هم بهم میریخت و این در حالی بود که بخشی از موفقیتها در عملیاتهای سه ماهه نصر محصول همکاری نزدیک نظامی-امنیتی ایران، روسیه و سوریه بود. دولت سوریه بعد از بررسیهای زیاد پذیرفت که با طرح سیاسی که دو وجه امنیتی و سیاسی داشت، همراه شود. دولت آتشبس و تشکیل دولت وحدت ملی به گونهای که بعضی از مخالفان هم در آن حضور داشته باشند را پذیرفت و گفتوگوها را آغاز کرد.” مطلب با اشاره دوباره به مخالفت ایران با این روند به تصرف دوباره خان طومان به وسیله نیروهای جیش الفتح و جبهه النصره را نتیجه این رویکرد قلمداد کرده است ونتیجه می گیرد که حسن نیتی در آمریکایی ها وجود ندارد. مطلب در اشاره به استفاده تروریست ها از موشک های آمریکایی تاو، می نویسد:” همانگونه که رزمندگان اسلام خان طومان را در نیمه آبان سال قبل از دست تروریستها آزاد کردند امروز قادرند بار دیگر این منطقه را آزاد نمایند و این در حالی است که آزادسازی خانطومان امروز آسانتر از دیروز است.
خانطومان آئینهای است که نشان میدهد امکانات جهانی برای به شکست کشاندن یک دولت بسیج شده است. به عنوان مثال اسرائیلیها که خیلی سعی میکنند، دخیل در پرونده سوریه دیده نشوند، دو روز پیش با صراحت اعلام کردند نمیخواهیم سوریهای وجود داشته باشد به این معنا که شرایط ناامنی باید تداوم یابد تا دولتی و جنبشی ضدصهیونیستی را در خود پرورش ندهد.”
روزنامه شرق، “خط قرمزها در تحولات منطقه”، را آورده و در اشاره به تحولات موسوم به بهار عربی، به موارد گوناگون از جمله به تونس، لیبی ، مصر، بحرین و سوریه اشاره کرده است. در رابطه با ایران معتقد است که،”تحولات اخیر عراق و سردادن شعارهایی علیه ایران در جریان ورود طرفداران مقتدیصدر به منطقه سبز، اشغال مجلس این کشور با توجه به سرمایهگذاری و نقش انکارناپذیر کشورمان در تحولات چندساله اخیر این کشور، بحران یمن و رویارویی با عربستان با زعامت حاکمان جدید که در مقابله با ایران شمشیر را از رو بستهاند، همچنین نقش ایران در سوریه و افزایش سربازان و سرداران شهدای حرم، تحلیل و تبیين آینده این بحرانها در پرتو تغییرات و تحولات غافلگیرکننده منطقه و صفبندیهای اخیر از مواردی است که غفلت از آن ممکن است آفاتی را در پی داشته باشد.” مطلب در ادامه به تحولات روسیه می پردازد و می نویسد:” تحولات اخیر سوریه و بدهبستان روسیه و آمریکا برای پایاندادن به این بحران در چارچوب توافقات ژنو و براساس اهداف و منافع خود از جمله مواردی است که به بررسی عمیق و حصول اجماع در راهبرد ایران در قبال این بحران نیاز دارد. سیاست روسیه در بحران سوریه برخلاف برخی برداشتهای ناصواب در داخل، کاملا پراگماتیک و براساس اهدافی است که ایدئولوژی نقش و جایگاهی در آن ندارد. مسکو برای پیشبرد اهداف خود به هیچ خط قرمزی جز منافع روسیه پایبند نیست.” مقاله در رابطه با ماندن و یا رفتن اسد، مواضع آمریکا و روسیه راآورده است:” از قراين چنین بر میآید که این دو کشور در این نکته به توافق رسیدهاند که پایان جنگ سوریه مستلزم کنارهگیری اسد از قدرت است. لاوروف هفته گذشته به صراحت اعلام کرد «بشار اسد متحد ما نیست و ما در جنگ علیه تروریسم و برای حفظ یکپارچگی سوریه از او حمایت میکنیم». سیاست آمریکا درباره بشار اسد نیز از اولین ماههای بحران به صورتی کاملا روشن بیان شده است.” نویسنده مقاله در اشاره به مواضع ایران ادامه می دهد:” … دکتر ولایتی از خط قرمزی سخن گفته است که بهظاهر چندان انطباقی با اوضاع کنونی سوریه امروز ندارد و کشورهایی که در مراحل اول جنگ سوریه و جلوگیری از فروپاشی نظام و نیفتادن آن در دام نیروهای افراطی با ایران همراه بودند، در فاز جدید و تأمین این راهبرد لزوما با ایران همراه نخواهند بود. در پرتو توافق آمریکا و روسیه و نقشآفرینی عربستان و ترکیه تضمینی به موفقیت این راهبرد در چشمانداز قرار ندارد.” نویسنده در این ارتباط پیشنهادی را ارایه می کند و می نویسد:” پیشنهاد نگارنده این است که به جای اصرار بر بقای شخص به فکر راه حلهایی باشیم که تضمینکننده حفظ تمامیت ارضی سوریه، تشکیل دولتی فراگیر متشکل از همه اقوام و گروهها و حامی مقاومت باشد. تأمین این هدف سهلالوصولتر از اصرار بر چنین طرحهایی است. ضمن اینکه در این راهبرد ایران میتواند همچنان به نقش محوری خود در سوریه ادامه دهد و دیگر بازیگران فعال در بحران سوریه را به دنبال خود بکشاند.”
