۴+۲یاران دربندی هستند که بی هیچ گناهی هشتاد روز است که در زندان به سر می برند. طی این دوران از حقوق قانونی متهم نظیر دسترسی به وکیل، ملاقات با خانواده، تماس با خانواده اغلب محروم بوده اند و جز چند تماس کوتاه بیشتر این ایام را در سلول های امنیتی یا انفرادی بوده اند.
اما داستان یاران صنفی ۲+۴ چیست. مراد از چهار آقایان رسول بداقی، اسکندر لطفی، شعبان محمدی و مسعود نیکخواه و مراد از ۲+ محمد حبیبی و جعفر ابراهیمی است.
هر ۶ نفر این کنشگران در طول دو دهه فعالیت صنفی منشأ خیر و برکت و حرکت برای جامعه کنشگران ایران بوده اند و در این مسیر از لذایذ زندگی شخصی خود صرف نظر کرده اند و اساسا اندیشه ای جز عدالت آموزشی توزیعی برای همه فرزندان ایران، دغدغه ای برای زندگی شخصی خود هیچ گاه در سر نپرورانیده اند.
رسول بداقی معلمی است که در سال ۸۸ پس ازدستگیری هفت سال بدون مرخصی را در زندان گذرانید و پس از آن از آموزش و پرورش اخراج شد. رسول طی این سالها با کار و تلاش و کشاورزی و کارگری روزگار گذرانید و هرگز به آموزش و پرورش برنگشت. اما کانونی ترین دغدغه او آموزش و پرورش بود و در این راه هم یادداشت هایی با عنوان «تربیت سفید» نوشت و هم درمقالات متعدد دیگری دغدغه های خود را در این باره شکافت و هم درعرصه میدانی همواره حضوری مداوم داشت. رسول شجاع ترین کنشگر صنفی و آبرو و سرمایه و شرف جنبش معلمان کنونی ایران است. او را باید به حق رسول کنشگران صنفی ایران نامید.
اسکندرلطفی معلمی است که برابری آموزشی برایش رویایی تمام عیار است. رنج محرومان سرزمینش دغدغه مدام او بود و شاید شخصا بدون اعتنا به این دغدغه ها، قادر بود زندگی شخصی خود را به گونه ای مدیریت کند که از توان اداره اش به خوبی برآید، اما او خود را انسانی برای دشواری وظیفه می انگاشت و لحظه ای از رنج رنجوران غافل نبود. درعین حال صاحب فکر و ایده های خلاقانه بود. برای او پیشتر نگاشته بودم «اسکندرلطفی فضیلت های بسیار دارد که هرکدامش می تواند آموزه ای آموزگارانه برای ما باشد. دغدغه مند است.ب ه تقریرحقیقت سخت دلبسته است. مسالمت را در خدمت صراحت توامان دارد. برای منافع جمعی معلمان و زحمت کشان از هیچ تلاشی خسته نمی شود. هم ازفضیلیت درایت بهره ای تمام دارد و هم از عنصر شجاعت نصیبی بسیار». و برای دیگر رفیق شفیقش شعبان محمدی هم نوشته بودم: «شعبان محمدی اما از دل رنج زاده شده است با ایمانی راسخ و بی ادعایی تمام. تصویر او با در دست داشتن اصل ۳۰ قانون اساسی و دفاع از آموزش رایگان، تمام دغدغه وجودی او را نسبت به فرزندان ایران به تمامی نشان می دهد. او با همه تلاش های درویشانهی صنفیش، هرگز نه درپی نام بوده و نه جاه. نه می خواهد لیدر باشد و نه کمترین ذوقی در دیده شدگی دارد. او از طبقه رنج برخاسته است. برای تحلیل و شناسایی این طبقه، صرفا مطلب و مقاله تحلیلی ننوشته است. بی قراری او در برابر بی عدالتی تمامی ندارد. از همین رو هیچ رنج و شکنجی تاکنون نتوانسته او را خسته کند و از مسیر حق طلبی خارج نماید. سیمای صادقانه و کردار دلیرانه و پندارمؤمنانه او در کنشگری صنفی در کنار هم، از او شخصیتی دوست داشتنی و الگو ساخته است. درون او گویی آتشی از بی قراری مدام است که نمی تواند نسبت به ظلم و بی عدالتی، لحظه ای تاب آورد و قرار گیرد. رنج کودکان این سرزمین و بی پناهیشان وجود او را آتش می زند او تلاش های بسیار خود را هیچ می انگارد و هرگز منتی بابت آن همه کوشش صادقانه بر سر کسی نمی گذارد اما کسی اگر قدم کوچکی برای او بردارد چنان خود را شرمنده و وامدار او می پندارد که آدمی از این همه مناعت طبع در شگفت می شود. او آموزگار فروتنی حقیقی است.»
و اما نفر چهارم این جمع مسعود نیکخواه است، اسوه خموشی و متانت که ادب مقام صنفی اوست. نوشته بودم و اکنون دیگر بار می گویم: «سکوتی چون عشق وجود او را در برگرفته و این درون منزه در زیر سکوت او پنهان است و سر صحن پاک وجودیش در خانه دلش پنهان است.
