آنتونیو گرامشی در «شهریار جدید» و «یادداشتهای زندان» اصطلاح «فرودست» (subaltern) را برای اشاره به گروهها و طبقاتی از جامعه به کار میبرد که در هژمونی حاکم جایگاه آنها ناچیز است و از هر نقش بامعنایی در نظام قدرت حذف شدهاند. جریان نظری «مطالعات فرودستان» با الهام از گرامشی و تجربه روابط ستم در هندوستان و جنوب آسیا مفهومی از فرودست را توصیف كرد که فراسوی تعریف طبقاتی گرامشی، دیگر موقعیتهای مورد ستم را نیز دربر میگرفت. آنها مدعی سهم تاریخی مشارکت مردم عادی و سیاستهای آنها در راستای ساخت دولتملتهای پسااستعماری شدند. این ادبیات از این استدلال نشئت میگیرد که روایات هندیها از نخبگان که در آنها فرودستان نادیده گرفته میشوند، ارزیابی جنبش ضداستعماری در هند را تحتالشعاع قرار داده است؛ بنابراین محققان به دنبال آن بودند تا بهجای نخبگان به فرودستان بپردازند؛ با نوشتن درباره آنها در تاریخ و معرفیشان بهعنوان عاملان تغییرات سیاسی و اجتماعی. متفكر برجسته این جریان، گایاتری چاکاراورتی اسپیواک، با نقدی بر صورتبندی و تلاشهای رویکرد فوق که بیشتر در تاریخنگاری مطرح شده بود و با خوانشی پسامارکسیستی از مفهوم فرودست، مدعی ناتوانی سخنگفتن فرودستان شد؛ هرچند که بعدتر به بیان موقعیتمند آنها در روایتهای ادبی روی آورد. «فرودست» در این معنا به گروههایی اطلاق میشود که به دلیل تعلق به نژاد، قومیت، جنسیت یا هر مقوله هویتی دیگر، مطیع حاكمان و از حقوق اجتماعی محروم شدهاند. اسپیواک بر این نكته انگشت میگذارد که سوژه فرودست زنانه به حاشیهراندهشدهتر از سوژه فرودست مرد است. با وجود آنكه مطالعات فرودستان بیشتر متمركز بر امور فرهنگی و نقد ادبی و مطالعات پسااستعماری بود، با کندشدن رشد اقتصادی در دهه 1970 و ازدیاد فقر مزمن و حاشیهنشینی گسترده و ماندگار در کشورهای غربی و کشف این امر که فرودستی، حاشیهنشینی و اشتغال غیررسمی هیچگاه از جوامع جهانسومیای که الگوی رشد غربی را پذیرفته بودند، رخت برنبسته است، «مطالعات فرودستان» به ترتیب در علوم سیاسی، اجتماعی و اقتصادی نیز رواج یافت. وجه اقتصادی این مطالعات در کشورهای خاورمیانه دیرتر از سایر نقاط جهان آغاز شد و در خاورمیانه نیز ایران در زمره آخرین کشورهایی قرار گرفت که این نوع پژوهشها در آنها انجام شدند. کتاب «زنان كارآفرین: كسبوكارهای خرد و بخش غیررسمی در ایران» نوشته ركسانا بهرامیتاش كه بهتازگی با ترجمه مهشید کریمایی و به همت نشر شیرازه كتاب منتشر شده، ازجمله اولین پژوهشهایی است که بر وجه اقتصادی «مطالعات فرودستان» در ایران، با الگوبرداری از کشورهای جنوب آسیا و آمریکای لاتین و آفریقا، تمرکز کرده و نتایج مهمی در رابطه با نقش زنان فرودست در اقتصاد غیررسمی ایران ارائه میدهد و میتواند فتح بابی در اینگونه مطالعات به شمار آید. بهرامیتاش جامعهشناس و استاد دانشگاه مکگیل است که کارش روی مسائل مربوط به زنان، استخدام و اقتصاد غیررسمی در