جنبش معلمان؛ یک جنبش تمام (بخشهای پنجم و ششم)؛ در برابر جنبشها چهار چشمانداز مشخص وجود دارد. جنبشها را باید موجوداتی زنده فرض کرد، موجوداتی که متولد میشوند، رشد میکنند. حیات دارند، و به میزانی که قدرت تطابق داشته باشند، قوت و شکل میگیرند و هر موقع هم که این امکان تطابق را از دست بدهند، افول یافته و از بین میروند. بنابراین جنبشها حیات و مرگ دارند. به این اعتبار چهار چشمانداز مشخص در برابر جنبشها وجود دارد…
۱) گاهی جنبشها موفقیت نسبی یا کامل به دست میآورند. یعنی به اهداف از پیش تعیینشدهشان میرسند. ممکن است که مثلاً جنبشها مطالبات محدودی داشته باشند مثل تغییر قوانین یا سیاست دولتها که به محض اینکه آن تغییر قانون یا آن سیاست تغییر کند، فعالان جنبش دیگر انگیزۀ کافی را برای ادامۀ حرکت نخواهد داشت. یا حتی ممکن است که اینقدر موفق بشوند که به رسمیت شناخته بشوند. یعنی جنبشها به عنوان یک نیروی اجتماعی از سوی دولتها، نظامها به رسمیت شناخته بشوند و باز در این صورت ممکن است که به دلایلی دیگر در قالب یک جنبش نتوانند ادامۀ راه بدهند؛ بلکه در قالب یک سیستم یا یک نهاد رسمی فعالیت میکنند. برای مثال جنبش اصلاحات پس از به قدرت رسیدن اصلاح طلبان موقعیت و موضع جنبشی خود را از دست داد و به احزاب و گروههای رسمی اصلاح طلب تبدیل شد. وقتی جنبشها به رسمیت شناخته میشوند معترضان آن اعتماد قبلی را به آنها ندارند، یا اساساً دیگر انگیزهای برای ادامۀ حرکت ندارند. بنابراین امتیازدهی دولتها به جنبشها ممکن است آنها را رو به افول ببرد. البته این یک قانون یا یک قاعدۀ قطعی نیست و میتواند که این امتیاز دادن دولتها به تحرک بیشتر جنبشها نیز منجر بشود. درواقع بعد از یک دورۀ فشار و سختی برای یک نیروی اجتماعی، اگر یک دوره گشایشی نسبی ایجاد بشود، این گشایش نسبی آن جنبش را برای پیگیری مطالباتاش جدیتر میکند زیرا اولاً همۀ مطالباتشان برآورده نشده و ثانیاً پس از آن که میزانی از موفقیت را به دست آوردند تلاش میکنند تا موفقیت بیشتری کسب کنند. به هر حال یک چشمانداز در مقابل جنبشها این استکه قربانی موفقیت خودشان شوند.
۲) سرنوشت دوم در برابر جنبشها سرکوب است. سرکوب میتواند جنبشها را برای کوتاه مدت یا میان مدت از صحنه خارج بکند. سرکوب یعنی چه؟ سرکوب یعنی افزایش ریسک برای فعالان جنبش. یعنی به طور معمول فعالان یک جنبش انتظار دارند که در قبال فعالیتی که میکنند هزینهای بدهند. زندان، اخراج یا تهدید. بعضی مواقع این هزینهها میتواند بسیار بیشتر از انتظار باشد و بنابراین ممکن است که متناسب با انتظار فعالان نباشد، در نتیجه بخشی از فعالان جنبش حرکت خود را ادامه نمیدهند زیرا احساس شکست میکنند و این احساس شکست بعد از هر سرکوب یکی از زمینههای انفعال است. اما در نظر داشته باشیم که سرکوب همیشه به یک میزان جواب نمیدهد.
سرکوب در دو مقطع میتواند انجام شود. یکی در مقطع بسیج است یعنی وقتی که جنبش هنوز قوام پیدا نکرده. جنبشها در فرایند رشدشان مراحلی را طی میکنند. درواقع هیچ کنش اعتراضی از روز اول جنبش نیست بلکه اول شورش است، بعداً این شورش تبدیل به روابط شبکهای میشود، یعنی افرادی که شورش کردهاند با هم روابط شبکهای ایجاد میکنند، در مرحله بعد این روابط شبکهای به شکلگیری هویت جنبش منجر میشود، بنابراین یک «ما» و بعد از این «ما» سازمان نامتقارن ایجاد میشود. در جنبشهای اجتماعی جدید یک سازمان کوچک برای مدیریت جنبش ایجاد میشود با یک بدنۀ بزرگ شبکهای. اگر تا قبل از این مراحل سوم و چهارم، یعنی شکلگیری هویت یا شکلگیری سازمان نامتقارن، سرکوب انجام بشود معمولاً جنبشها خیلی دوام پیدا نمیکنند و تأثیر سرکوب بسیار زیاد و درازمدت است. اما وقتی که جنبشها این شرایط را طی کنند و دردورۀ بازیابی هویت یا سازمان نامتقارن وارد شوند، تأثیر سرکوب کوتاه مدت و میان مدت خواهد بود.
