اردشیر امیرارجمند ، مشاور میرحسین موسوی با تاکید بر اینکه انتخابات پیش رو مهندسی شده است، باور دارد که برای شرکت هدفمند در ان نباید تردید کرد. او میگوید با شرکت گسترده هدفمند میتوانیم توازن قوا در صحنه عملی را تکان دهیم و ان را به نفع مردم تغییر دهیم. به همین جهت علی رغم تمام معایباش، شرکت در انتخابات در این شرایط -تاکید میکنم در این شرایط- فرصتی است که نباید ان را از دست بدهیم.
متن کامل گفتوگوی آیدا قجر در سایت زیتون با اردشیر امیرارجمند را بخوانید:
آقای امیرارجمند، آیا شما نشانهای از اقدامهای دولت روحانی برای رفع حصر مشاهده کردید؟
ما هیچ خبر رسمی یا غیررسمی در مورد انجام یک اقدام موثر نداشتیم.
اصولا در وضعیت فعلی امیدی به پایان حصر وجود دارد؟
باید امید داشته باشیم. امیدواریم شرایط به گونهای رقم بخورد که آقای خامنهای قانع شود ادامه حصر به ضرر منافع ملی است. همچنین آقای روحانی به وعدههاش عمل کند و مجلس آینده هم بتواند در این زمینه کمک کند. ایشان حقوقدان است و ظرفیتهای قانونی کشور را میشناسد و سالها در مقامهای مختلف سیاسی انجام وظیفه کرده است. آقای روحانی گیر و دارهای سیاسی کشور را نیز میدانستند و با توجه به تمام این جوانب یکی از وعدههایش پایان حصر بوده و این انتظار میرود که اقدام موثری انجام بدهند.
حتما در جریان هستید که سخنگوی دولت گفته این قوه حتی بیشتر از وسعاش در خصوص رفع حصر تلاش کرده است.
اول باید بگویند چه کردهاند تا حدود وسعشان مشخص شود. یک زمانی گفته میشد که گفتوگوها پنهانی باشد یا تبلیغاتی نباشد موثر تر خواهد بود. امروز میگویند اینها ثمربخش نبوده٬ پس اطلاعرسانی مفید خواهد بود. حداقل به مردم این امید را میدهد که فردی را که انتخاب کردهاند پیگیر وعدههایش است.
خود شما الان گفتید هیچ اقدام موثری صوت نگرفته است.
ما هیچ نشانهای نداریم که کار موثری انجا داده باشند که بیش از وسعشان باشد و اگر کردهاند اطلاع رسانی کنند تا مشخص شود.
در مقابل آیا به نظرتان حساسیت جامعه نسبت به حصر کمتر نشده؟
حساسیت نه، امکان بروز آن بسیار کم است وگرنه هرکجا امکان این بروز باشد مساله حصر مطرح میشود. عبور از این مساله توسط بخشی از کنشگران سیاسی صورت میگیرد با این امید که به زعم خود امکان اشتی را با نظام فراهم کنند. البته من معتقدم ما نباید در گذشته بمانیم اما در ضمن نمی توانیم گذشته را عوض کنیم و به ویژه نباید تاریخسازی کنیم. با اعلام برائت یا ارائه خوانش های نادرست از وقایع نمیتوانیم اعتمادسازی کنیم یا دل طرف مقابل را به دست بیاوریم. صادقانه عمل کنیم و بر مواضعمان بایستیم. اگر هم فکر میکنیم اشتباه کردیم شفاف آن را بگویم ان هم در وهله اول نه برای اقتدارگرایان بلکه برای آنهایی که از ما حمایت کردند و با حرف ما به زحمت و هزینه افتادند. در عینحال لازم نیست در گذشته باقی ماند. جامعه در حال تحول است و بایستی مطابق با شرایط جامعه مثلا در مورد انتخابات تصمیم بگیریم.
در مرحلهای از انتخابات هستیم که اصلاحطلبان به شکل گسترده رد صلاحیت شدهاند اما همچنان مدافع شرکت پای صندوقها هستند. شما این رویکرد را چگونه ارزیابی میکنید؟
در مقدمه شفاف بگویم که از نظر من، انتخابات مهندسی شده است اما امروز برای شرکت هدفمند در ان نباید تردید کرد.
استدلال شما برای مشارکت در انتخابات چیست؟
عرض کردم که مشارکت هدفمند داشته باشیم. هدفمند بودن یعنی برای دفاع از ارزشهای مشخص با هویت روشن و برای تحقق برنامه معین تلاش کنیم. انتخابات یک حق است. نه شرکت کردن و نه شرکت نکردن یک امر قدسی و جزمی نیست. فرای جنبه حقوقی و نتیجه نهایی انتخابات که چه میزان بتوانیم نیرو بفرستیم در مجلس یا خبرگان٬ مساله اصلی این است که فکر میکنم با شرکت گسترده هدفمند میتوانیم توازن قوا در صحنه عملی را تکان دهیم و ان را به نفع مردم تغییر دهیم. به همین جهت علی رغم تمام معایباش، شرکت در انتخابات در این شرایط -تاکید میکنم در این شرایط- فرصتی است که نباید ان را از دست بدهیم. با توجه به حوادث ۸۸ و همچنین برگزاری انتخابات توسط دولت اقای روحانی امکان مهندسی انتخابات در شمارش آرا بسیار کم است. به این ترتیب می توانیم با طرف مقابل وزنکشی داشته باشیم.
