نافرمانی مدنی نتیجه ی تربیت اجتماعی و تمرین عملی و میدانی تک تک افراد در بستر جامعه در قالب تشکیلات است. نافرمانی مدنی والاترین جایگاه در کنشهای میدانی است.زیرا هزینه ی برگزاری آن پایین، فرصت برای اندیشیدن بیشتر و پیامدهای بهتری در پیش رو دارد. با همه ی این برتریها، برای انجام نافرمانی مدنی، پرسشهایی پیش روی طرفداران نافرمانی مدنی هست:
- آیا بستر نافرمانی مدنی درایران فراهم است؟
- نافرمانی مدنی برای به انجام رسیدن به چه بسترهایی نیاز دارد؟
- آیا نافرمانی مدنی ما آگاهانه، مردم محور است یا قهرمان محور؟ سازمان یافته،هدفمند،با برنامه و زمانبندی شده است، یا هیجانی و پیروی کورکورانه از رهبرانی است،که خود لبریز از احساس و هیجان هستند؟
- آیا جامعه ی نافرمان ما دارای تفکر تیمی هستند؟ آیا جامعه ی نافرمان ما از پایین به بالا شکل یافته، یا توده وار و از بالا به پایین است؟
- آیا تفکر تیمی و سیستمی بر روابط جامعه ی نافرمان ما حاکم هست یا تفکر فردی؟ یعنی: تک تک بازیکنان، پیروزی و شکست تیم را پیروزی و شکست خود میدانند؟ برای همدیگر فرصت سازی می کنند؟ اشتباهات همدیگر را می بخشند، یا از آن به عنوان چماقی برای سرکوب همدیگر بهره برداری می کنند؟در برابر اشتباهات خود از هم تیمی خود پوزش می خواهند؟خود را یک جزء کوچک از سیستم و تیم میدانند، یا تیم را در خدمت خود می پندارند؟ بین آنان عواطف انسانی و منطق رفتاری برقرار است؟ هنر و توانایی خود را در خدمت تیم می دانند، یا تیم را نردبانی آرزوهای خود؟ از دخالت در کار سایر اجزای تیم خودداری می کنند؟ تقسیم کاردارند؟منافع جمع را به منافع فرد ترجیح می دهند؟اساسنامه و قرارداد نوشته شده ای دارند؟برنامه ریزی کوتاه مدت،میان مدت و بلند مدت دارند؟ آیا بر روابط تشکیلاتی و فردی آنان منطق و قانون نوشته شده حاکم است، یا برای حل مشکلات تصمیمات مقطعی و آنی می گیرند؟
ما در زندگی اجتماعی امروز با چند واژه ی کلیدی روبرو هستیم: ۱. استبداد ۲. دموکراسی
کلیدواژه ی استبداد مجموعه ای از رفتارها، گفتارها و پندارهایی است مانند: مطلق گریی، منیت، سرکوب، ترجیح منافع فردی بر منافع اجتماعی ، بایدها و نبایدهای جبرگرایانه، تحکم و بی منطقی. استبداد از جنس توحش، بدویت، منیت، بی بند و باری، اختیارات بیکران و… است.
کلیدواژه ی دموکراسی نیز مجموعه ای از رفتارها، گفتارها و پندارهایی است مانند: تکثرگرایی، اندیشه ورزی، ترجیح منافع گروهی بر منافع فردی، شایستگی، اقناع و….، در دموکراسی منتقدین را باید با اندیشه و منطق قانع کردم، اما در استبداد، ابزار قانع کردن منتقدین زور و سرکوب است. دموکراسی باید در همه ی رفتارها و گفتارهای هر فرد نمود داشته باشد، دموکراسی وقت شناسی است، احترام به چراغ قرمز است، از جنس ادب و احترام به دیگران، در رفتار، گفتار حتی در نگاهها است، نریختن زباله در کف خیابان است، مشورت با خانواده در امورات زندگی و…. است. آموزش کارگروهی است آموزش رقابت سالم است. آموزش بخشندگی است.
دموکراسی از جنس مراقبت، آموزش، تمرین، هرس کردن اخلاقیات ناپسند و… است. دموکراسی تمرین زیستن در اجتماع از جنس محدودیت، قانون و حقوق اجتماعی است. دموکراسی از دوران کودکی آغاز می شود، دموکراسی تکرار محفوظات ذهنی نیست، بلکه تمرین رفتار و تجربیات عملی است. دموکراسی با خواندن کتاب بدست نمی آید، همانطور که هیچ خیاطی صرفا با خواندن کتاب خیاطی نیاموخته است.
تمرین دموکراسی در جامعه ی مدنی در نهاد خانواده، مدرسه و سایر نهادهای مدنی – اجتماعی انجام می شود. در بازیهای کودکان و بزرگسالان، در ورزش های گروهی در مشارکتهای گروهی،در مسافرتهای گروهی، در تشکلهای صنفی و سیاسی، در موسیقی و و و
اما بستر استبداد بیبندوباری، تکبر، خودمحوری و افزون خواهی است. تمرین دموکراسی، بایستی بوسیله ی سیاسیون حاکم آموزش داده شود،که همه ی ثروت و قدرت یک کشور در دست آنهاست.
آموزش دموکراسی در تضاد با ماهیت حاکمیت های مستبد است، بی گمان چنین حاکمانی در راستای سرکوب آموزشهای دموکراسی کار می کنند. در چنین شرایطی مردم اجتماع و آگاهان جامعه، چاره ای جز این ندارند که با آزمون و خطا و بطور تجربی در راستای آموزش دموکراسی تلاش کنند. اگرچه این روش آموزش، زمان بر و انرژی بر خواهد بود.
پایان سخن اینکه: در نافرمانی مدنی بهتر است، عمومی ترین خواسته ها محور نافرمانی مدنی باشد، یعنی دغدغه آمار بیشتری از مردم باشد، تا از پشتیبانی بیشترین بخش جامعه بهره مند شود.
نافرمانی مدنی آگاهانه (مردم محور ،سازمان یافته ، تشکیلاتی، هدفمند، با برنامه، مردم ساخته ) نتیجه اش برقراری دموکراسی ،رفاه، آزادی و انسان مداری است، اما نافرمانی مدنی ناآگاهانه (از بالا به پایین،قهرمان محور،بدون برنامه،بدون زمان بندی و بدون هدف مشخص) پیامدش بازتولید استبداد خواهد بود.