جنبش معلمان در مرحلۀ چهارم فرایند تحول جنبشها است. یعنی تمام مختصات یک جنبش اجتماعی را دارد بنابراین سرکوب در کوتاه مدت آن را تحت تأثیر قرار میدهد ولی در بلند مدت قطعاً نه. به همین دلیل به رغم برخوردهایی که در طول سالهای گذشته با فعالان جنبش معلمان -بازداشت، زندانی، برخوردفیزیکی و اخراج- انجام شده، جنبش معلمان به بقای خودش ادامه داده است. بنابراین اگرچه گزینۀ سرکوب در برابر جنبش معلمان همچنان قرار دارد اما چون این جنبش فاز نهایی شکلگیری یک جنبش را پشت سر گذاشته و قالب جنبش را گرفته بنابراین تأثیرات سرکوب کوتاه مدت است، مخصوصاً که سازمان شبکههای خودش را دارد.
۳) چشمانداز سوم در برابر جنبشها رشد و ارتقاء است. جنبشها ممکن است به نوعی پویایی و تکامل برسند به این معنی که مثلاً همه یا بخشی از یک جنبش صنفی به سوی جنبش دمکراتیک شیفت کنند، یا برای مثال بخشی از جنبش زنان یا جنبش فمینیستی وارد مبارزات سیاسی میشود و بخش دیگر هم در مبارزه فمینیستی بماند. یا عدهای از فعالیت در حوزۀ اجتماعی به فعالیت در حوزۀ سیاسی بیایند. در هر حال این نشاندهندۀ ارتقای جنبش است. مثلاً در بسیاری از جنبشهای صنفی از جمله جنبش معلمان فعالان هویتی هم هستند. مثلاً در جنبش معلمان زنان فمینیست هم هستند که برای بهبود و تساوی حقوق زنان تلاش میکنند. در همین اعتراضات اخیر معلمان، خانمها نقش فعال داشتند و این نشان میدهد که جنبش فمینیستی در دل جنبش معلمان فعالیت میکند، تحرک دارد.
در مثالی دیگر ممکن است یک جنبش اجتماعی، از مبارزۀ رادیکال به مبارزۀ محافظهکارتر شیفت کند یا برعکس، از یک موضع محافظهکار به یک موضع رادیکال برود. همچنین ممکن است همه یا بخشی از جنبش از سازمان رسمی به غیر رسمی برود یا برعکس. بنابراین جنبشها به عنوان یک پدیدۀ زنده، از یک پویایی درونی برخوردارند که میتواند آنها را از اینرو به آنرو کند. دائم دچار دگرگونی و تحول میشوند. مخصوصاً درون جنبشها، معمولاً یک کشمکشهای فکری، ایدئولوژیک، سیاسی درجریان است و این کشمکشها هم میتواند به پویایی و تحول جنبشها منجر بشود. بنابراین سرنوشت جنبشی که دچار پویایی است این است که به اشکال دیگر فعالیت جنبشی یا حوزههای دیگر فعالیت جنبشی زایش میکند. مثلاً ممکن است که جنبش معلمان پیوند بخورد با جنبش دموکراتیک در ایران. در جنبش سبز دقیقاً این اتفاق افتاد یعنی جنبش معلمان به جنبش سبز پیوند خورد. جنبش سبز یک جنبش دموکراتیک بود و جنبش معلمان یک جنبش صنفی. همین اتفاق در مراحل مختلف هم ممکن است رخ دهد و به نوعی به ارتقای آن جنبش منجر بشود .حتی در مواردی ممکن است ادغام یا ائتلاف صورت گیرد.
در جنبشهای جدید نوعی همزیستی و همگرایی بین جنبشها وجود دارد. البته این ادغام، آخرین گزینه نیست یا تنها گزینه نیست. به هر حال نظرات و دیدگاههای جنبشها از طریق همین پیوندها و بحثهای درونی تعمیق میشود و سویههای جدیدی پیدا میکنند که حاصل دینامیسم درونی جنبشهای اجتماعی است.
۴) چشمانداز چهارم پیشروی جنبشها نوعی تفرق و شکاف درون جنبش است؛ که میتواند به افول جنبش منجر بشود. جنبشهای اجتماعی جدید از جمله جنبش معلمان از تکثر درونی برخوردار است و هویتهای مختلفی را در درون خودش پذیرفته؛ و بنابراین یک «ما»ی متکثر دارد. اگر جنبش به هر دلیلی این «ما» را مخدوش بکند، احتمال دارد جنبش دچار انشقاق شود و در نتیجه این انشقاق افول کند.
با در نظر گرفتن اینکه جنبش معلمان اصولاً یک جنبش متکثر است و جامعۀ معلمان کشور از جهت ترکیب جنسیتی، هویتی، فرهنگی، دینی و مذهبی کاملاً متکثر است، این استعداد را دارد که دچار تفرقه و شکاف شود البته جامعه معلمان و مدیریت جنبش به این خطر وقوف دارد و دردرون جنبش هم فرهنگ پلورالیزم رشد کرده و تقویت شده و مانع تحقق چنین چشم اندازی می شود. بعضی مواقع انشقاق و انشعاب در دورههای سرکوب رخ میدهد که ناشی از نوعی احساس شکست است.
در هر حال جنبشها اصولاً در چشمانداز نهایی یکی از این گزینهها در سرنوشتشان وجود دارد؛ موفقیت نسبی یا کامل، سرکوب، یا پویایی و تکامل جنبش و یا تفرقه و شکاف.
ایران فردا