Skip to content
می 24, 2025
   ارتباط با ما       در باره ما       فیسبوک       تلگرام   

احترام به تفاوت اندیشه، همیاری و تلاش مشترک در راه تحقق آزادی

  • خانه
  • ایران
  • جهان
  • اوکرایین
  • ویژه اندیشهٔ نو
  • اجتماعی
    • زحمتکشان
    • جوانان و دانشجویان
    • زنان
  • اقتصادی
  • فرهنگی – ادبی
  • محیط زیست
  • تاریخی
  • فلسفی
  • Home
  • نگاهی به فروش نیروی کار کارگر به سرمایه، پس‌انداز و صرفه‌جویی و قناعت کارگر، و کم‌ارزش شدن نیروی کار کارگر
  • اقتصادی
  • نوار متحرک
  • ویژه اندیشهٔ نو

نگاهی به فروش نیروی کار کارگر به سرمایه، پس‌انداز و صرفه‌جویی و قناعت کارگر، و کم‌ارزش شدن نیروی کار کارگر

دیدگاه کارل مارکس، در اثرش به نام گروندریسه، مبانی نقد اقتصاد سیاسی (نوشته شده در سال‌های ۱۸۵۷-۱۸۵۸م) – اختصاصی اندیشه نو

مبادلهٔ بین کارگر و سرمایه‌دار مبادلهٔ ساده‌ای است که در آن یکی پول و دیگری کالا [نیروی کار کارگر] به دست می‌آورد. سرمایه‌دار از این مبادلهٔ ساده یک ارزش مصرف به دست می‌آورد: در اختیار گرفتن [نیروی] کارِ دیگری. کارگر که در حکم فروشنده است، از کارآمدی خاص یا مهارتی ویژه برخوردار است و همان را برای فروش عرضه می‌کند. به‌هیچ‌وجه مهم نیست که سرمایه‌دار با کار او چه می‌کند، هرچند که او [سرمایه‌دار] هم فقط بنا به ماهیت ویژهٔ کار و در موردی معیّن و زمانی مشخص (مثلاً فلان‌قدر ساعت) از کار وی استفاده می‌کند… ارزش مصرف عرضه شده از سوی کارگر در واقع توانایی وجودی او یا ظرفیت جسمانی [یا فکری] اوست که جدا از وجود کارگر موجود نیست.

کارگر [بدنی یا فکری] مانند هر نفس زنده که در جریان گردش [یا مبادلهٔ کالایی] وارد می‌شود، یک ارزش مصرف دارد [نیروی کارش] که با پول مبادله‌اش می‌کند. ولی او پولی را که از این طریق به دست می‌آورد، صرف خرید کالاهایی می‌کند که برای برآوردن نیازهای وی [برای بقای وی و خانواده‌اش] ضرورت دارند… از نظر کارگر، عامل تعیین‌کنندهٔ مبادله [نیروی کارش با پول] ارضای نیازهای اوست… آنچه او در مبادله طالب آن است، نه ثروت، بلکه وسایل معیشت و ارزاق لازم برای بقای خود او و ارضای نیازهای جسمانی، اجتماعی، و غیره اوست… او در ازای این وسایل و مایحتاج، بخشی از قدرت کاری‌اش را می‌دهد [می‌فروشد].

