جمهوری اسلامی و تبدیل ارزش به ضد ارزش / مهدیه گلرو
23 جولای 2021
مفهوم ارزش در هر جامعه و در هر دورهی زمانی متفاوت است و شدت و تأثیرگذاری متفاوتی هم دارد. عوامل متعددی چون تاریخ، روانشناسی، جغرافیا و اقلیم، روابط اجتماعی و فرهنگی، دین، اخلاق و … بر شکل دادن به ارزشها، افزایش یا کاهش بار آنها مؤثرند. برای مثال در جوامع شرقی آسیا، «کار» یک ارزش بسیار مقدس است و بیکاری و گریز از کار با هر بهانهای یک ضد ارزش، اما در جامعهی یونان باستان «کار» در معنای فیزیکی آن، یعنی کشاورزی یا ساخت و ساز، یک ضد ارزش بوده و آن را خاص بردگان و جانوران میدانستند.
هر فرهنگی، الگوهایی از انسان ارائه میدهد که فعالیتها، موفقیتها و وظایف اجتماعی افراد را مشخص میکند. افراد جامعه در قالب این الگوها و ارزشها، طرح زندگی خود را میریزند. همراه با تغییرات نسلی، جنگها، انقلابها و هر تغییر اساسی در یک جامعه، زمانی فرا میرسد که افراد باید درباره این الگوها، تأمل و تجدیدنظر نمایند. همچنین در روند توسعه، روحیه تعقل نیز افزایش مییابد؛ ارزشهای خانوادگی، طبقاتی، نژادی، جنسیتی، مذهبی و سنتهای ناروای اجتماعی، اعتبار و استحکام خود را از دست میدهد و نیاز به بازنگری در ارزشها ایجاد میشود.
در این دلایل اساس تغییر در ایران را نباید نادیده گرفت، ایران به عنوان کشوری که در مسیر توسعه و مدرنیسم است همچون همه کشورهای دیگر باید این دگردیسی و تغییر را تجربه کند. یکی از خصوصیات گذر از سنت به مدرنیسم همین تغییر ارزشهاست. نسل جوان به دلیل ارتباطات در شبکههای اجتماعی، ماهوارهها و اینترنت با سبک زندگی و ارزشها و هنجارهایی مواجهه میشود که در تضاد با ارزشهای تبلیغ شده در تلویزیون حکومتی و عرصه عمومی در ایران است. این تضاد در نهایت به تضاد ارزشها نیز منجر میشود و حکومت با نادیده گرفتن این تضاد و اصرار بر ارزشها و الگوهای خود به این تضاد دامن میزند. اینترنت میشود منبع اصلی شناخت جهان پیرامون، منبعی که قطعا کامل نیست و باید توسط خانواده و سیستم آموزشی تبیین شود. یک مثال ساده یادگیری روابط جنسی، مواد مخدر و مشروبات الکلی است که چون در سیستم آموزشی ممنوع است نوجوانان و جوانان در فضایی نادرست با آن آشنا میشوند و این آموزش غلط نهتنها جای ضد ارزش و ارزش را برای آنها عوض میکند بلکه ممکن است تاثیرات نابود کنندهای بر آینده آنها داشته باشد.
مقاومت و عدم تغییر ارزشها و باورهای عمومی، مسائل تازهای بر سر راه توسعه به وجود میآورد و آن را با موانع جدید روبهرو میسازد. چنین شرایطی به دلیل تعارض ارزشها بین حکومت و مردم، بین نسلها و یا بین اقشار مختلف یک نوع تضاد منافع ایجاد میکند که ممکن است بخشهایی از یک جامعه را مقابل بخش دیگر قرار دهد. از این رو، شناخت، ترویج، تقویت، انتقال یا تضعیف و تغییر ارزشهای اجتماعی، اهمیت خاصی دارد که در بررسیهای توسعه باید مورد توجه قرار گیرد.
میتوان گفت که تغییر ارزشها، اولین و سختترین گام در راه توسعه است که بیشترین تاثیر را در پیشبرد اهداف توسعه دارد. اما، باید با احتیاط در این راه گام گذاشت تا با مقاومت و واکنش منفی جامعه مواجه نگشت. معمولا دولتها با اولین علایم شروع تغییر ارزشها در نسلهای جوان سعی میکنند تدابیر آموزشی مناسب با آن را طراحی کنند؛ اما در حکومتهایی مثل جمهوری اسلامی که ارزشهای صلب و سخت دارد که بر مبنای ایدئولوژی اسلام سیاسی شکل گرفته، ضد ارزشها و ارزشها دیگر باز تعریف نمیشوند، بلکه تنها ارزشهای حکومت ارزش راستین محسوب میشود و جهت حفظ ارزشهای حکومت حتی در برابر شکلگیری ضد ارزشها در جامعه سکوت میکند.
