زن جوان چادری با شلوار جین معمولی و کفش کتانی مقابل سوپرمارکت محله ایستاده بود و با لحنی عادی، گویی آدرس میپرسد از کسانی که قصد خرید داشتند کمک میخواست: «بچههایم شام ندارند. فقط کمکی به اندازه غذای امشب». دو سه نفر رد شدند و توجهی نکردند.
مشتری بعدی سوپرمارکت پیک موتوری بود. مردی حدودا ۳۵ ساله. ایستاد و به حرفهای زن گوش کرد. برایش یک قوطی مایه ماکارونی و یک بسته پاستا خرید و در حالی که با صدای بلند به وضعیتی که برای مردم ساختهاند فحش میداد سوار موتور شد و رفت. مقابل یکی از نمایندگیهای «افق کوروش» یک مرد جوان کودکی را بغل کرده و زیر باران نشسته بود. مردم سر تکان میدادند و رد میشدند. خانمی با صدای بلند بدون مخاطب خاصی گفت: «یکی دو تا نیستند که ما کمک کنیم. روزی ده بیست تا از اینا میبینیم. مگر من چقدر حقوق بازنشستگی میگیرم که بتوانم به کسی هم کمک کنم؟ خدا باعث و بانیاش را لعنت کند که مردم را به این روز انداختهاند.»
فقر به گواه آمار
رسانهها پی درپی خبر میدهند: مصرف سالانه گوشت هر ایرانی که حتی در زمان جنگ هشت ساله ۱۲ کیلوگرم بود به کمتر از ۶ کیلوگرم رسیده. معلمان در اعتراض به کم بودن دستمزد تجمع کردهاند. سرانه مصرف لبنیات که در حالت استاندارد باید ۱۳۰ تا ۱۵۰ کیلو باشد به کمتر از ۸۵ کیلوگرم کاهش پیدا کرده است. کارگرانی که شش ماه است حقوق نگرفتهاند تحصن کردهاند. خط فقر به ۱۱ میلیون تومان رسیده در حالی که حداقل حقوق کارگران ۳ میلیون و پانصدهزارتومان است. دلار در برار ریال رکورد شکسته. اجاره بهای مسکن به کابوسی برای مستاجران بدل شده و خانوارهای آبرومند زیادی را محتاج کمک گرفتن از والدین و اقوام کرده است و…
میزان خرید میوه در شب یلدای امسال نسبت به سال قبل که کشور درگیر کرونا بود و مردم دورهم جمع نشدند ۳۰ درصد کاهش پیدا کرده است.
روزی نیست که رسانهها از چنین مطالب هشداردهنده و تلخی خالی باشند اما دیگر با اخباری که حاکی از فقیرتر شدن روز بروز اقشار مختلف در ایران است گویا ککی هم کسی را نمیگزد. سیاستگذاران با وضعیت کنار آمده و تصاویر عریان فقر زشتی و بیرحمی خود را از دست دادهاند. شهروندان تصویر زنان، سالمندان و بچههایی که به دنبال لقمه نانی تا کمر در سطل زباله خم شدهاند را چون پلانی آشنا از برش زندگی روزمره پذیرفته و به آن خو کردهاند. مسئولان که قبلا در برابر دوربین خبرنگاران کمی از شرم سرخ میشدند یا دستکم برافروختگیای نمایشی بروز میدادند و این وضعیت را مناسب امالقرای اسلام نمیدانستند به تازگی در قبال اخبار و تصاویر تکان دهنده فقرا و بیخانمانها سینه سپر کرده و میگویند بیخانمان در همه جای دنیا هست و این مختص ایران نیست. کانادا و آمریکا پر از بی خانمان است. سیاه نمایی نکنید!
بنا به گفته روزبه کردونی، رییس «موسسه عالی پژوهش تامین اجتماعی»، تعداد جمعیت زیر خطر فقر مطلق در ایران ۲۵ میلیون نفر است. دیروز نایب رییس اول اتحادیه فروشندگان میوه و تره بار خبر داده بود که میوه از سبد خرید خانوار حذف شده است. گفته بود میزان خرید میوه در شب یلدای امسال نسبت به سال قبل که کشور درگیر کرونا بود و مردم دور هم جمع نشدند ۳۰ درصد کاهش پیدا کرده است.