خاورمیانه و شمال آفریقا و نیز جدایی جنسیتی در اسلام و اقتصاد خرد متمرکز شده است. اولین کتاب او «رهایی از آزادسازی: جنسیت و جهانیشدن در آسیای جنوب شرقی» نیز به فارسی ترجمه و توسط انتشارات سمت منتشر شده است. از دیگر آثار او میتوان به «استخدام محجبه: اسلامگرایی، اقتصاد سیاسی اشتغال زنان در ایران» توسط انتشارات دانشگاه سیراکیوز و «جنسیت در ایران معاصر: کنارزدن موانع» توسط انتشارات راتلج و ویراستاری اریک هوگلاند در سال ۲۰۱۱ اشاره کرد. امروزه وضعیت زنان در کشورهای مختلف به شاخصی مهم در زمینه عدالت اجتماعی تبدیل شده است. برخی پژوهشهای بینالمللی در دهههای اخیر وضعیت زنان در جهان را با اصطلاح «زنانهشدن فقر» توصیف میکنند. آمارتیا سن، اقتصاددان برجسته، این وضعیت را ناشی از ساختارهای فرهنگی و اجتماعیای میبیند که قابلیتهای محدودتری را برای زنان نسبت به مردان بهمنظور برونرفت از وضعیت فقر قائل میشود. هدف اصلی كتاب «زنان كارآفرین» آشكاركردن اقتصاد نامرئی ایران و بررسی این امر است كه آیا زنان كمدرآمد كه در بخش غیررسمی به عنوان كارآفرینان خرد فعالیت میكنند، در واقع (در درجه اول به لحاظ مالی) توانمند میشوند یا همانطور كه اكثریت متون مربوطه معمولا مطرح میکنند، مورد بهرهكشی قرار میگیرند؟ بهزعم نویسنده «اگرچه ادبیات مربوط به زنان در ایران غنی و در حال رشد است، اما معمولا فقر را نادیده میگیرند، برخلاف این واقعیت كه بیكاری زنان در ایران دارای بدترین وضعیت در منطقه است» (ص 36).
نویسنده با ذکر این نکته که در مطالعات فرودستان، مباحث مربوط به زنان در جهان اسلام معمولا تحتالشعاع زنان نخبه این جوامع قرار دارد، این امر را در مورد مباحث مکتوب در باب زنان ایرانی نیز تا حدودی درست میداند، اما بر مسئله رابطه دغدغههای مدنی نزد این نخبگان و توجه به مسائل معیشتی اقشار فرودست انگشت میگذارد: «در حالی که بیتردید حقوق مدنی نظیر آزادی بیان و رهایی از برخی محدودیتها حائز اهمیت هستند، بهخصوص از نظرگاه مدرنیستی، اما به این مسئله توجه نمیشود که آیا این موضوعات برای فقرا در اولویت قرار دارند یا نه. به عنوان مثال، کسانی که از خانوداههای کمدرآمد هستند، اغلب سرپوشیده بودهاند (آنها در زمان شاه نیز حجاب خود را حفظ کرده بودند) و به همین دلیل ممکن است این مسئله را دغدغهای جدی ندانند و در واقع برخی ممکن است احساس کنند که این، بخشی از زندگی روزمره آنهاست؛ و همچنین نمیتوان انتظار داشت که آزادی بیان و توانایی نشر یا سخنراندن آزادانه از دغدغههای ضروری آنها باشد. برای زنان کمدرآمد، ارزشهای اجتماعی و اشتراکی ممکن است بالاتر از ارزشهای شخصی قرار گیرند. با این حال به ندرت درباره مسائل مربوط به وضعیت اقتصادی زنان که از دغدغههای زنان خانوادههای کمدرآمد است شنیدهایم یا اصلا نشنیدهایم. در عوض، معمولا تمرکز بر مسائل مربوط به زنان طبقه متوسط در کنار مباحث مربوط به زنان رنگینپوست قربانی است» (ص 35).