آدمی مخفی است در زیر زبان
این زبان پرده است بر درگاه جان
چون که بادی پرده را درهم کشید
سر صحن خانه شد برما پدید
او کم می گوید اما بسیار عمل می کند. ادعا ندارد. شاید اگر مسعود نیکخواه دستگیر نمی شد، مقام خموشی او عظیم تر از آن بود که نامی از او در عرصه عمومی ظهور و بروز پیدا کند. او از خود پر است. وجود او غنیمتی است سرشار از معنا. سخت ترین لحظاتی که شکیب از جان آدمی رخت بر می بندد، آوای صدای مسعود آب بر خشمی است که آن را فرو خفته می کند. او درویشی بی خویش است که طی دو دهه کنشگری صنفی با خلوصی تمام دل به سودای آموزش رایگان و برابر برای فرزندان این مرز و بوم داشته است.
در کنار این چهار نفر دو نفر دیگری هستند که آنها را باید شمس و مولانای صنفی معلمان ایران بنامیم.
سالهاست که پیوند عاطفی عمیقی میان محمد حبیبی و جعفرابراهیمی برقرار است.آنان رفیق گرمابه و گلستانند و در سخت ترین لحظات کنار یکدیگر بوده اند و خاطرات شیرین بسیاری میان آنها جاری است.محمدحبیبی آیت شرافت صنفی است. اشراف محمد بر ابداعات و ابتکارات رسانه ای در امر صنفی و تنزه او در کنار ذهنیت نظری قدرتمند، خیلی زود محمدحبیبی را به چهره اثرگذار جنبش معلمان ایران تبدیل کرد. مقالات او در حوزه مسائل آموزشی، کودکان حاشیه نشین شهرها و دغدغه های نظریش در پردازش حوزه امر صنفی در کنار توانایی او در تقویت جنبش مطالبه گری در عرصه عینی، جایگاه فکری و اراده معطوف به عینیت او را به درستی در جنبش معلمان ترسیم می کند. به گونه ای که اسکندرلطفی سخنگوی شورا که خود از قلندران طریقت صنفی است ازهمان ابتدا با توجه به ویژگی های قابل توجه محمدحبیبی، از او به چشم سرمایه ای جدی می نگریست.
جعفرابراهیمی اما بی هیچ تردیدی جدی ترین تئورسین صنفی تشکل های صنفی ایران است. این سخن را نه از سر تعصب و نه رفاقت و نه بی خبری می گویم. میزان مقالات ارائه شده از او خود بزرگ ترین گواه بر صحت این ادعا است. هیچ کنشکر صنفی اهل قلم تا به اکنون به اندازه جعفرابراهیمی در حوزه های مختلف صنفی از نقد بودجه آموزش و پرورش تا نقد آموزش ایدئولوژیک، از مرز مطالبات صنفی و سیاسی، تا بحث دستمزد و ارزان سازی نیروی کار و ضرورت تشکل یابی مستقل یاداشت ننوشته است. نگاهی گذرا به عناوین برخی از یاداشت های جعفرابراهیمی بی تردید جایگاه فکری تاثیر گذار و معلمانه او را بیش از پیش بر کنشگران صنفی ایران نشان می دهد:
«ما چه می خواهیم»، «سرکوب دستمزد ادامه دارد»، «مطالبات صنفی ما و حقوق کودکان کار»، «در دفاع از تشکل یابی مستقل»، «مرز میان مطالبات صنفی و سیاسی»، «در باب آموزش ایدئولوژیک و شکست گفتمان تربیتی»، «ضرورت تشکیل شوراهای مردمی برای خروج از بحران»، «مشق شب در سیطره ایدئولوژی»، «چه چیزی اجحاف در حق دانش آموزان است»، «مدرسه ایرانی و مسئله پرورش شهروند آزاد»، « رتبه بندی شاغلان و همسان سازی بازنشستگان قربانی کمبود بودجه»، «نگاهی دیگر به ریشه های خشونت و آزار در مدارس»، «پیامد بازار در مدرسه: طرد از تحصیل»، «آیا بازخوانی آثار صمد بهرنگی کافیست؟»، «از ترس تا فرصت طلبی» ،«جاده صاف کن های سرکوب»، «صمد بهرنگی الگویی که فراموش نمی شود» (در چهار بخش)، «راز بازگشایی اجباری مدارس»، «نوبخت و پایان بازی با کارت تشکل ها» «واکاوی اعتراضات مردمی در ایران»، «حداقل دستمزد حلقه اتحاد نیروهای کار»، «ارزان سازی نیروی کار از طریق طرح خرید خدمات آموزشی»، «شعار روز جهانی معلم و مسئله بودجه»، «نان، کار، آزادی، مطالبه سلب مالکیت شدگان»، تنها بخشی از یادداشت های او در کنار مصاحبههای مختلف نوشتاری و دیداری او با رسانه های مجازی و جامعه مطبوعاتی در حوزه مسائل مختلف صنفی، نشان میدهد او درمقام تئورسینی اثرگذار در حیطه صرف مسائل تخصصی باید از وجودش برای نجات آموزش و پرورش ویران کنونی بهره برد.
بی تردید اعضای ۲+۴ صنفی از بزرگترین خادمان به جنبش معلمان کنونی هستند. انتظار میرود که کنشگران صنفی سراسر ایران صدای این معلمان دستگیر شده باشند. آنها همیشه صدای دیگران بودهاند. باید به شیوههای مختلف در دفاع از کنشگری صنفی آنها، همهی توطئههای بدخواهان و سناریوسازان را نقش بر آب کرد. مطالبه آزادی اعضای صنفی ۲+۴ باید به جدیترین مطالبه صنفی معلمان ایران تبدیل شود