بیپناهی اقشار آسیبپذیر
قشر متوسط جامعه؛ آن دسته که در شرکتهای خصوصی کار می کردند یا در بازار آزاد مشغول بودند توسط هیولای قدرتمند تورم به زانو درآمده و به مرور وارد جرگه فقرا شدهاند. دو سه دهک آخر جامعه که قبلا فقیر محسوب میشدند الان اصلا دیگر جایی در حسابوکتابها ندارند. پشت بام اجاره میکنند برای خوابیدن، بالای پلههای عابر یا داخل تونلهای شهری چادر میزنند، دو سه خانوار با هم یک آپارتمان ۴۰ متری رهن میکنند، در ماشین میخوابند یا اسباب و اثاثیه را در کانکسهای کوچک گذاشته و خودشان راهی خانه والدین یا دوست و آشناها میشوند.
عدهای هم برای مبارزه با اژدهای فقر که در حال بلعیدن آنهاست روشهای دیگری مثل دزدیدن درپوشهای فلزی تاسیسات شهری، کابل و سیمهای برق و … را چاره دیدهاند. دیهبگیری هم رشد کرده؛ تصادفهای ساختگی راه میاندازند تا با پول دیه بتوانند چند صباحی روزگار بگذرانند. پلیس هم مدام آمار خفتگیری و «سارق اولی»ها را به روز میکند تا صحه بگذارد بر کوچکتر شدن سفره مردم و ناامیدی از یافتن شغل و درآمد.
دیهبگیری هم رشد کرده؛ تصادفهای ساختگی راه میاندازند تا با پول دیه بتوانند چند صباحی روزگار بگذرانند.
مسئولان همه اینها را با کلیدواژه تحریم لاپوشانی میکنند؛ معتقدند اگر تحریمها نبود الان وضعیت ایران چنین نبود. اما این را نمیتوان فراموش کرد که در همین دوران تحریمها باستیهیلزها در لواسان ساخته شدند و آقازادهها مازراتی و قایق شخصی و ویلای سوئیس خریدند.
دولت رئیسی طی چهارماهی که از عمرش میگذرد نتوانسته حتی اندکی به شعارهای وعدهدادهاش عمل کند. نرخ تورم همچنان ۴۳ درصد است و تجمعات و تحصنهای معلمان و کارگران ادامه دارد. معضل بسیار بزرگ رشد اجاره بها و قیمت زمین و مسکن کابوس خیل عظیمی از مردم است. بیکاری و نبود شغل و درآمد، افزایش متکدیان و خرید و فروش اعضای بدن در فضاهای مجازی و حقیقی بیش از گذشته خودش را نشان میدهد. اما دولت از ارائه راهکارها و تدوین سیاستهایی که کوروسوی امیدی بتاباند عاجز بوده و ناگزیر مانند دولت قبلی چشم به راه مذاکرات احیای برجام نشسته است.
پردههای تازهای از فقر در ایران
دو پرده نه چندان تازه از عریانی فقر در ایران را هفته گذشته روزنامهها بالا زدند.
روزنامه خراسان خبر فروش موی سر زنان فقیر را منتشر کرد. زنان در هر سن و موقعیتی فروشنده موهایشان هستند. خراسان نوشت: «پریا و مادرش رفتند تا با دو میلیونی که بابت فروش موها گرفتند، تبلت کارکردهای بخرند. سودابه پکر است، برای خودش و من چای میریزد، میگوید:«در چهار ماهی که خرید مو را شروع کردهام، آن قدر فقر و درماندگی مشتریهایم را دیدهام و آن قدر اشکهای دخترهای نوجوان و جوان را روی همین چهارپایه پاک کردهام که احساس افسردگی میکنم. خرید موهای بلند و پرپشت و بعد هم فروش آن به آرایشگرانی که با اکستنشن آنها را به موهای مشتریان پا به مدشان میچسبانند تا مویشان برای مدتی پرپشت و بلند باشد، سود خوبی دارد اما به این چیزهای ناگواری که باید ببینی نمیارزد.»
