Skip to content
می 21, 2025
   ارتباط با ما       در باره ما       فیسبوک       تلگرام   

احترام به تفاوت اندیشه، همیاری و تلاش مشترک در راه تحقق آزادی

  • خانه
  • ایران
  • جهان
  • اوکرایین
  • ویژه اندیشهٔ نو
  • اجتماعی
    • زحمتکشان
    • جوانان و دانشجویان
    • زنان
  • اقتصادی
  • فرهنگی – ادبی
  • محیط زیست
  • تاریخی
  • فلسفی
  • Home
  • چیزی برای از دست دادن نداریم جز زنجیرهایمان – احمد سپیداری – اختصاصی اندیشه نو
  • نوار متحرک
  • ویژه اندیشهٔ نو

چیزی برای از دست دادن نداریم جز زنجیرهایمان – احمد سپیداری – اختصاصی اندیشه نو

شعارها جملاتی بسیار کوتاه و فشرده، اما سرشار از مفاهیم عمیق سیاسی اجتماعی‌اند. شعارها با ایجاد همصدایی و برانگیختن توده‌های مردم، نقش حساسی در جهت‌دهی و اعتلای مبارزه دارند. بسیاری از شعارهای تاثیرگذار گزاره‌ای هستند که از متن‌های تاریخی یا اشعاری به مناسبت‌های مختلف برگرفته شده اند. برای نمونه به این شعار بسیار آشنا دقت کنید: «چاره‌ی رنجبران وحدت و تشکیلات است.»

…

چیست قانون کنونی، خبرت هست از این؟

حکم محکومی ما.

بهر آزاد شدن ، در همۀ روی زمین

از چنین ظلم و شقا

چارۀ رنجبران، وحدت و تشکیلات است.

(چاره‌ی رنجبران وحدت و تشکیلات است-ابوالقاسم لاهوتی)

شعارها در حین ساده‌گی و موجز بودن، ساختاری پیچیده دارند و به همین دلیل حذف یا تغییر واژه‌ها یا حتی جابجا کردن کلمات آن می تواند کارکرد آن را تغییر دهد یا از کارایی‌ آن بکاهد. گاه جدا کردن یک شعار از چارچوب متنی که در آن هستی یافته، مفهوم آن را برای مخاطبی که سابقه ای از آن متن‌ و مفاهیم تکمیلی مستتر در آن در ذهن ندارد، گنگ و بی معنی می کند. در چنین حالتی، عدم شناخت تاریخی آن متن‌ و چارچوب‌های مفهومی برساخته توسط آن‌، می تواند ساختاری را که در مفهوم سازی‌اش بکار رفته، بهم بریزد و معنی آن ها را دگرگون کند.

برای مثال، یکی از شعارهای مشهور و تاثیرگذار در مبارزات طبقاتی کارگران این شعار است:

«کارگران جز زنجیرهایشان چیزی برای از دست دادن ندارند!»

این شعار گزاره‌ای تغییر یافته‌ از جمله‌ای است که در پاراگراف پایانی «مانیفست حزب کمونیست» آمده است:

«بگذار طبقات فرمانروا در پیشگاه انقلاب کمونیستی بر خود بلرزند. پرولترها در این انقلاب چیزی جز زنجیرهای خود از کف نخواهند داد. ولی جهانی را به چنگ می آورند.»

برای اینکه مفهوم این جمله‌ی براستی عمیق و راهگشا را درک کنیم، بهتر است به خود سند درخشان مانیفست حزب کمونیست نوشته‌ی کارل مارکس و فردریش انگلس مراجعه کنیم و ببینیم چارچوب بحثی که این جمله، جمله‌ی پایانی آن است، چیست؟

در بخش ۴ این مانیفست با نام «موضعگیری کمونیست‌ها در قبال احزاب گوناگون اپوزیسیون» آمده است:

«کمونیست‌ها در راه هدف‌ها و منافع فوری طبقه‌ی کارگر مبارزه می کنند، ولی همزمان با آن، در جنبش امروزی از فردای جنبش نیز دفاع می کنند.»

