….تا اینجا صبورانه به بحث ها گوش می کرد، گفت: خوب گاهی وضع اینطورمیشه و گیج می شویم – چون هر دو پای ما مثل این خدا بیامرز کرایوف همیشه محکم در یک جا نیست! و گفت بعدا برایتان توضیح می دهم…….
پریروز در جمعی از دوستان به مناسبت سیزده بدر، صحبت از فوتبال بود و موضوع مرگ یوهان کرایوف از سرطان ریه و اینکه او با رهبری و همکاری تیمی اش می توانست اینطور زیبا فوتبال بازی کند. در ضمن اشاره ای شد به اراده قوی کرایوف برای ترک سیگار و ایستادگی و صراحت کلامش در برابر دیکتاتوری آرژانتین و اینکه کرایوف حاضر نشد در نزدیکی شکنجه گاه در مسابقات جام جهانی آرژانتین شرکت کند. یکی از دوستان این صحبت را کشاند به چرایی رفتارهای متناقض در جامعه ما و جو ایجاد شده در تبلیغات انتخابات اسفندماه گذشته را مثال زد. بحث در مورد دیکتاتوری و آزادی……… بلافاصله پیچ در پیچ و سیاسی و داغ شد. مادر یکی از دوستان که تا اینجا صبورانه به جرو بحث ها گوش می کرد، گفت: خوب گاهی وضع اینطورمیشه و گیج می شویم – چون هر دو پای ما مثل این خدا بیامرز کرایوف همیشه محکم در یک جا نیست و گفت بعدا برایتان توضیح می دهم !! این خانم با بیان خاطره زیبایی از دوران جوانی اش فضای جمع دوستان را دوباره گرم و صمیمی کرد.
اما روز بعد این جملات تعمق انگیز، از طرف این مادر در صحفه تلگرام دوستان ظاهر شد:
“لطفا یه پاتو بردار”!
توی سال هایی که “روایت فتح” شبهای جمعه پخش می شد، یه خاطره از یه رزمنده پخش شد که
داستان اینجوری بود:
دو تا قایق کنار هم ایستاده بودن یکی پشت جبهه می رفت یکی سمت عملیاتی بی بازگشت!
راوی می گفت: دو دل بودم؛ یه پام تو این قایق بود یه پام تو اون قایق.
شهید (که اسم اش خاطرم نیست) به راوی می گه: یه پا تو بردار!..
حالا هم یکی باید پیدا بشه تا به بعضی از ما بگه: یه پاتو بردار…
بگه:
تویی که پیش از ماه رمضون یخچالت رو از گوشت و مرغ پر کردی! از طرفی به هیچ مرجعی هم اعتقاد نداری! ولی روز عید فطر منتظری ببینی مراجع چی تصمیم می گیرن تا بفهمی چند کیلو گندم باید فطریه بدی!…یه پا تو بردار!
تویی که میگی اسلام مال ۱۴۰۰ سال پیشه، ولی ارثیه خواهرت رو نصف دادی، یه پاتو بردار…
آهای خانم! خواهرم! تویی که هم میخوای امتیاز زن شرقی رو داشته باشی و مهریهات رو بگیری و هم از مزایای زن غربی بهره مند باشی؛
ولی به جای مشارکت در تولید، هفتهای یه بار فیس بوک شوهرت رو چک میکنی.، یه پا تو بردار…
داداشم… نمی تونی یه زن باربی بگیری و هر روز برات (میزان پلی) کنه و در عین حال بوی قرمه سبزی تو راهروی خونهات بپیچه و بدون اجازهات خرید نره و … ولی با هم بشینید اندر وصف سکوت سمفونی بتهون صحبت کنید.. یه پاتو بردار…
روشنفکر امروز! دانشجوی دیروز! نمیتونی برای رسیدن به دورهی تحصیلی بالاتر، جزوه هات رو از هم اتاقیت قایم کنی و الان تو شبکه های اجتماعی اندر وصف خِساست ایرانی ها و open بودن خارجی ها سر به فیس بوک بکوبی! تو هم یه پاتو بردار…
استاد گرامی، پژوهشگر ارجمند! شما هم نمی تونی تابلوی جملهی ( قلم علما افضل من دما شهدا) رو روی دیوار خونهی ۴۰۰ متریت بکوبی، در حالی که افزایش حقوق استاد تمومیت، از مقالات دانشجوآت بدست اومده. با عرض پوزش شما هم یه پاتو بردار…
حاجی بازاری دیروز و بیزینسمن امروز، تویی که عمرا بتونی رادیکال ۴/۲ رو حساب کنی، اینکه بخوای از احترام یه دانشگاهی برخوردار بشی.. شما حتما یه پاتو بردار…
نمایندهی عزیز! تویی که پول تبلیغات میلیاردیتو “هِبِه” گرفتی؛ نمیتونی بعدا رانت ندی و عضو کمیته حقیقت یاب اختلاس باشی! اگه بهت بر نمیخوره شما هم یه پاتو بردار..
آدم هایی که میخوان تو هر دو تا قایق باشن، کارشون مثل راننده خودرویی می مونه که هم راهنما به چپ می زنه هم به راست! و پشت سریه حتما میفهمه حال راننده خوب نیست…
ما خیلی وقتا حالمون خوب نیست!