ممکن است کارگر به‌جای پول در خرید مایحتاج لازم، پول دریافت شده را از گردش خارج و به صورت ثروت ذخیره کند… کارگر فقط هنگامی خواهد توانست محصول کار خود را به ارزش مبادله‌ای تبدیل کند که از ارضای مادّی نیازهای خویش چشم بپوشد و آن را فدای ثروت‌اندوزی به معنای عام کند. وی برای این کار مجبور به قناعت و صرفه‌جویی و کفّ‌نفس است و ناگزیر باید از مصرف خود بزند تا مقداری از محصول مبادله [نیروی کارش با پول] را کنار بگذارد. این تنها راه ثروتمند شدن است. ازخودگذشتگی و صرفه‌جویی [پس‌انداز]… می‌تواند به شکلی فعال‌تر هم ظاهر شود… و آن هنگامی است که کارگر ساعت‌های فراغتش را فدا کند و دائماً به صورت کارگر با حدّت تمام به کار بپردازد. چنین کارگری در واقع بسیار سخت‌کوش است و همین سخت‌کوشیِ توأم با کفّ‌نفس است که سرمایه‌داران در جامعهٔ کنونی از کارگران انتظار دارند و مدام در گوش آنان- و نه در گوش خودشان- می‌خوانند که: قناعت توانگر کند مرد را. جامعهٔ امروزی در واقع درخواست خلاف انتظاری دارد، زیرا که قناعت و کفّ‌نفس را از کسانی می‌طلبد که مبادله برای آنها وسیلهٔ تأمین معاش است نه وسیلهٔ کسب ثروت. این توهّم که سرمایه‌داران در حقیقت با کفّ‌نفس و ازخودگذشتگی سرمایه‌دار شده‌اند، از اندیشه‌ها و انتظاراتی است که در اوایل تکوین سرمایه بر پایهٔ مناسبات فئودالی ناگزیر معنایی داشته است. امروزه دیگر هر اقتصاددان مُنصفی که نظری صائب داشته باشد، این نکته را می‌پذیرد و از توهّم مذکور دست می‌کشد. کارگر باید پس‌انداز کند و هیاهوی زیادی دربارهٔ پس‌اندازهای بانکی و غیره به راه افتاده است… هدف خاص کارگران از پس‌اندازهای بانکی، ایجاد ثروت نیست،‌ بلکه صرفاً توزیع عاقلانه‌تر هزینه‌ها [در طول زندگی] است، به‌نحوی که در پیری، بیماری، بحران‌ها، و غیره، باری بر دوش نوانخانه‌ها و دولت، یا محکوم به گدایی و صدقه‌گیری نباشند. در یک کلام، هدف این است که [این هزینه‌ها] در واقع بر خود طبقهٔ کارگر تحمیل شود نه بر سرمایه‌داران؛ یعنی [کارگران] با بخور و نمیر خودشان بسازند و پس‌انداز کنند تا هزینهٔ تولید کارگران [یعنی معیشت و بقای آنها] به نفع سرمایه‌داران کاهش یابد.

اما هیچ اقتصاددانی انکار نمی‌کند که اگر کارگران به طور عام بنا شود از این قاعده [مصرف نکردن و پس‌انداز کردن] پیروی کنند… خساراتی عظیم بر مصرف عام [کالاها]… بر تولید و بر حجم و مقدار مبادلات… وارد می‌آید [که به زیان سرمایه‌داران است].

[از این گذشته] اگر کارگر حداکثر سخت‌کوشی و کار را با حداقل مصرف شخصی همراه کند، یعنی تا آنجا که می‌تواند از مصرف بپرهیزد و فقط به فکر پول درآوردن [پس‌انداز] باشد، نتیجه‌اش این خواهد بود که در برابر حداکثر کار، حداقل مزد را دریافت کند… [به عبارت دیگر، اگر کارگر با ریاضت‌کشی به حداقل معیشت قانع شود، در واقع سطح مزد خود را به حداقل، در برابر حداکثر کار و زحمت، تقلیل می‌دهد.] اگر همهٔ کارگران به صرفه‌جویی و کفّ‌نفس تن در دهند، [در نتیجه] سطح مزدها با یک کاهش عمومی فوراً خود را متعادل خواهد کرد، چون پس‌انداز همگانی به سرمایه‌داران نشان می‌دهد که [پس] به طور کلی سطح مزدها بالاست و کارگران بیش از معادل کالایشان [یعنی فروش نیروی کارشان] دریافت می‌کنند.

راستش را بخواهید، عنوان کردن چنین درخواست‌هایی [از کارگران برای سخت‌کوشی و ازخودگذشتگی و کم‌مصرف کردن و پس‌انداز کردن] درست به نفع سرمایه‌داران است، زیرا کارگران باید به هنگام رونق کار آن‌قدر بیندوزند که قادر به تحمّل سختی‌ها و کاهش مزدها به موازات کاهش ساعت‌های کار [یا بیکاری] در مراحل رکود [و بحران] باشند (که تازه اگر اندوخته‌هایشان بیشتر می‌بود، [سرمایه‌داران] مزدها را هم به همان نسبت پایین‌تر می‌آوردند). یعنی چنین تقاضاهایی از کارگران در واقع بدان می‌ماند که از کارگران بخواهیم همیشه به حداقل زندگی قناعت کنند تا سرمایه‌داران امکانات بیشتری برای غلبه بر بحران‌ها و غیره داشته باشند. مثل این است که از کارگران بخواهیم فقط ماشین‌هایی برای کار کردن باشند، آن هم ماشین‌هایی که مخارج تعمیر آنها از خودشان تأمین شود…

کارگر اگر اندوخته‌هایش را در قلک‌های صندوق‌های پس‌انداز رسمی که به همین منظور ایجاد شده است بریزد، البته حداقل بهره به او تعلق خواهد گرفت، و حداکثر بهره به سرمایه‌داران یا به دولت؛ یعنی که قدرت دشمنان کارگر زیادتر می‌شود و وابستگی طبقهٔ کارگر به آنان افزایش خواهد یافت. و اگر کارگر بخواهد اندوخته‌هایش را در بانک نگه دارد، و از بهرهٔ آن برخوردار شود، این خطر وجود دارد که در مواقع بحران همه را از دست بدهد، ضمن آنکه از استفاده از اندوخته‌اش برای بهره‌مندی شخصی‌اش هم بی‌نصیب مانده و فقط سلطهٔ سرمایه‌ را افزایش داده است. خلاصه از هر سو که بنگریم، پس‌انداز کارگر جز به نفع سرمایه‌دار نیست.