مبتنی بر این توضیحات٬ شما عملکرد جریان اصلاحطلب برای مشارکت در انتخابات مجلس و خبرگان را چگونه ارزیابی میکنید؟
همه میگوییم که انتخابات را باید به صورت یک فرایند نگاه کرد نه فقط چند روز انتخابات. باید انتخابات را برنامهمحور کنیم و مثلا از موضع اصلاحطلبی در مورد رای دادن به افرادی که اصلاحطلب نیستند ولی ضرر کمتری دارند تصمیمگیری و عمل کنیم و نه صرفا بهبودخواهی و غیره. اما درعمل انتخابات محدود می شود به بحث بر سر شرکت یا عدم شرکت و بر سر افراد در لیست. اینکه چه کسی سر لیست باشد و چه کسانی در داخل لیست. از اصول و ارزشها که هیچ٬حتی از برنامه حداقلی هم خبری نیست. ما نه ارزشها را مشخص کردیم و نه برنامهای را مطرح کردیم. آخر ماجرا به این ختم میشود که عدهای از بزرگان لیستی را امضا کنند و از آن حمایت شود.
در دو سال گذشته فرصت وجود داشت و بد نبود اگر اندک وقتی هم برای تعیین اصول حداقلی و برنامهی حداقلی گذاشته میشد٬ امکان این بود که اصلاحطلبان بر سر حداقل ۱۰ مطالبه در دسترس به توافق میرسیدند و مشخص میشد که افراد مورد حمایت اصلاحطلبان به دنبال تحقق آنها به عنوان برنامه حداقلی خواهند بود. ان وقت فضا روشنتر بود. نگران انتخاب نشدن افراد سرشناس هم نبودیم. بعضی از این دوستان هم مجبور نمیشدند از مواضع خودشان برای احراز صلاحیت کوتاه بیایند. سرشناسان با هویت و مواضع خود میامدند، اگر رد صلاحیت میشدند خب انهایی که ناشناس هستند یا کمتر شناخته شده هستند ولی همان اصول را قبول دارند و همان برنامه را دنبال میکنند مورد حمایت قرار میگرفتند. تحول نسلی هم به شکل معقول و موثر و به دور از فرصتطلبی احتمالی صورت میگرفت. حالا چند روز به انتخابات مانده٬ داریم از افراد رزومه میگیریم. شناختن هویت و فعالیت این افراد مهم است اما بیش از آن٬ تعهد افراد به ارزشهای مشترک و برنامه حداقلی مشترک اهمیت دارد. این وسط هم یک عده که بعد از سال ۸۸ گم شده بودند دوباره به عنوان نمایندگان حرفهای پیدایشان میشود و در لیست هم شاید قرار گیرند. این کار راه فرصتطلبی را باز میکند. شما نمیتوانید مطمئن باشید در مجلس کاری میکنند یا نه؟ به سمت قدرت مسلط کشیده میشوند یا دنبال منافع شخصی خودشان میروند یا اینکه صدای مردم خواهند شد.
چه معیاری جلوی این روند را میتواند مسدود کند؟
سران اقتدارگرایی هم نمیخواهند که مجلس یک دست باشد. لذا یک سهمیه برای اقلیت پیش بینی می کنند. برای آنها خوب است که گروهی به عنوان اقلیت محدود و کمرنگ و غیرموثر حضور داشته. حالا ما باید ببینم چطور بازی آنها را بهم بزنیم. یعنی حتی اگر تعداد اندکی از ما بتوانند بروند در مجلس اما اقلیت موثر باشند، هویت روشن داشته باشند، پاکدست باشند، از ارزشهای و برنامه مشخص حمایت کنند و شجاعت کافی داشته باشند. اینکه فردی با پرچم اصلاحات انتخاب شود و بعد ان را در جیب خود مخفی کند و گاهی سر ان را بیرون بیاورد و از همان بدو ورود به مجلس فکر چهار سال اینده و رد صلاحیتها باشد و چیزی نگوید اثر چندانی نخواهد داشت. اما اگر فقط ۱۰ نفر در مجلس باشد که حداقل مثل آقای مطهری بایستند٬ وضعیت متفاوت خواهد بود. همین ۱۰ نفر نیز میتوانند از تریبون مجلس برای آگاهیبخشی عمومی استفاده کنند صدای مردم باشند و منشا اثر. نگاه کنیم علی رغم سر و صدای زیاد مذاکرات دولت برای تغییر شیب رد صلاحیتها٬ تا کنون این اقدام اثر چندانی نداشته است اما ایستادگی سخنگوی شورای نگهبان بر مواضع حقوق و قانونی خودش خیلی منشا اثر بوده است. این مقاومت اصولی باعث میشود آقای جنتی بفهمد که همیشه نمیتوان به راحتی و بدون دردسر هر کار خلاف شرع و قانونی را تحت عنوان نظارت استصوابی انجام دهد.