چارچوب نظری
بهزعم نویسنده با درنظرگرفتن زنان فرودست بهمثابه قربانی، به درون همان گفتمان توسعه جریان اصلی میافتیم. بنابراین پرسش محقق دانشگاهی در زمینه زنان فرودست ایران آن است که چگونه میتوان به بهترین نحو در باب فرودستان پژوهش کرد؟ نویسنده این امر را دغدغه ابتدایی خود در تألیف این کتاب میداند: «از یکسو، هدف این کتاب، جلوگیری از افتادن در سفسطه گفتمان غالب غربی است که معمولا زنان ایرانی را قربانی میبیند و اما از سویی دیگر نیز واقعگرابودن در تحقیقات و تلاش برای دقیقبودن در نحوه روششناسیای است که محقق انتخاب میکند». (ص 37) نویسنده در بررسی موضوعات توسعه مرتبط با زنان، ترکیب کار نظریهپردازان فمینیست پسااستعماری را حائز اهمیت میداند، کسانی که منتقد آن دسته از گفتمانهایی هستند که اسپیواک آنها را به مثابه گرایش «به رهاساختن زنان رنگینپوست از دست مردان رنگینپوست توصیف میکند. بهرامیتاش در اثر پیشین خود نیز نشان داده بود که چگونه کشورهای تازهصنعتیشده نهتنها به دلیل نقش دولت توسعهگرا بلکه همچنین به دلیل نحوه استفاده از زنان به مثابه منبعی انعطافپذیر برای کار ارزان در ساخت کالاهای مصرفی صادراتی رونق یافتهاند. این موضوع در کتاب حاضر نیز بحث میشود.
برخی از سرشناسترین جامعهشناسان و انسانشناسان، توسعه/مدرنیزاسیون/ غربیسازی را نقد کردهاند. سرآمد این مخالفان، آرتورو اسکوبار است. او از نخستین کسانی است که استدلال میکند ادبیات اصلی در مورد توسعه و سخن درباره آن، قوممدارانه و مبتنی بر تجربه و زاویه دید غربی است. اسکوبار ادعا میکند که توسعه بهمثابه یک الگوی خطی و جهانی برای توسعه اقتصادی و اجتماعی که عملا قادر است بر فرهنگها و جوامع مختلفی که مجموعا بهعنوان جهان سوم تفکیک میشود اعمال شود، به لحاظ فرهنگی سوگیری دارد. اسکوبار در استدلالش از ادوارد سعید نقلقول میکند که توسعه بهمثابه یک گفتمان، با سایر گفتمانهای استعماری مانند شرقشناسی همخوانی بسیار دارد. او معتقد است که تفکر انتقادی میتواند درباره قدرتی که گفتمان را شکل میدهد، آگاهی اجتماعی به وجود آورد و همچنین میتواند به جوامع کمک کند تا از توسعه بهسوی حوزهای دیگر حرکت کنند. او درباره جایگزینهای توسعه و رد پارادایم موجود بحث میکند و به جنبشهای اجتماعی ارجحیت میدهد بهعنوان حرکتی که در آن، فضاهای جایگزین را میتوان صورتبندی کرد. شرقشناسی سعید بهنوبه خود تحت تأثیر میشل فوکو بهویژه کتاب باستانشناسی دانش قرار دارد. فوکو دانش غربی را گفتمانی بازتابدهنده قدرت غرب بر بقیه جهان میداند، اینکه چگونه قدرت اقتصادی و سیاسی اروپا و آمریکا به مباحثی برگردانده شدهاند که بهطور ضمنی منعکسکننده برتری غرباند. اگرچه این نوع «دیگریسازی خطابی»، مطالعات و تلاشهای توسعه در آفریقا، آسیا و آمریکای لاتین را تحتالشعاع قرار داده است اما سعید عمدتا بحث خود را به خاورمیانه محدود میکند و میتوان به دیگریسازی آنچه جهان «توسعهنیافته» در نظر گرفته میشود، نقد وارد کرد. در کتاب «زنان کارآفرین» تمرکز بر دیگریسازی از جهان اسلام است.