دختری ١٠ ساله نیز موهایش را فروخت تا گوشی تلفن همراه بخرد. زن ۵٠ ساله موهایش را فروخت تا بخشی از خرج داروهای شوهری را بدهد که حین کارگری از طبقه سوم ساختمان پرت شد و فلج ماند، مشتری دیگر ٢١ ساله بود که موهایش را فروخت برای پرداخت قسط جهیزیه خواهرعقد کردهاش، دختر ١۵ ساله موهایش را فروخت تا مخارج ثبت نام در دبیرستان را بدهد، اینها تنها چند نمونه از مشتری های سودابه در دو سه ماه اخیر بوده اند.»
ماشینخوابی برای فروش جای پارکینگ را هم روزنامه همشهری منتشر کرد. مسافرکشهای بلوار میرداماد که اغلب از شهرستان آمدهاند شبها را در ماشین خود در خیابانهای فرعی بلوار میخوابند تا صبح این جای پارک را به قیمت ۲۰ هزار تومان بفروشند.
مسافرکشهای بلوار میرداماد که اغلب از شهرستان آمدهاند شبها را در ماشین خود در خیابانهای فرعی بلوار میخوابند تا صبح این جای پارک را به قیمت ۲۰ هزار تومان بفروشند.
قصه زمانی جالبتر میشود که با روش کار این افراد آشنا شویم. مسافرکشهای پلاک شخصی، روزها با جابهجایی مسافران بلوار درآمد کسب میکنند و شبها شغل دیگری دارند؛ ماشینخوابی برای فروش جای پارک. ساکنان معابر فرعی بلوار میرداماد بهویژه اهالی خیابانهای مجتبایی، قدوسی، ۱۲ بهمن، تبریزیان و… بیشتر با این معضل آشنا هستند.
«فرزاد قریب» دبیر شورایاری محله داودیه در تأیید این موضوع میگوید: «مسافرکشهای پلاک شخصی اهل تهران نیستند و از شهرهای غرب کشور به اینجا آمدهاند. آنها شبها در خودرو میخوابند و اول صبح پیش از آنکه مسافرکشی را شروع کنند، جای پارک خود را به رانندگان سرگردان میفروشند.» ساکنان این خیابانها و کسبهای که از ماجرا باخبرند زیر بار پرداخت پول نمیروند. اما مراجعهکنندگان به بیمارستان هاشمینژاد که در خیابانهای اطراف به دنبال جای پارک میگردند، برای این افراد گزینه مناسبی هستند.»
شاخص فلاکت در سال ۱۴۰۰
شاخص فلاکت که یک نشانگر اقتصادی است و از افزودن نرخ بیکاری به نرخ تورم به دست میآید در ۲۰ استان کشور از میانگین کشوری بالاتر رفته است. هرمزگان کرمانشاه و چهارمحال و بختیاری با عدد ۶۴ و ۶۳ بالاترین شاخص فلاکت را دارند. سایر استانها هم دست کمی از آنها ندارند.
سال گذشته روزنامه همشهری در گزارشی خبر داد ۳ میلیون کودک در ایران به دلیل نداشتن اینترنت، تبلت یا گوشی هوشمند ترک تحصیل کردهاند. این بچهها از خانوادههای فقیری میآیند که در سال ۱۴۰۰ وضعیتشان بدتر هم شده است.
به نظر میرسد در مقابل این همه مشکلات که بر سر مردم ایران آوار شده است روزنه امیدی دیده نمیشود. اگر وضعیت بر همین روالی که هست پیش برود و خبری از توافق و احیای برجام نباشد و فساد اقتصادی و و بیعدالتی ادامه یابد، در بهار ۱۴۰۱ با سونامی شورش گرسنگان مواجه خواهیم بود.
زیتون ـ فروغ ایزدی