مجمع عمومی سازمان ملل متحد در 19دسامبر 2011، قطعنامهای تصویب کرد که بر اساس آن 11 اکتبر به عنوان «روز جهانی دختر» نامیده میشود. در بسیاری از نقاط جهان زنان هنوز به عنوان جنس دوم یا جنس ضعیف شناخته میشوند و از حقوقی که مردان یا جنس مذکر بهرهمند میشوند محروماند. این شکاف جنسیتی در ایران نیز قابل کتمان نیست؛ زن ایرانی برای گرفتن بالاترین سمتهای سیاسی راه دشواری دارد و هنوز که هنوز است بسیاری از کرسیهای سیاسی ایران از آن مردان است. نه تنها راه برای ورود زنان به عرصه رقابت انتخابات ریاست جمهوری بسته است، بلکه با وجود آنکه در بعضی دورههای اخیر صحبتهایی درباره در نظر گرفتن سهمیه 30درصدی برای زنان در انتخابات مجلس میشد، اکثریت مطلق از آن مردان شده است. این در حالی است که زنان در سایر مشاغل اجتماعی فعالاند. اما آیا الگوی زن ایرانی نیست که راه را برای زنان در بسیاری از حوزهها میبندد؟ اصلا الگوی زن ایرانی کدام است؟ در همین زمینه همدلی با سیمین کاظمی پزشک و جامعهشناس به گفت و گو نشسته است که مشروح آن را در ادامه میخوانید.
بگذارید به عنوان مقدمه چند مورد دم دستی را برای ورود به بحث در نظر بگیریم. طی روزهای گذشته مجددا بحث حضور زنان در استادیوم مطرح شده بود. ما در طی سالهای گذشته تصویری از زنان و دخترانی داشتیم که با پوشیدن لباس مردانه تلاش میکردند خود را به داخل استادیومها برسانند و این موضوع ظاهرا شباهتی با زن مورد نظر نظام اجتماعی (با مفهوم سیاسی و ایدئولوژیک آن) نیست. مورد دم دستی دیگر انتشار فیلمی در روزهای اخیر از یک روحانی جوان است که 13 فرزند دارد و میگوید همسرش مشوق تعدد فرزندآوری او بوده است. البته پیش از این هم در رسانه ملی و… چنین تصویری از زنی که فرزندآوری را وظیفه یک زن میداند مطرح شده است. سوال اینجاست که زن جامعه ایرانی چه تصویری دارد؟
دو مثالی که آوردید هر دو موارد نادری هستند و عمومیت ندارند. زنی که برای تماشای فوتبال لباس مردانه میپوشد، تصویر زن ناامید از ساختار حقوقی و سیاسی است که برای رسیدن به خواسته و علاقهاش از این راه حل استفاده کرده است. مشخصاً زنانی که برای ورود به استادیوم تغییر چهره و لباس میدهند، تعدادشان معدود است، ولی میتوان آنها را نمادی از زنانی دانست که برای احقاق حقوق به راهحلها و نوآوریهای فردی متوسل میشوند. البته بسیاری از زنان خواست رفتن به ورزشگاه را به صورت جمعی و به عنوان یک مطالبه پیگیری میکنند که هنوز در برابر آن مقاومت میشود. از طرف دیگر آن زنی هم که همسرش به نیابت از او صحبت میکند، یک نمونه نادر است و اقلیتی از زنان را نمایندگی میکند. اکثر زنان ایرانی با هر میزانی از دینداری اکنون میدانند که بارداریهای مکرر سلامتشان را تهدید میکند و آنها را از مشارکت سایر جنبههای زندگی اجتماعی بازمیدارد، بنابراین در کنترل بارداری فعال هستند.
اما از زن ایرانی تصویر واحدی نمیتوان ارائه داد و میشود گفت تصاویر متکثری از زنان به عنوان نیمی از جمعیت موجود است. اما بعضی از تصاویر در رویکرد رسمی نادیده گرفته میشوند و بازنمایی نمیشوند، چون با نمونه آرمانی که از زن ارائه شده، مطابقت ندارند.
این نمونه آرمانی چه شکل و شمایلی دارد؟
زن آرمانی که رسماً ترویج میشود زنی است که تقسیم کار جنسیتی را پذیرفته و با نقشهای جنسیتی زن/مرد منطبق است. زنی است که خانهدار است و از مرزهای خانه فراتر نمیرود، همه هم و غم و هدفش در زندگی کمر بستن به خدمت شوهر و فرزند است. در خانه هم ریاست و کنترل مرد بر زندگی و شخصیترین امورش را پذیرفته و گوش به فرمان اوست. این زن هیچ مطالبه و ادعای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ندارد و در پی مطالبه برابری جنسیتی بر نمیآید. اما قاطبه زنان ممکن است با این تیپ آرمانی موافق نباشند، چون آنها را در جایگاه جنس دوم مینشاند و از تعالی و خودشکوفایی که یک نیاز انسانی است بازمیدارد. اما با وجود این نارضایتی و عدم موافقت، واقعیت این است که زنان با ساختارهای کلان موجود، چندان قادر به انتخاب آنچه میخواهند باشند، نیستند. وجود هفده میلیون زن خانهدار، برآیند تلاش برای انطباق اجباری زنان با تصویر آرمانی رسمی از زن بوده است.