به طور کلی میتوان گفت مجموعه تفاوتهایی که میان دو نسل وجود دارد عبارت است از:
- تفاوت در آرمانها و هدفهای دو نسل
- تفاوت در مفاهیم دو نسل
- تفاوت در الگویابی و گروههای مرجع
- تفاوت در اصطلاحات روزمره دو نسل
- تفاوت در ظاهر، پوشش و نوع سخن گفتن در میان دو نسل
- تفاوت در انتظار از زندگی و به تبع آن تفاوت در سبک زندگی
همین تفاوت ها و ویژگیهاست که نوعی ماهیت جدید، تازه و متفاوت از نسلهای گذشته را برای نسل جدید ایجاد میکند. در شکلگیری این فاصله و تفاوت میان نسلها، عوامل گوناگونی نقش دارند که برخی طبیعی (نظیر اقتضائات سنی) و برخی ناشی از شرایط خاص جامعه و جهان کنونی است.
نسل جوان ایران نیز با همه فشارها و سرکوبها ارزشها و هنجارهای خود را تعریف میکند و گاهی برای ابراز مخالفت و تضاد با ارزشهای حکومت به جای ساختن ارزشهای جدید به سراغ ضد ارزشها میرود. اینجاست که در نبود آموزش صحیح و با وجود وابسته بودن آموزش و پرورش، صدا و سیما و آموزش عالی به همان ارزشهای حکومتی یک شکاف عمیق بین حکومت و مردم شکل میگیرد؛ این شکاف و تفاوت در ارزشها خود میتواند یکی از بنبستهای توسعهای باشد.
با توجه به اینکه جمهوری اسلامی در طی ۴۳ سال تلاش کرد الگوهای مذهبی و ارزشهای مذهبی را برای جوانان جذاب نماید، چطور امروز همه آن تلاشها بینتیجه و بیهوده شده است! چطور بر اساس آمارها ایران سکولارترین کشور خاورمیانه با بیشترین مصرف الکل است! (۱) و (۲)
مجموعهای از عواملِ زمینهسازِ تغییرِ در ارزشها، رویکرد افراد جامعه را در پایبندی به ارزشهای دینی او قرار میدهند. برخی از مهمترین این عوامل عبارتند از: برخورد گزینشی با ارزشها و عناصر دینی، ناسازگاری میان عمل و ادعای مدعیان دینداری، عدم رعایت اصول رفتاری در دعوت به دین، ناتوانی در تامین نیازمندیهای ضروری عمومی در جامعه دینی و…
خانواده و فرزندان مسئولین حکومتی در خارج از کشور زندگی میکنند، شعارهای ساده زیستی از معنی تهی شده و اکثر مسئولین صاحبان خانههای اشرافی هستند. اخبار فساد و اختلاس به تیتر یک رسانههای داخلی تبدیل شده و رئیس قوه قضائیه با کار ویژه مبارزه با فساد به ریاست قوه منصوب میشود. نسل جدیدی که خود را از نزدیکان حکومت میدانند در ظاهر هیچ یک از شعارها و آموزههای انقلاب را اجرا نمیکنند؛ مثل آقازاده شهردار قم که گفت از آمریکا به ایران برنمیگردم و نظرات پدرم مصرف داخلی دارد! و دهها نمونه شبیه به این که در سالهای اخیر دیدهایم.
آنچه برای امروز ایران نگران کننده است تبدیل ضد ارزشها به ارزش است.