روزنامه جوان، مصاحبه ای با جوکار،عضو كميسيون امنيت ملي مجلس انجام داده که باز هم در رابطه با تحولات سوریه می باشد. جوکار با اشاره به اینکه آتش بس یک فریب آمریکایی در راستای تقویت نیروهای تروریستی بود، می گوید”:ما در شرايطي بوديم كه در اين جنگ دست برتري داشتيم و به سمت آزادسازي مناطق مختلف جلو ميرفتيم به ناگاه طرح آتشبس را مطرح كردند و اين آتشبس يك طرح انحرافي بود و يقينا امريكاييها مبتكر و خلاق اين طرح بودند.” وي ادامه داد:” به نظر ميرسد روسها هم فريب تمام عيار اين آتشبس را خوردند و آن را پذيرفتند، البته اگر مسئلهي ديگري در ميان نباشد.”
جوكار گفت:” امريكاييها نميخواهند مسئله سوريه حل شود و آنها همچنان بر همان شروطي كه داشتند پابرجا هستند و به هيچعنوان توجهي به مسائل داخلي سوريه و نظر مردم ندارند و تنها براي بحث ماندن خودشان در منطقه تلاش ميكنند و اينكه سوريه در چنبره آنها قرار گيرد.”
وي عنوان كرد:” اين طرح و اقدام آتشبس و نهايتا آن حمله گستردهاي كه آنها داشتند در راستاي اين است كه مقاومت را با شكست مواجه كنند و ارتش سوريه را از نظر نيرويي در حالت انفعال قرار دهند و قطعا در نشستهاي بعدي خود مطرح خواهند كرد كه عملياتهاي ارتش به بنبست رسيده است و نهايتا بايد شروط ما را بپذيرد. ”
روزنامه خراسان، در ستون خبرهای خود به نقل از ولایتی آورده است:” مشاور رهبر معظم انقلاب در امور بینالملل در پاسخ به سوالی درباره برخی انتقادات مبنی بر کم رنگ تر شدن حمایت روسیه از سوریه در مبارزه با تروریست گفت: من چنین دریافتی از موضع اصلی روسها ندارم، بنده با آقای پوتین رئیس جمهوری روسیه بارها صحبت کردم ،وی هم بر حمایت از سوریه و دولت بشار اسد تاکید دارد. به گزارش ایرنا، علیاکبر ولایتی پس از دیدار با مارکوس ادرر معاون وزیر خارجه آلمان در جمع خبرنگاران افزود: آن چه من از رئیس جمهوری روسیه چه در سفر وی به ایران و چه در سفرمن به روسیه که تاکنون پنج بار انجام شده است، دریافت کردم این است که هیچ گاه تزلزلی در تصمیم وی درباره حمایت از دولت قانونی سوریه وجود ندارد. وی یادآور شد: برای جمهوری اسلامی ایران همچنان صرف نظر از این که چه دولتی چه موضعی دارد، بشار اسد و دولت وی خط قرمزش است چرا که یک دولت قانونی است. رئیس مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام با تاکید بر این که کشورهای منطقه ازجمله سوریه و عراق نباید به هیچ وجه تجزیه شوند، گفت: ایران و آلمان با هر نوع تجزیه طلبی و تشویق به تجزیه کشورهای منطقه مخالف هستند. معاون وزیر خارجه روسیه نیز در همین حال اعلام کرد: واشنگتن پیششرط کنارهگیری «بشار اسد» از قدرت در سوریه را از متن گفتوگوها حذف کرده و به نظر میرسد در حال تغییر موضع است.
