شصت و هفت سال طول کشید تا روزی که زنان برای گرامیداشت مبارزات خود برگزیده بودند، به عنوان روزی جهانی به تقویمها راه یابد. جنبش زنان که با خواستِ حق رأی و حقوق برابر با مردان آغاز شده بود، علیرغم سرکوبها، دامنهی مبارزات و مطالبات خود را گسترش داد. تاریخ جنبش، سرشار از نام و یاد زنانی است که جان و هستی خود را بر سر اثبات ضرورت برابری و احقاق حقوق نیمی از جامعه گذاشتهاند.
۸ مارس که هویت خود را از مبارزات سازمانیافتهی زنان برابریخواه گرفته، همچون جنبشهای دیگر همواره از سوی سرمایهداری مردسالار در خطر مصادره بوده است. رسانههای جریان اصلی و حاکم بارها کوشیدهاند از وجه معترض این روز بکاهند و آن را به یادبود واقعهای تاریخی یا روزی برای شادباشگویی تقلیل دهند؛ زنان مبارز را چون جزیرههایی دور از هم تصویر کنند و ضرورت به هم پیوستن آنان را نادیده بگیرند. ۸ مارس گرچه پیوند ناگسستنی خود را با مفهوم مبارزه حفظ کرده است، اما دیگر لزوماً موصوف به صفت سازمانیافتگی نیست.
در ایران نیز که هر چرخشی به سمت سازمان یافتن با سرکوبی آشکار روبهرو میشود، تشکلیابی زنان به مراتب دشوارتر بوده است. اگر در بسیاری کشورها برابری زنان و مردان به شکل صوری و قانونی پذیرفته شده است، در قوانین ایران زن شهروند درجه دو، نصف مرد و نیازمند قیم است. حکومت هر اقدام قانونی و فراقانونی ممکن را در سرکوب و به حاشیه راندن زنان به کار میبندد.
هر جا که قانون از چنگاندازی به حقوق زنان باز میماند، دست سرکوب از آستین عرف و سنت بیرون میآید. عرفی که به مدد سلطهی حکومت بر آموزش و رسانه پیوسته بازتولید میشود و به سنتهای مرده، جسمِ زنده میبخشد. این سلطه تا آنجا پیش میرود که اخبار قتلهای «ناموسی» و خشونت علیه زنان به مسئلهای تلخ اما خارج از اولویت بدل میشود. قتل مونا حیدری، کودکهمسر قربانی قتل «ناموسی» و قوانین زنستیز، افکار عمومی را جریحهدار میکند اما عرصه را بر قاتلان و قانونسازان تنگ نمیکند. آنچه که زنان مبارز را سالیانِ سال از افشای شکنجههای جنسی و تجاوز در زندانها باز داشت باز میدارد، اکنون زنان آزاردیده در خانه و خیابان و محل کار را به سمت سکوت میراند.
نام و روایت مقاومت زنان زندانی چون زینب جلالیان و مریم اکبری منفرد که بدون حتی یک روز مرخصی و بدون هیچ چشماندازی از آزادی، روزهای حبس را تاب میآوردند، جز هنگام بیماری و رنجوری جسمشان به متن اخبار راه نمییابد. قلمها و رسانههای مستقل نیز که میکوشند تجربهی زنان، رنج تبعیض و روایت سرکوب آنان را به نحوی ثبت کنند، از یک سو گرفتار سانسور مضاعف میشوند و از سوی دیگر در جامعهی مردسالار هرگز در مرکز توجه قرار نمیگیرند. این همان ساز و کاری است که آثار نویسندگان و هنرمندان زن را که خواسته یا ناخواسته حاوی رگههایی از انکار وضعیت موجودند، در بهترین حالت در روند پخش و توزیع و ارائه به حاشیه میراند.
سوی دیگر سرکوب و انکار صداهای معترض اما، هراس حکومت است از اینکه ستم و حذف سیستماتیک، زنان را به یکدیگر نزدیک کند یا حول مطالبهای گرد آورد. زیرا تاریخ جنبش زنان نشان داده است که تنها مبارزات سازمانیافته و آگاهیبخش، رخنههای غیرقابل ترمیم در پیکر به ظاهر استوار نظام مردسالار ایجاد میکنند. نیز نشان داده است که زنان از پس ِ هر سرکوبی قاطعانهتر به میدان باز میگردند و هر مصادرهای، به ظهور جریانی پیشروتر میانجامد.
از این رو کانون نویسندگان ایران در آستانهی ۸ مارس، بر دو حق مغفول ماندهی زنان، حق تشکلیابی و حق نشر آزادانهی آرا و آثارشان تأکید میکند و حمایت خود را از مطالبات برابریخواهانه و احقاق حقوق آنان اعلام میدارد. کانون نویسندگان ایران همچنین خواستار آزادی همهی زندانیان سیاسی از جمله زنان شجاع در بند است.
گرامی باد ۸ مارس! گرامی باد مبارزات زنان!
کانون نویسندگان ایران
۱۶ اسفند ۱۴۰۰