نسل جدید زنان، آرمانهای متفاوتی با نسلهای گذشته زنان دارند، اما ساختار صلب و سخت، اجازه تحقق این آرمانها را به دشواری میدهد. از جمله، زن امروزی میخواهد در خانواده حقوق منصفانه و برابر با مرد داشته باشد، میخواهد شغل و درآمد داشته باشد، میخواهد در عرصههای مختلف فعالیت کند، اما بستر مساعد و موافقی برای تحقق این خواستهها وجود ندارد و شرایط به گونهای است که موانعی بر سر راه زنان قرار داده شده که نتوانند به راحتی از نقشهای سنتی فراتر بروند.
طبیعتا نمیتوان گفت زنان جامعه میتوانند کپی یا رونوشتی از هم باشند و تفاوت دیدگاه، شخصیت و … در آنها موج میزند. اما سوال این است که در بین زنان و بهویژه دختران نسل جدید کدام تصویر از زن هژمونیک و قابل پذیرش شدهاست؟ و با زنی که از سوی دستگاه سیاسی تبلیغ میشود چه نسبتی دارد؟
دختران قادر شدهاند در زندگی فردی (تا حدودی در نوع پوشش و روابطشان) عاملیتشان را اثبات کنند و در مورد زندگی خصوصی آزادی عمل بیشتری داشته باشند. ولی وقتی ساختار اقتصادی و اجتماعی و سیاسی جایی برای عاملیت آنها باقی نگذاشته، وضعیت آنها از نظر حقوقی و اقتصادی و… تفاوت معنیداری با نسل پیشین ندارد. زن امروز جامعه ایران، زنی است که مایل به تغییر است، و در راه این تغییر مشغول جهد و کوشش و عبور از موانع است. بهطور کلی میشود گفت زنان ایرانی از طرفی با زن ترویج شده و آرمانی، همنوا نیستند و از سوی دیگر با وجود این ناهمنوایی هنوز برساخت زن طراز نوین و زن مستقل و با شخصیتی متفاوت از زن سنتی محقق نشده است. یک وضعیت متناقض و سرگردانی برای زنان ایجاد شده که سرانجامش مبهم و نامشخص است.
اگر به گذشته برگردیم در ادبیات کسانی که انقلاب اسلامی را تبلیغ میکردند، چهرهای از زن تصویر میشد که به نظر میرسد با تصویر زن امروز متفاوت است. مثلا شریعتی از زن فاطمهوار سخن میگفت. سوال اینجاست که الگوی فاطمهوار از چگونه زن به الگوی امروزین حکومت تغییر کرده است؟
در انقلاب اسلامی چنانکه در مقدمه قانون اساسی هم آمده، قرار بود هویت اصلی و حقوق انسانی زنان به آنها بازگردد و حقوقشان استیفا شود. زنی که قرار بود ساخته شود زنی بود که از حالت شیءبودگی خارج شود و اولاً نقش مادری را به جا آورد، و ثانیاً در همه میدانهای فعال حیات همرزم مردان باشد. اما حالا با گذشت چهار دهه از انقلاب اسلامی میبینیم که آنچه شایسته زنان شمرده میشود فقط زنان نقش مادری و خانهنشینی است و آن فعالیت اجتماعی دوشادوش مردان مسکوت گذاشته شده است. به این ترتیب انقلاب نتوانست در تحقق وعدهاش به زنان موفق عمل کند. از نظر انقلابیون زن دوره پهلوی زنی مورد ستم و ابژه جنسی شده بود، بنابراین انقلاب رسالتش را نفی این ابژگی میدانست، اما اکنون میبینیم که وقتی زمینه برای ایفای نقش اجتماعی زنان فراهم نمیشود، همان ابژگی جنسی به شیوهای متفاوت بازگشته است: با تاکید فوقالعاده بر بیولوژی زن از طرف حکومت و گرایش زنان به سمت زیبایی و ظاهر و مدیریت بدن.
چه آیندهای را میتوان برای زنان امروز جامعه متصور بود؟
زنان هر چه میگذرد بیشتر به فرودستیشان واقف میشوند و با تامل در وضعیتشان و مقایسه با وضعیت مردان جامعه ایران و زنان در جوامع دیگر متوجه میشوند که جایگاه انسانی و موقعیت برابر در جامعه از آنها سلب شده است. بخشی از این زنان ممکن است نومیدانه این وضعیت را بپذیرند، یا با کنشهای فردی به مقابله بپردازند، اما بخش دیگری با همین آگاهی که کسب میکنند به مطالبهگری میپردازند و تسلیم شرایط نمیشوند، از اینرو زنان یک نیروی اجتماعی برای تغییر هستند.
همدلی