روزنامه ایران،”گمانهزنی درباره گزینههای ریاست خبرگان” را آورده و می نویسد:”… درگذشت آیتالله مهدوی کنی در سال 93، بار دیگر انتخابات داخلی مجلس خبرگان را رقابتی کرد. در انتخاباتی که 5 ماه پس از درگذشت آیتالله مهدوی کنی برگزار شد، آیتالله محمد یزدی با کسب 47 رأی در مقابل 24 رأی آیتالله هاشمی رفسنجانی، به عنوان رئیس سال پایانی چهارمین مجلس خبرگان انتخاب شد. ریاستی که تا آغاز دور پنجم و مجلس جدید طول کشید و حالا با توجه به حضور نداشتن او در مجلس آتی، فقیه دیگری باید بر این کرسی تکیه بزند. هرچند هنوز هیچ کدام از منتخبان مجلس پنجم، حرفی مبنی بر اینکه کاندیدای ریاست بر این نهاد نظارتی- فقاهتی خواهند شد، نزدهاند اما از فردای اعلام نتایج انتخابات اخیر خبرگان، این پرسش در رسانهها مطرح شده که رئیس جدید چه کسی خواهد بود؟ به اعتقاد شماری از ناظران، آیتالله هاشمی رفسنجانی که بین منتخبان مجلس پنجم بالاترین رأی را آورد، محتملترین گزینه کاندیداتوری است. کما اینکه در تمام انتخاباتی که بعد از درگذشت آیتالله مشکینی برگزار شد، نامزد شد و در سال 89 نیز به گفته حسین ابراهیمی عضو جامعه روحانیت به نقل از آیتالله مهدوی کنی، ریاست بر مجلس خبرگان را تفویض کرد. هرچند که او در واپسین سال کاری مجلس چهارم خبرگان، تنها یک سوم آرای حضار را به دست آورد، اما برخی تحلیلگران بر این باورند اقبال مردم به فهرست مورد حمایت هاشمی در انتخابات خبرگان، شرایط را تغییر داده است. آیتالله هاشمی رفسنجانی از بعد انتخابات خبرگان رهبری که هفتم اسفندماه برگزار شد، در این باره اظهار نظر نکرده است. به اعتقاد ناظران، آیتالله موحدی کرمانی، آیتالله احمد جنتی، آیتالله هاشمی شاهرودی و آیتالله آملی لاریجانی از دیگر فقهایی هستند که میتوانند برای تصدی مسئولیت ریاست بر مجلس خبرگان رهبری، نامزد شوند. ”
روزنامه مردم سالاری، تماس تلفنی با میر محمود موسوی داشته و می نویسد:” اخبار مربوط به حمله به «ميرمحمود موسوي» اين روزها در رسانه هاي مجازي و رسانه هاي غيرمجازي حسابي براي خودش جا باز کرده است. بعد از گذشت دو روز از اين واقعه، معاون امنيتي و انتظامي وزارت کشور اعلام کرد: «حمله به ميرمحمود موسوي را با جديت دنبال ميکنيم.» از طرفي بنا به گفته هاي حسين ذوالفقاري؛ وزارت اطلاعات، ناجا و استانداري تهران نيز دنبال بررسي پرونده هستند. اما خود ميرمحمود بنا ندارد درباره آن روز صحبتي داشته باشد. در تماس تلفني کوتاه مردم سالاري با او، اعلام کرد: «بنا ندارم فعلا درباره اين موضوع صحبتي کنم».
جهان صنعت،”فساد بیمه مرکزی را جدی بگیریم”، را آورده و با اشاره به پرداخت های نامتعارف به مسئولان بیمه مرکزی و واکنش وزیر اقتصاد، می نویسد:” از زمان آقای خاتمی این جمله که دانستن حق شهروندان است به صورت کلیشهای بر سر زبانها افتاد اما خود آقای خاتمی نیز حاضر نشد در مورد نحوه هزینهکرد منابع مالی در دستگاهها و شرکتهای دولتی و حقوق و دستمزدهای مدیران دولتی شفافسازی کند. مشکل کجاست؟ مساله به یک موضوع قدیمی برمیگردد. با شروع انقلاب و کنار زدن مدیران برجا مانده از زمان شاه، این ادعا مطرح شد که مستضعفین جانشین مستکبرین خواهند شد و یکی از نمادهای استکبار حقوق بالای مدیران عنوان میشد. تعصب روی این مساله موجب شد تا افراد کارآمد که حاضر به کار در بخش دولتی با حقوق پایین نبودند به بخشخصوصی وارد شوند و در بخش دولتی نمانند.با پایان جنگ دولت سازندگی تلاش کرد این وضعیت را تغییر دهد و امکان پرداختهای بالا به مدیران را فراهم سازد ولی متاسفانه آن افراط سالهای جنگ به تفریط دوران بعد از جنگ کشیده شد و پرداختهای بالا به مدیران از قاعده و اصول مشخصی خارج شد.” جهان صنعت در ادامه به شفاف نبوده حقوق مدیران دولتی و نسبت بالاترین و پایین ترین حقوق در ایران در حد غیر متعارف، ادامه می دهد:” روشن است که تاریک و پنهان ماندن این عرصه همیشه به نفع کسانی است که میخواهند حقوقهای غیرمتعارف داشته باشند و همواره آنها در نظام سیاسی توانستهاند دست بالا را داشته باشند و حرف خود را به کرسی نشانند. اگرچه آقای احمدینژاد خیلی شعار عدالت اجتماعی داد ولی وی نیز حاضر نشد در این عرصه وارد شود و این بیعدالتی مستمر و آشکار را اصلاح کند. اینک زمان آن است که یکبار برای همیشه مساله را حل کرد. نباید گذاشت که موضوع با یک توبیخ ساده مختومه شود و باید تقاضایی اجتماعی برای شفاف و علنی شدن این پرداختها در گام اول و اصلاح آنها در گام دوم صورت گیرد.”