مانیفست در ادامه با برشمردن این نوع از مبارزات توامان ، یعنی مبارزه «در راه هدف‌ها و منافع فوری طبقه‌ی کارگر» و همچنین مبارزه برای «فردای جنبش» کارگری در جهت برقراری نظام سوسیالیستی، استنادهای روشن و دقیق، اگرچه بسیار بسیار فشرده ای می دهد تا ضمن نشان دادن تنوع این مبارزه‌ی تلفیقی در کشورهای مختلف اروپایی آن زمان، نگاه راهبردی کمونیست‌ها در برقراری یک نظام سوسیالیستی را مشخص نماید.

بخش ۴ با این نتیجه به پایان می رسد که:

«کمونیست‌ها همه جا از هر جنبش انقلابی که ضد نظام اجتماعی و سیاسی موجود باشد، پشتیبانی می کنند.» زیرا اگرچه «مسئله‌ی مالکیت» در همه جا «مسئله‌ی بنیادی» کمونیست‌هاست، اما این ضرورت باید در کنار «برقراری اتحاد و توافق در میان احزاب دمکرات همه‌ی کشورها» مورد توجه قرار گیرد.

با این مقدمه و در چنین چارچوبی است که به جمله‌ی پایانی مانیفست می رسیم:

«بگذار طبقات فرمانروا در پیشگاه انقلاب کمونیستی بر خود بلرزند. پرولترها در این انقلاب چیزی جز زنجیرهای خود از کف نخواهند داد. ولی جهانی را به چنگ می آورند.»

برای درک باز هم دقیق‌تر این دو جمله‌ی پایانی، نیازمند آن هستیم که مفهوم چند کلید واژه‌ی بکار رفته را به درستی دریابیم تا از هرگونه برداشت سطحی بر حذر بمانیم. در ادبیات مارکسیستی، «پرولتاریا» و یا «طبقه‌ی کارگر»  یک مقوله‌ی اجتماعی است و نمی توان آن را مترادف با هر کارگر منفرد یا حتی گروهی از کارگران تلقی کرد. تعریف «طبقه»ی کارگر در واژه‌نامه‌ی سیاسی زنده یاد امیر نیک‌آیین چنین است:

«تعریف جامع و همه جانبه طبقه اجتماعی را ولاديمير ايليچ لنين بدست داده است. لنين می گوید: «طبقات به گروه های بزرگی از افراد اطلاق می گردد که بر حسب جای خود در سيستم توليد اجتماعی دوران تاریخی معين، بر حسب مناسبات خود با وسائل توليد ( که اغلب در قوانين تثبيت و تسجيل شده است)، بر حسب نقش خود در سازمان اجتماعی کار و بنابراین بر حسب طرق دریافت و ميزان آن سهمی از ثروت اجتماعی که در اختيار دارند، از یکدیگر متمایزند.»…«هر یک از فرماسیون های اجتماعی منقسم به طبقات دارای ساخت طبقات ویژه خویش است. در جامعه بردگی، طبقات اصلی عبارت بودند از بردگان و برده داران، در جامعه فئودالی اربابان و رعایا، در جامعه سرمایه داری پرولتاریا و بورژوازی.»

رفیق نیک آیین تاکید می کند که:

«بنابراین طبقه یک مقوله اجتماعی تاریخی است. در آغاز در دوران کمون اوليه وجود نداشت و در دوران کمونيسم نيز از بين خواهد رفت.»

این واژه نامه در سرنام پرولتاریا نیز مفهوم مشابهی را ارائه می کند:

«به طبقه کارگر مزد بگیر یعنی کسانی که فاقد وسائل توليد هستند و مجبورند نیروی کار خود را به صاحب وسائل توليد یعنی سرمایه داران به فروشند پرولتاریای صنعتی یا مطلق پرولتاریا می گویند.»

با استناد به آنچه گفته شد، وقتی گفته می شود: «پرولترها در این انقلاب چیزی جز زنجیرهای خود از کف نخواهند داد.» منظور آن است که جایگزینی «طبقه کارگر» به جای «طبقه‌ی سرمایه دار» در قدرت حکومتی، کاملا به نفع طبقه‌ی کارگر است و هیچ زیانی را متوجه آنان نخواهد کرد. پُر واضح است که  این جابجایی قدرت طبقاتی «زنجیر»های بردگی کارگران را در هم می‌شکند و «جهانی را» به صاحبان واقعی‌اش بر خواهد گرداند.

