پلیس های جلیقه زرد اجازه ایستادن در محل تریبونی که مجلسیان برای تظاهر به “دموکراسی” ساخته بودند، نمی دادند. همیشه تنها زمانی که تعداد تظاهر کننده زیاد باشد مجبور به عقب نشینی می شوند. ولی در ابتدا با قاطعیت و پرخاش مانع ایستادن اولین افراد در آن مکان می شوند. در لبه پیاده رو دومتری عده ای ایستاده بودیم و به جر و بحث با افسران پرداختیم.
- آقای افسر شما می دانید چیزی هم به نام قانون اساسی وجود دارد که تظاهرات، آن هم در کنار این به اصطلاح خانه ملت را آزاد اعلام کرده است؟ و این تریبون را ظاهرا برای همین منظورساخته اند؟
- با عصبانیت ” نه من نمیدانم ولی تا مجوز نداشته باشید حق ندارید اینجا اجتماع کنید”. دولتی که خودش به دلیل تعدیل ساختاری قانون زدایی می کند و قانون را دور می زند مسلم است که مجوز نمی دهد. از هر سو بازنشستگان با منطق آن ها را به چالش گرفتند ولی آن ها اجازه عبور نمی دادند. جمعیت بازنشستگان به مروراز همه سو به اجتماع پیوستند. تعداد زیاد شد، به گونه ای که دیگر می باید برخی در خیابان به ایستند. آن هم خیابانی که بیشترین رفت وآمد وسایل نقلیه و موتور سیکلت را شبانه روز در خود می بیند. ولی پلیس عقب نشینی نمی کرد تا برخی از بازنشستگان به آن سوی خیابان رفتند و شعارهای بازنشستگان را با فریاد مطرح کردند.
- تا حق خود نگیریم از پا نمی نشینیم. آن هایی هم که در این سوی خیابان بودند شعار ها را پاسخ می دادند، با این حرکت درست و آماده شدن بازنشستگان برای بردن تظاهرات به خیابان ها، پلیس که می دید دیگر قادر به کنترل حرکت بازنشستگان نیست. افسرارشد با عصبانیت دستور داد بلند گو بیاورند و از همه خواهش کردند به محل تریبون جلوی مجلس بیایند و اجتماع خود را آنجا تشکیل بدهند و در خیابان ادامه ندهند. بدین گونه این حرکت منطقی بازنشستگان که تظاهرات را به خیابان ها شهر کشیدند و شعارهای ضد حاکمیت تعدیل ساختاری را دادند. پلیس را وادار به عقب نشینی کرد. تنها مشت گره کرده ی اتحاد، می تواند مبارزه عدالت خواهی ما را به پیش ببرد. این درسی است که بازنشستگان در خیابان و در مبارزه رو در رو آموخته اند و قربانیانی هم چون اسماعیل گرامی و عالیه اقدام دوست که هم اینک در زندان هستند داده اند. یکی از بازنشستگان با سخنرانی آغاز سخن کردند و دیگربازنشستگان بدون وحشت از لباس شخصی ها و احتمال دستگیری پشت تریبون قرار گرفتند و حاکمیت را نقد کردند و باز نشستگان با شعارهای همیشگی آن ها را همراهی کردند.
ناصر آقاجری
25 بهمن ماه 1400