به هر حال مجموعه جریان اصلاحطلب دو سال وقت گذاشته و زحمت کشیده و با تمامی کمبودها و نقدها تلاشی صورت گرفت که سازمانی حداقلی ایجاد شود. بخش دیگر ابتکارات مثبتی است که صورت گرفته مثل تلاش جهت تغییر چهره مردانه مجلس یا تاکید بر حضور حداکثری برای مقابله با ردصلاحیتها. تلاش برای یافتن چهرههای جدید و غیره. اما همهاش تاکید بر انتخاب بین بد و بدتر نمیتواند کافی باشد. عقل سلیم و سود انگار قبول دارد که بد بهتر از بدتر است. اما این استدلال را تا بینهایت نمیتوان ادامه داد و مثلا برسیم به اینکه آقای رسایی بهتر از مثلا نقدی است. خلاصه باید یک خط قرمزی داشت و آن خط قرمز اصول ارزشی حداقلی است. با تکرار واژهای مثلا ضرورت عاملیت و عملگرایی و عقلانیت و اعتدال هم نمیتوان ایراد را توجیه کرد.
چیز دیگری که می تواند این روند را تغییر دهد و اصلاح کند برنامه محور کردن انتخابات و توجه به مطالبات مردم است. تا کی قرار است از سرمایه های ملی مثل خاتمی و هاشمی استفاده شود و همه امیدمان آن باشد که آنها زیر لیست ما را امضا کنند. از جواب های ساده و از پیش اماده هم باید جدا پرهیز کنیم. به اقایان بگویید برنامه کو؟ می گویند بعد از انتخابات اتاق فکر تشکیل میدهیم و برنامهریزی میکنیم. در حالی که میدانیم وقتی برخی با تعهد اولیه در لیست قرار میگیرند٬ بعدا برای خود اجباری به وفاداری قائل نیستند. متاسفانه از گذشته کم درس میگیریم. آقای موسوی، کروبی، هاشمی، خاتمی هم کارهای خوب انجام دادهاند و هم بد که میتوان آنها را نقد کرد. اما تخریب در این مرحله نشان میدهند که ما از گذشته باز هم درس نگرفتهایم. پیشتر برخی آقای هاشمی را تخریب میکردند به عنوان این که ایشان راستروی میکند و امروز برخی ایشان را تخریب میکنند که تندروی میکند.
در چنین روندی فکر میکنید شرکت در انتخابات قرار است چه تاثیری بر فضای سیاسی ایران بگذارد؟
بخشی از انتظارات ما به هر حال تحقق پیدا نکرده است. یکی از آنها کم شدن شکاف میان مردم و دولت و ایجاد فضای مناسب برای رونق اقتصادی بود. با این رد صلاحیتها آن فضا ایجاد نمیشود و متاسفانه بعید است تغییر معنی داری در وضعیت اقتصادی نیز پیش آید. حداقل در دو سال آینده بخش عظیم مشکلات کنونی وجود خواهد داشت و مسئول مستقیم آن رهبری و شورای نگهبان است. امروز زمانی است که نوع حضور مردم در انتخابات در واقع عقبنشینی واقعی در صحنه قدرت برای طرف مقابل خواهد بود. ممکن است تعداد یا افرادی که میخواهیم نباشند اما عقبنشینی قدرت٬ انشالله با حفظ اصول عینیت پیدا میکند. این استنباطی است که شخصا دارم. علی رغم آنکه در مهندسی شده بودن انتخابات تردیدی نیست، در مشارکت هدفمند نباید مردد بود.
خبرگان از اهمیتی ویژه برخوردار است به جهت تعیین رهبر بعدی. تلاش جهت داشتن چند نفری که در زمان لازم بتوانند موثر واقع شوند یک حرف است و اینکه انتظار داشته باشید با توجه به فشار سپاه و دستگاههای امنیتی میتوان ۴۸ خبره در مجلس خبرگان داشت تا بتوانند در هنگام رایگیری از این نظر موثر باشند چیز دیگری. فکر میکنم اگر ما همین الان ۵۰ فقیه داشتیم که توان و شجاعت مقاومت و ایستادن در مقابل سپاه و دستگاههای امنیتی را داشتند وضع کشور خیلی تغییر میکرد و نیاز نداشتیم فقط منتظر انتخابات برای بهبود اوضاع بمانیم.