در دهه 1970 انتشار کتاب استر بوسروپ به نام «زنان و توسعه» نشان داد که توسعه اقتصادی تأثیر معکوسی بر وضعیت زنان داشته است؛ زیرا تقسیم کار در خانواده را تغییر و بار مضاعفی بر دوش زنان قرار داده است. پس از بحران دهه 1970 شمار بیشتری از فمینیستها درباره جنبه منفی توسعه از دیدگاه جنسیتی تحقیق میکردند. استدلال آنها این بود که بازار آزاد و سیاستهای کمینهگرایانه دولت در زمینه برداشتن محدودیتها، آسیبپذیرترین افراد و آنهایی که به مداخله دولت نیاز دارند؛ یعنی زنان و محرومان را در نظر نمیگیرد. افزون بر آن، بحران بدهی دهه 1980 و تا حدودی 1990 به تحمیل سیاستهای تنظیم ساختاری منجر شد که به کاهش هزینههای اجتماعی منتج شد و بر موقعیت زنان تأثیرات نامطلوبی گذاشت. با کاهش هزینههای دولت در زمینه بهداشت و درمان، کار خانهداری بهمثابه اولین مراقبان خانواده، افزایش یافت. بسیاری از اقتصاددانان فمینیست نشان دادهاند که چگونه کاهش خدمات عمومی این معنی را میدهد که زنان مجبور به صرف زمان بیشتری برای مراقبت از کسانی باشند که به آنها احتیاج دارند. بهعلاوه با خصوصیشدن خدمات عمومی، زنان بسیار بیشتری باید خارج از خانه کار کنند تا هزینههای خدمات عمومی را جبران کنند. به گفته نویسنده در پیشگفتار، نگارش این كتاب دشوار بوده است؛ زیرا بسیاری از تحقیقات مكتوب در باب این موضوع، عمدتا در آسیای جنوبی، آمریكای لاتین و آفریقا (در زمینه كشورهای در حال توسعه) صورت گرفتهاند و جایی برای مطالعات مشابه در فضای آكادمیك ایران تاكنون وجود نداشته است. بههمیندلیل، حائز اهمیت است كه درباره كمبود كار فكری درباره زنان و بخش غیررسمی در ایران تحقیق مفصلی صورت گیرد تا بتواند ادبیات مربوطه در این زمینه را غنی كند. این موضوع نهتنها درباره ایران، بلكه در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا بهدرستی بررسی نشده و برای بررسی اینكه چرا این موضوع به نقطه كور فضای دانشگاهی تبدیل شده است، از نظر نویسنده باید از بسیاری جهات مراتب جداسازی را مشخص كرد. او نخستین مرتبه جداسازی را تقویم راهی میداند كه در آن، گفتمانهای مرتبط با توسعه اقتصادی در كشورهای جهان سوم متولد و مفصلبندی میشوند. دومین مرتبه، سلطه اقتصاد جریان اصلی و نحوه تدوین و اعمال قوانین توسعه از سوی بازیگران بینالمللی توسعه است. سوم، شرقشناسی ضمنی یا صریح (كه در فصل 1 توضیح داده میشود) و گرایش به نادیدهگرفتن جهان اسلام در زمانی است كه بحث درباره مسائل مربوط به توسعه اقتصادی به میان میآید. چهارم، برخی كاستیها درباره چگونگی شكلگیری گفتمان جنسیت و توسعه است. مرتبه پنجم این امر را در بر میگیرد كه در واقع چگونه میتوان مسئله جنسیت در میان قشر كمدرآمد را بدون تحریف محققان دانشگاهی متعصب تحصیلكرده غربی بررسی كرد؛ و آخرین مرتبه جداسازی به چگونگی غلبه بر چالشهای مرتبط با انجام كارهای میدانی در ایران مربوط میشود. نویسنده استفاده از این شش مرحله را به طور تصادفی انجام نداده است؛ بلكه به یك كار تجربی مهم در ساختار شبكههای اجتماعی