به فرض اینکه همهٔ اینها ریاکاری بورژواهای «بشردوست» نباشد که زمزمهٔ «عواطف خداپسندانه‌شان» گوش کارگران را پر کرده است، باید گفت که سرمایه‌دار از قضا به‌شدّت طالب صرفه‌جویی و پس‌انداز کردن کارگران است، منتها فقط کارگران خودش، چون فقط آنها به عنوان کارگر در برابر او قرار دارند، و بقیهٔ دنیای کارگری به‌هیچ‌وجه مورد نظر او نیست، زیرا از لحاظ منافع مادّی وی، اینها در واقع مصرف‌کننده [کالاهای سرمایه‌دار] هستند [و بهتر است پس‌انداز نکنند و پولشان را خرج خرید کالاها کنند]. بنابراین، سرمایه‌دار به‌رغم نصایح «مشفقانه»اش خواهد کوشید تا کارگران را به مصرف بیشتر وادارد. او برای این کار از هر وسیله‌ای استفاده می‌کند، از جمله تبلیغات برای بالا بردن جاذبهٔ کالاهای [لازم و نالازم] خویش و قانع کردن کارگران به اینکه نیازهای جدیدی دارند که باید ارضا شود و غیره.

…این روزها بسیاری از اشخاص با نخوت تمام از شعار مشارکت کارگران در سود سخن می‌گویند… این روش وسیله‌ای برای کلاه گذاشتن بر سر کارگران است، چون که در واقع بخشی از مزدشان به عنوان مشارکت در سود، در صورتی [در آینده] به آنان پرداخت خواهد شد که کسب‌وکار رونقی داشته باشد، و سودی در کار باشد.

باری، رابطهٔ مبادله‌ای که کارگر در آن وارد می‌شود، فقط رابطهٔ مبادلهٔ ساده است: کارگر در برابر ارزش مصرف کار خویش [یعنی در برابر مصرف نیروی جسمی یا فکری‌اش] پولی می‌گیرد که در واقع وسیلهٔ خرید مایحتاج اوست. اینکه می‌توان پول دریافت شده را به پس‌اندازی تبدیل کرد که در واقع پول یا ثروت به معنای عام کلمه [و نه «سرمایه» برای اجیر کردنِ دیگری] است، نشان می‌دهد که رابطهٔ آغازین [بین کارگر و سرمایه‌دار صاحب‌کار] رابطهٔ سادهٔ مبادله است: کارگر تا حدّی می‌تواند پس‌انداز کند و نه بیشتر. و این صرفه‌جویی‌ها برای دسترسی پیدا کردن به بهره‌مندی‌های بیشتر است (از جمله لذّت‌های فکری و معنوی، تبلیغ در راه منافع خویش، اشتراک روزنامه‌ها، حضور در سخنرانی‌ها، آموزش و پرورش کودکان، رشد و پرورش ذوق و سلیقه، و غیره؛ یعنی راه‌های مشارکت در تمدن و فرهنگ). اما از دیدگاه سرمایه، مهم این است که کارگر خیال کند پولدار خواهد شد، و همین انگیزهٔ سخت‌کوشی وی خواهد بود.

  • عبارت‌های داخل [قلاب] برای روشن‌تر شدن مطلب به متن اصلی اضافه شده است.
  • منبع: گروندریسه، ترجمهٔ باقر پرهام و احمد تدین، چاپ سوّم، پاییز ۱۳۷۸، جلد اوّل، فصل سرمایه، صص ۲۴۴ – ۲۵۴)

اندیشه نو: استفاده از تمام یا بخش‌هایی از این مطلب با ذکر منبع بدون مانع است.

Continue Reading

Previous: نان، همبستگی، پیروزی!
Next: پیوند جنبش‌های کارگران و معلمان و همبستگی دانش‌آموزان با اعتراض‌های معلمان‌شان، ماشین سرکوب حکومت را از کار می‌اندازد.
  • تلگرام
  • فیسبوک
  • ارتباط با ما
  • در باره ما
  • فیسبوک
  • تلگرام
Copyright © All rights reserved