زاینده رود روان، کارون خروشان،جانم فدای ایران”. این بهترین شعاری بود که در اعتراض مدنی گسترده مردم اصفهان نسبت به خشکی زاینده رود دیدم. اگر نسبت به برخی استانها و شهرستانهای کوچک ظلم مضاعف صورت گرفته، مردم اصفهان که خود قربانی جهل و استبداد دینی هستند مقصر نیستند، مشکل در حکمرانی نامطلوب است که فهمی از توسعه پایدار و درکی از اهمیت محیط زیست ندارد. در نتیجه این بحران حکمرانی، خوزستانی را در برابر اصفهانی، کرد را در برابر ترک ، ترک را در برابر فارس قرار میدهد در حالی که ما متعلق به کلیت واحدی به نام ایران هستیم. اتفاقا “ایران مدنی” تلاش میکند کثرت های سرزمینی را در این کلیّت واحد آشتی و تهدید را فرصت کند. ایران مدنی ایران مشاع است، هم در خاک هم آب هم شادی،هم رنج. در نتیجه در این گفتمان فکری به هم اندازه که خشکی کارون برای شهروندان ایرانی مساله است، خشکی زاینده رود، فقر در ایلام، تبعیض در کردستان و نقطه نقطه کشور مساله است. پس تقابل اصفهانی-خوزستانی یا اصفهانی-لرستانی بهترین سناریو برای حاکمیت با هدف انحراف مطالبات مدنی مردم معترض است.
خشکی سرزمینی که حاصل نادانی و بعضا خیانت حاکمان کشور است مساله ای مختص مردم اصفهان نیست، درد مشترک است که چند ماه قبل در خورستان تشنه فریاد کشیده شد. سالیان طولانی است که خشک شدن تالابها و چشمه ها در جای جای سرزمین مادری را به چشم میبینیم، امّا حاکمیت انباشته از جهل و فساد، ناتوان از حل مساله است و ناشایستگان رانتخوار را بر اهل فن ترجیح میدهد. واقعیت این است مساله ایران نه فنی و تکنیکی که سیاسی است به این معنا که مشکل ما فقدان تخصص در حل و تخفیف بحران بی آبی یا بیکاری نیست، بحران ما در تداوم سیاستهای حاکمیتی است که نه به بقای ایران که به حفظ یک سیستم بسته سیاسی میاندیشد که به جای حل مسائل از طریق استفاده از متخصصین،مشارکت ان جی اوهای متخصص و استفاده از توان مردمی دلخوش به چکمه نظامیانی شده که نه میدانند معنای بحران اقلیمی چیست نه میخواهند مردم را در کلیت متکثرش تعریف کنند.
همین دیروز بود که معاون اول سفیه رییسی گفت باید اقتصاد را به مردم واگذار کنیم بلافاصله مردم را در بسیج و سپاه تعریف کرد. مشکل حاکمیت همان نگاه رهبر جمهوری اسلامی در تعریف مردم با یک اقلیت محدود است که قوه تفکر انتقادی خود را زیر سایه رانت و مقام و ایدئولوژی های بسته یا ترکیبی از هر سه عامل از دست داده اند. در نتیجه برای شکستن این سد توسعه و وادار کردن حاکمیت به تجدیدنظر در سیاستهایش، اصفهانی باید در کنار خوزستانی بایستد. در نتیجه تفرقه افکنی میان اصفهانی- خوزستانی، معترض آبان و اصفهان که از سوی حاکمیت و برخی نیروهای قدرت طلب تفرقه افکن خارج از کشور دنبال میشود سیاستی علیه گفتمان ” ایران مدنی ” است که تلاش میکند مساله بی آبی خوزستان و اصفهان و تحقیر مردم فرودست آبان و رنج سوختن دختر آبی خواهان اعاده حق حضور خود در استادیومها و رنج سوختن دختر بچه ایلامی تحقیر شده به خاطر یک دست لباس را در یک کلیت واحد و تحت عنوان بحران حکمرانی نامطلوب تعریف کند. پس مراقب باشیم به توطئه ” مردم علیه مردم” دامن نزنیم و بر قدرت همبستگی مردم معترض تکیه کنیم.
در حالی که نان بسیاری از نیروهای حاکمیت و بسیاری از دشمنان ایران در ایجاد دودستگی، بسط انفعال و ناامیدی، جنگ داخلی و تفرقه بین مردم است وظیفه شهروندانی که فارغ از همه زیباییهای قومی منطقه ای و شهری برای تحقق ایران شهروندمدار تلاش میکنند تعریف، تبیین و بررسی مسائل کشور ذیل جنبش اجتماعی است که حل مساله آب را منوط به تغییر نگاه حاکمان و وادار کردن آنها به عقب نشینی از افکار قرون وسطایی و روشهای هیاتی محفلی شان میداند.
هر چند امروز بر طبل یاس کوبیدن مُد روز شده و هر کس از امید در دل شب یا برافروختن فانوس در تاریکی حرف بزند متهم به توّهم میشود اما ببینید جامعه زیر تیغ ” تورم، استبداد و تحریم” بدون هراس از سرنیزه چکمه پوشها، خیابان، شبکه های اجتماعی و بسیاری از نمودهای عرصه عمومی را تسخیر میکند. این جامعه مطالبه محور که روزی کارگرش، روزی معلمش، روزی نادیده شدگان و تحقیرشدگانش و روزی اهل قلم و روشنفکرانش و به صورت متدوام زنانش اعتراض میکند توانایی فراوانی برای رسیدن به هدفهایش و عقب راندن حاکمیت تمامیت خواه دارد. پس ” ایرانی نه علیه ایرانی” که شهروندان معترض از خوزستان تا اصفهان علیه حکمرانی نامطلوب بسیج شوند. این ترجمه همان تصویری است که دختر اصفهانی در دست دارد:” زاینده رود روان، کارون خروشان، جانم فدای ایران”…