از سوی مایكل گورویچ بازمیگردد كه در سال 1961 منتشر شده است. او از برخی مباحث گورویچ در زمینه شبكههای اجتماعی كه در تحقیقاتش در دانشگاه هاروارد آورده است، بهره میبرد. كتاب سپس درباره نظریههای شبكههای اجتماعی و سرمایه اجتماعی و ارتباط آنها با شبكه تأمین اجتماعی و كاهش فقر بحث میكند. پیشگفتار كتاب به مسائل مربوط به توسعه و نحوه انتقاد از آن و همچنین شرقشناسی ضمنی و صریح این گفتمان، بهویژه درباره جهان اسلام میپردازد. موضوعاتی مانند جنسیت و توسعه و نیز مسئله سوگیری آكادمیك در تحقیقات دانشگاهی در غرب، دیگر رئوس بحثشده در پیشگفتار است. پیرو این پسزمینه نظری، فصل اول، زمینهسازی نظریههای سرمایه اجتماعی (شبكه اجتماعی)، كارآفرینی خرد و وامهای اعتباری خرد، درباره جنسیت را به دست میدهد. فصل مقدماتی با بحث درباره اهمیت زنان دیگر/فرودست (زنان خانوادههای کمدرآمد) به پایان میرسد.
اقتصاد غیررسمی
در فصل اول، پیش از بحث درباره موضوع اصلی کتاب، مفهوم سرمایه اجتماعی (شبکههای اجتماعی) بحث میشود. هدف، ایجاد فضایی برای درنظرگرفتن نقد گفتمانهای توسعه جریان اصلی، زنان و توسعه/زنان و بخش غیررسمی، به طرقی غیر از بهتصویرکشیدن زنان بهمثابه قربانی است. دو پرسش محوری در این بخش بررسی میشود: چگونه زنان خانوادههای کمدرآمد میتوانند فعالیت کنند؟ و چگونه زنان دیگر میتوانند به واسطه اقتصاد دیگر (بهمثابه جایگزینی برای اقتصاد رسمی مبتنی بر بازار) فعالیت اقتصادی انجام دهند، از طرقی که ممکن است در تقابل با ساختار قدرت اجتماعی و اقتصادی قرار گیرد، به جای آنکه آنها را بازتولید و تقویت کند؟ فصل دوم، زنان و كارآفرینی خرد/کسبوکار خرد و بخش غیررسمی را بررسی میكند. فصل سوم بر اشتغال زنان در ایران تمركز دارد. فصل 4 و 5 مبتنی بر كارهای میدانی است و نتایج 180 مصاحبه با مردان و زنان خانوادههای كمدرآمد در تهران و مطالب مرتبط با مشاهدات مشاركتكنندگان را ارائه میدهد. کتاب با تأملات ناظر بر نحوه برخورد با مسئله توانمندسازی اقتصادی بدون تخریب اقتصاد اجتماعی به پایان میرسد.
به طور کلی درباره زنان بهمثابه کارآفرینان خرد در زمینه نقد اقتصاد نوکلاسیک و نتایج آن درباره اشتغال (در این مورد، فقدان آن برای زنان) تاکنون برخی تحقیقات صورت گرفته است. ادعا شده است که نولیبرالیسم به کاهش مشاغل تماموقت و پردرآمد و افزایش مشاغل کمدرآمد مانند مشاغل خانگی خویشفرما/صاحبان کسبوکارهای کوچک متناسب با انواع مشاغل مبتنی بر بازار منتج شده است. بسیاری از زنان کشورهای درحالتوسعه به طور روزافزون به کارهایی مانند دستفروشی، دورهگردی، خردهفروشی و همچنین پرستار خانگی مشغول میشوند (اگرچه آخرین مورد را بهسختی میتوان کارآفرینی نامید). نویسنده در این بخش به رابطه سرمایه اجتماعی در دنیای توسعه (در قالب اعتبار خرد بهمثابه ابزاری برای مقابله با فقر) اشاره میکند. اعتبارات خرد الگویی است که از طریق آن، وامهای کوچک براساس اعتبار و شبکههای اجتماعی به زنان خانوادههای کمدرآمد براساس الگوی «وثیقه اجتماعی» اعطا میشود.