ارزشها از وجود نیازهای شخصی به وجود میآید؛ بنابراین برخی از دانشمندان مانند مزلو معتقدند که مفهوم ارزش هموزن مفهوم نیاز است. نیازها و ارزشها در ابتدا جنبه زیستی و فردی داشته بعد و همزمان با رشد فرد به ارزشهای اجتماعی تغییر مییابد. پس «نیاز» پایه و اساس ارزشهای فردی و اجتماعی را تشکیل میدهد. به دنبال «نیاز»، «توجه» و «گرایش» شکل میگیرد. افراد جامعه اموری را «ارزشمند» میدانند که به نحوی با نیاز آنها در ارتباط بوده و بتواند پاسخگوی نیاز آنها باشد. اگر افراد جامعه رفتاری را هماهنگ و همخوان با نیاز خود تشخیص داده و به عنوان یک «ارزش و هنجار اجتماعی» به آن عمل نمودند، انتظاری که خواهند داشت این است که آن عمل و رفتار بتواند نیاز آنها را برآورده کند؛ در صورتی که انتظارشان برآورده شود و احساس کنند که واقعاً رفتار موردنظر با یکی از نیازهای اساسی آنها در ارتباط است، بیشتر به آن ارزش و هنجار اجتماعی بها داده و عمل میکنند؛ یعنی تغییر کیفی در نظام ارزشی جامعه ایجاد شده و رفتار و عمل «ارزشمند»، «ارزشمندتر» میشود. امّا اگر به عللی رفتار موردنظر نتواند نیاز و انتظارات افراد جامعه را برآورده کند، اهمیت چندانی به آن ارزش نمیدهند و رفتار دیگری را به عنوان هنجار اجتماعی برمیگزینند و در این صورت تغییر ماهوی در نظام ارزشی جامعه ایجاد میشود.
ارزش به نام صداقت ار بین رفته و مهارت دروغ گفتن به ارزش تبدیل شده است؛ مهارتی که میتواند باعث پیشرفت شود و اگر کسی با هر دروغ و عمل غیر اخلاقی بتواند به منافعی دست پیدا کند نهتنها تشویق میشود بلکه تلاش میکنند شبیه او زرنگ و توانا باشند! کسانی که دارای اخلاق و روشی مثبت در زندگی هستند مورد تمسخر قرار میگیرند و برای انسانهای مضر و بی اخلاق، ارزش قائل میشوند. اگر شخصی در رسانهای چنین برداشت کند که در یک جامعه آدمهای شرور، کسانی هستند که مردم از او حساب میبرند و در عرف آن جامعه، از او بهعنوان یک انسان شجاع تعبیر میشود، این ذهنیت شجاع بودن شخص شرور، برای او نیز پیش میآید؛ شرارت و خشونت میتواند به ارزش تبدیل شود.
به عنوان مثال ساده زیستی یک ارزش نزد اسلام گرایان و نیروهای نزدیک به چپ است اما در سالهای اخیر و با افزایش رانتهای حکومتی و تغییر سبک زندگی مسئولین جمهوری اسلامی این ارزش در حال تغییر است و حکومت به دلایل سیاسی چشم خود را به روی این فسادهای اقتصادی بسته است و یا حتی در مواقعی دست به باز تعریف واژهها میزنند همچون باز تعریف مستضعفین توسط خامنهای پس از اعتراضات ۹۸٫
معمولا در چنین شرایطی دولتها با تشویق ارزشها و تخریب ضد ارزشها سعی در بهبود کلی جامعه میکنند. وجود عامل تشویق در نظامهای اجتماعی ضروری به نظر میرسد؛ زیرا برای رفتار هم جهت با نظام به کنشگران اجتماعی انگیزه میبخشد. اما هرچه نظام در القای سازوکارهای بازتولید خود به افراد موفقتر باشد، «تشویق» بیشتر به شکل «رضایتمندی» کنشگر از رفتار خود بروز میکند؛ بنابراین برای تشویق او به عامل بیرونی، مادی یا معنوی، نیازی نیست.
آخر سخن اینکه در شرایطی که الف) ارزشها جای خود را به ضد ارزشها بدهند و ب) ارزشهای حکومت و جامعه هر روز بیشتر فاصله بگیرند امکان ایجاد بحران اجتماعی بیشتر میشود شرایطی که امروز میتوان علائم آن را در ایران دید.
منابع:
۱- نظرسنجی «نگرش ایرانیان به دین»، از تاریخ ۱۷ خرداد تا اول تیرماه ۱۳۹۹ به مدت ۱۵ روز، توسط گروه مطالعات افکارسنجی ایرانیان (گمان) انجام گرفته است. حدود نیمی از جامعه ایران اظهار داشتهاند که از دینداری به بیدینی رسیدهاند.
۲- گزارش “سازمان جهانی بهداشت” نشان میدهد که ایران از نظر سرانه مصرف الکل در میان مصرفکنندگان «مداوم» نوشیدنیهای الکلی، رتبه نهم را در میان ۱۸۹ کشور جهان به خود اختصاص داده است.