حال اگر این مفهوم را با تقلیل آن شعار از متن جدا شده در شکل غیر علمی و عامیانه اش تفسیر کنیم (که متاسفانه رایج هم هست) و این تصور را القا کنیم که هر فرد کارگر یا گروه از کارگران در مبارزه‌ي روزمره‌ی خود چیزی برای از دست دادن ندارند، فرد کارگر را به موجودی رویین‌تن و اسطوره‌ای تبدیل کرده ایم که انگار هر نوع مخاطره‌‌پذیری‌ به او آسیبی نمی زند. در چنین شرایطی، این شعار به یک شعار ذهنی و گمراه کننده تبدیل می شود که ربطی به مبارزات متین کارگران «در راه هدف‌ها و منافع فوری» و نیز «فردای جنبش» نخواهد داشت.

باید دانست هر «فرد» کارگر نیز مانند همه‌ی مردم دارای بسیار چیزهای ارزشمندی است که از دست دادن هر کدام از آن‌ها مصیبت‌های بزرگی برای خود و خانواده‌اش به بار می آورد. شغل، محل زندگی، سلامت، اموال هر چند بسیار محدود پس‌انداز شده از دسترنج و … یا موقعیت حرفه‌ای در محیط کار، ثبات خانواده، آزادی فردی، امنیت و… تنها اشاره‌ای است به آن چیزهایی که می توان به یک چشم بهم زدن و با یک یورش پلیس سیاسی از دست داد و تجربه نشان می دهد جبران و جایگزینی اش هم کار ساده‌ای نیست.

رژیم های سرکوبگر سرمایه‌داری درست به همین دلیل، هزینه ی مبارزه برای کارگران را با اخراج و پیگرد سیاسی و زندان و شکنجه و … بالا می‌برند تا کارگران نتوانند به راحتی از تجربه‌های روزمره‌ی مبارزه‌شان بیاموزند و در عالی‌ترین شکل تشکل طبقاتی خود جای بگیرند. به همین دلیل فرایند این تشکل پذیری، درست در زمانی که تضادهای طبقاتی عمیق شده و شرایط برای انقلاب مهیا می شود، دشوار و دشوارتر می شود. از این رو به پیشروانی نیازمند است که در راه این مبارزه، فداکاری‌ و حتی از جان‌گذشتگی‌ لازم را داشته باشند و راه را برای پیوستن بخش‌های بزرگ‌تری از کارگران و زحمتکشان فراهم سازند و هم اینجاست که به انقلابیون حرفه ای و نیروی آرمانخواه متشکلی نیاز است که در فرایند تبدیل طبقه‌ی کارگر به آنچه لنین «طبقه برای خود» می نامد، مشارکت کنند و این روند تاریخی را تسهیل کنند. 

اگر مخاطب این شعار متن درخشان مانیفست حزب کمونیست را در ذهن داشته باشد، شنیدن این شعار و شعار پایانی مانیفست : «پرولتر های همه کشورها متحد شوید» عصاره‌ی کلامی است که همه‌ی آن مفهوم جامع را در ذهن بالا می آورد. اما اگر چنین نباشد، و یا شعارها را به شکلی دستکاری شده و بهم ریخته و بدون استناد به منبعی که می تواند دیگران را به خواندن آن تشویق کند، بکار بگیریم، مسلما نمی توان آن تاثیر گذاری را انتظار داشت.

اندیشه نو: استفاده از تمام یا بخش‌هایی از این مطلب با ذکر منبع بدون مانع است.

Continue Reading

Previous: چرا «خودسوزی»؟ نسرین هزاره مقدم
Next: تصمیم نگران کنندهٔ فنلاند و سوئد برای پیوستن به ناتو
  • تلگرام
  • فیسبوک
  • ارتباط با ما
  • در باره ما
  • فیسبوک
  • تلگرام
Copyright © All rights reserved