این روزها در حالی به ٢۵ نوامبر (روز جهانی منع خشونت علیه زنان) نزدیک میشویم که قیام سراسری ملت ایران (قیام ژینا) وارد سومین ماه خود شده است. قیامی که شعلهی آن با قتل حکومتی ژینا (مهسا) امینی در بازداشتگاه برافروخته شد و در ادامه جلوههای بینظیری از همبستگی ملتها/ قومیتها و گروههای در حاشیه و اقلیتها را آفرید.
قیامی که به گستردهترین شکل مسالهی زنان و ستم جنسی را به یکی از مسائل اصلی جنبش ملی تبدیل کرد.
ما در روزهای پرشکوه قیامی به سر میبریم که شعار اصلیاش «زن، زندگی آزادی» از کردستان سرداده شد و در سرتاسر ایران گسترش یافت؛ روزهای پرشکوهی که یاد #خدانور و ستمی که بر او رفت بارها در خیابانها و دانشگاههای سراسر ایران گرامی داشته میشود و #فایزه_براهویی، خواهر بلوچ ما دیگر یک زندانی گمنام در زندان زاهدان نیست. روزهایی که برای همهی جانهای عزیزی که از دست دادهایم، برای #ژینا #نیکا #حدیث #سارینا #کیان گریستهایم و عهد کردهایم که این مسیر را تا پیروزی قیام پیش ببریم. روزهایی که تمام جهان شاهد خشونت افسار گسیختهای است که حکومت در تقلا برای بقای خود در کوچه و خیابان و دانشگاه علیه زن و مرد و کودک و جوان اعمال میکند.
ما در حالی این روزهای پرشکوه قیام و انقلاب را به روز جهانی منع خشونت علیه زنان (٢۵ نوامبر) پیوند میزنیم که زنان بیش از همیشه قربانی خشونت سیستماتیک حکومتی شدهاند. ماموران سرکوب با وقاحت اقدام به #آزار_جنسی زنان معترض در خیابان و بازداشتگاه میکنند و به آنها ناسزاهای جنسی میدهند با این توهم که آنها را از حضور در خیابان بازدارند. شیوهای که سابقهای طولانی در جمهوری اسلامی دارد و از همان ابتدای حکومت، زنانِ مخالف حجاب اجباری را با الفاظ رکیک و خشونت خیابانی سرکوب کردهاند. اما این خشونت مستمر سیستماتیک نه تنها زنان را از خیابان نرانده که آنها را مصممتر به صفوف اعتراض و انقلاب کشانده است.
زنانی که امروز در کوچه و خیابان حجاب از سر بر میگیرند و آن را پایکوبان در آتش میافکنند، فراتر از اعتراض به حجاب اجباری و خواست آزادی پوشش، به بیش از چهل سال سرکوب سیستماتیک، تبعیض، نابرابری و اجبار معترضند. گرچه اعتراض به حجاب اجباری عریانترین جلوهی آن است، اما تنها خشونتی نیست که زنان به آن معترضند. زنان را در تمام این سالها به طور سیستماتیک از عرصههای مختلفی حذف یا حضورشان را محدود کردهاند.
دسترسی نابرابر زنان به فرصتهای شغلی، شکاف دستمزدی دو رقمی میان زنان و مردان، ترویج کودکهمسری، محدود و محرومسازی دسترسی به وسایل پیشگیری از بارداری، جرمانگاری سقط جنین، مدارای قانونی با قتلهای ناموسی، حذف زنان از بسیاری از مسابقات ورزشی یا ورزشگاهها یا اجبار آنها به داشتن پوشش محدود کننده؛ و دیگر قوانین تبعیضآمیزی که به گسترش خشونت علیه زنان از خانه تا خیابان و محیط کار انجامیده بخشی از خشونت سیستماتیکی است که زنان در این سالها متحمل شدهاند. بدیهی است زنان بسته به خاستگاه طبقاتی، قومی/ملی و دینی خود سهم متفاوتی از این خشونت متحمل شدهاند.
در آستانه ٢۵ نوامبرـروزی که نام خود را از کشتار زنانی دارد که علیه دیکتاتوری جنگیده و کشته شدند- همگام با خواهرانمان در تمام کشوراز از شمال تا جنوب، از شرق تا غرب در میانهی خیابان یک بار دیگر عهد میبندیم تا رسیدن به جامعهای عادلانه و برابر و تا محو هر گونه خشونت و تبعیض علیه زنان از پا ننشینیم.
– برای جامعهای که در آن همهی اشکال تبعیض، اعم از تبعیض طبقاتی، جنسیتی، جنسی، قومی/ ملی، دینی و تبعیض به دلیل معلولیت محو شده باشد.
– جامعهای سکولار که در آن دین، طایفه یا حکومت هیچ آمریتی در زندگی ما نداشته باشد و همهی ادیان بیهیچ برتری و امتیازی نسبت به دیگری، به دور از حوزهی عمومی بوده و دینداری امری فردی تلقی شده و هیچ نقشی در قانونگذاری نداشته باشد.
– جامعهای عاری از مناسبات سودجویانهی سرمایهداری و فارغ از غارت و مصرف بیرویه منابع زیست محیطی.
– جامعهای که در آن آموزش و پرورش رایگان و با کیفیت در همهی مقاطع و برای همه موجود باشد.
– جامعهای که در آن همگان از خدمات اجتماعی با کیفیت و رایگان (مهدکودک، آشپزخانه، خدمات بهداشتی و پزشکی،…) برخوردار باشند.
– جامعهای که در آن برای همه افراد شغلی مناسب و برخوردار از شرایط کار ایمن و انسانی، با دستمزد مکفی وجود داشته باشد، همه افراد برخوردار از بیمهی درمانی مناسب و رایگان باشند و در آن افراد جویای کار، از کارافتاده، [نا]توان و زنان تحت عنوان «خانهدار» که خود نقش بزرگی در تولید دارند از بیمهی بیکاری و رفاه برخوردار باشند.
– جامعهای که حق تشکل، سازماندهی و اعتراض در آن به رسمیت شناخته شده باشد.
ما همچنان در میانه ی نبرد و مبارزه ایم.
جمعی از فعالان زنان داخل کشور- ۲۹ آبان ۱۴۰۱