میتوان گفت كه بخش مهمی از این كتاب، برخی مباحث نظری درباره موضوع زنان و كارآفرینی خرد را به طور خاص برای ایران و به طور كلی برای منطقه وسیعتر خاورمیانه و شمال آفریقا به كار گرفته است؛ زیرا این مباحث در مناطق دیگر بسیار غنی هستند. اقتصاد غیررسمی بهمثابه بخش غیررسمی تنظیمنشده غیرقانونی اقتصاد مبتنی بر بازار که کالاها و خدمات را برای فروش یا انواع دیگر کارمزد تولید میکند، تعریف میشود. بسیاری از کشورها، شرکتهایی که کمتر از 10 تا 15 کارمند را در خدمت دارند، جزئی از بخش غیررسمی در نظر میگیرند. کار میدانی این کتاب هم کارآفرینان خرد و هم کارگران مزدی پایینترین سطح بخش غیررسمی را در بر میگیرد تا تصویری روشن از ماهیت کارآفرینان خرد و جنسیت در بخش غیررسمی را به دست دهد. همچنین باید ذکر کرد که تمرکز این کتاب بر بخش غیررسمی مشروع است؛ زیرا همانگونه که آژانس توسعه بینالمللی خاطرنشان میکند، اگرچه اقتصاد سیاه بخشی از اقتصاد غیررسمی است؛ اما با این دو باید به گونهای متفاوت برخورد کرد. بازارهای بزهکارانه نباید با اقتصاد غیررسمی یکسان انگاشته شوند؛ زیرا خصیصههای هریک کاملا متفاوت هستند؛ با وجود آنکه ممکن است نافرمانی اقتصاد غیررسمی از مقررات، به فعالیتهای غیرقانونی یا مخالف با قانون منجر شود. اقتصاد غیررسمی به طور معمول کارهای خانگی بدون مزد، بهویژه از سوی زنان را در بر نمیگیرد؛ هرچند که باید آن را نیز شامل شود. همچنین کارگرهای کشاورزی نیز اغلب خارج از این حوزه به حساب میآیند که مجددا به ضرر زنان کارگر است. این کتاب همچنین فعالیتهایی مانند تکدیگری و قاچاق را شامل نمیشود؛ موضوعاتی که در جای خود حائز اهمیتاند و نیاز به بررسی جداگانه دارند. همانطور که در فصلهای 4 و 5 که به یافتههای میدانی میپردازند میخوانیم درباره مردان، فروش دیشهای ماهوارهای فعالیتی غیرقانونی به حساب میآید و همچنین در تهران دستفروشی در مترو و اتوبوس را ممنوع کردهاند؛ درعینحال فروشندگان شناختهشده هستند و نسبتا فعالیت آنها در ملأعام صورت میگیرد (بهخصوص دستفروشان زن) تأکید این کتاب بر شاخصهایی مانند انواع و ویژگیهای کار غیررسمی است: موقت، خودمدار، مقیاس کوچک و مبتنی بر خانه، بدون بیمه یا مزایای اشتغال. تفکر جریان اصلی بر آن بوده که بخش غیررسمی با گسترش اقتصاد صنعتی جدید ناپدید میشود؛ اما واقعیت آن است که بخش غیررسمی گسترش یافته است و تأمینکننده اصلی اشتغال خانوادههای کمدرآمد محسوب میشود و اتفاقا سهم درخورتوجهی از تولید ناخالص داخلی را به خود اختصاص داده است.
شرق