Skip to content
می 21, 2025
   ارتباط با ما       در باره ما       فیسبوک       تلگرام   

احترام به تفاوت اندیشه، همیاری و تلاش مشترک در راه تحقق آزادی

  • خانه
  • ایران
  • جهان
  • اوکرایین
  • ویژه اندیشهٔ نو
  • اجتماعی
    • زحمتکشان
    • جوانان و دانشجویان
    • زنان
  • اقتصادی
  • فرهنگی – ادبی
  • محیط زیست
  • تاریخی
  • فلسفی
  • Home
  • پول چیست؟ از مجموعه مقاله‌های کتابخانهٔ یادبود مارکس، لندن، انگلستان
  • اقتصادی
  • نوار متحرک
  • ویژه اندیشهٔ نو

پول چیست؟ از مجموعه مقاله‌های کتابخانهٔ یادبود مارکس، لندن، انگلستان

ترجمه اندیشه نو

در ظاهر، پول چیز ساده‌ای به نظر می‌آید: «وسیله‌ای برای مبادله»، چیزی که در روند خرید، ارزشش به کالا تبدیل می‌شود. بدون چنین واسطه‌ای، مبادلهٔ کالا- به دست آوردن کالا و از دست دادن کالا- بر پایهٔ مبادلهٔ پایاپای (مثل پیش از «اختراع» پول) و بسیار پیچیده خواهد بود. طلا، نمک، صدف، انواع سکه، یا هر چیزی که به اندازهٔ کافی کمیاب (در طبیعت، یا بنا بر قدرت دولت یا قانون) و دیرپا باشد (به طوری که پوسیده و متلاشی نشود و بنابراین بتوان آن را به صورت ثروت اندوخت)، می‌تواند نقش این واسطه را بازی کند. دست‌کم چنین روایت می‌شود، و همین روایت است که در کتاب‌های درسی مقدماتی اقتصاد به عنوان «واقعیت» تکرار می‌شود. و به نظر می‌آید که در مورد خیلی از مبادله‌های روزمرّه- خرید از دکهٔ روزنامه‌فروشی، یا فروش وسایلی که دیگر لازم ندارید- این روایت معقولی باشد. پول «از خودش» هیچ ارزشی ندارد؛ «ارزش» آن فقط در چیزی است که می‌تواند بخرد.

متأسفانه موضوع به این آسانی نیست. در نظام سرمایه‌داری، پول «کالا»یی است که به‌خاطر کارکردش به مثابه وسیلهٔ مبادله، نقشش پنهان و پوشیده می‌ماند، و همان‌طور که کارل مارکس نه‌فقط در مورد پول، بلکه در مورد هر کالایی بیان کرد، چیزی بسیار پیچیده است. پول «سرمایه» هم است. همان‌طور که مارکس (در جلد اوّل کتاب “سرمایه“) نوشت: «لازم نیست به مبدأ سرمایه رجوع کنیم تا بفهمیم که نخستین شکل ظهور سرمایه، پول است. [این را] هر روزه به چشم خودمان می‌توانیم ببینیم.» اوّل اینکه پول را، اگر به صورت «پول نقد» باشد، می‌توان به صورت سهام، یا در زیر تشک، اندوخت، یا «انباشت». اگر مقدار کافی از آن داشته باشید، می‌توانید از آن در حکم سرمایهٔ «مولّد»- برای درآوردن پول بیشتر- استفاده کنید. شاید نوعی ماشین بخرید («وسیلهٔ تولید») که با عمل خودتان («کار») بتوانید چیزی برای فروش تولید کنید، و پول بیشتری دربیاورید.

از دید مارکس، پولی که صرفاً به مثابه وسیلهٔ مبادله استفاده می‌شود- یعنی در دگرسان شدن کالا (ک) به پول (پ)، که سپس برای خرید کالاهای (ک) دیگر استفاده می‌شود (ک← پ← ک، «فروختن به قصد خریدن») ساده‌ترین شکل گردش کالاست. ولی در «خریدن به قصد فروختن» (پ← ک← پ، دگرسانی پول به کالا و تبدیل دوبارهٔ کالا به پول) و کسب سود، پول در حکم «سرمایه» عمل می‌کند.

ولی حتیٰ در این مورد هم باز مسئله‌ای وجود دارد: اگر همه بخواهند همین کار را بکنند، آن پول «اضافی» [سودی که همه می‌خواهند] از کجا می‌آید؟ چه کسی آن را «می‌سازد»؟ به همین ترتیب، اگر پول را به قصد «بهره» گرفتن در حساب پس‌انداز «سرمایه‌گذاری» کنید، آن «بهره» از کجا می‌آید؟ و روشن است که به محض آنکه پولتان را در بانک بگذارید، آن «پول» دیگر «چیزی» مادّی یا ملموس نیست که بتوانید در دست بگیرید و بشمارید، بلکه حالا فقط تعهدی بانکی بر روی صورت‌حساب بانکی شما و مبتنی بر ثبت و سندهای دیجیتالی است که در جایی که شما از آن اطلاعی ندارید نگهداری می‌شود، تا در زمانی در آینده [وقتی که تقاضای پولتان را می‌کنید] به شما پرداخت شود. یا اگر شما با کارت اعتباری چیزی بخرید، آن «تعهد»- رابطهٔ بدهکاری و طلبکاری- حالا برعکس می‌شود. شما به مؤسسهٔ اعتباری بدهکار [متعهد به پرداخت] هستید، و اگر سر موقع بدهکاری‌تان را نپردازید، بهره هم باید بدهید.

سرمایه‌داری حتیٰ در ابتدایی‌ترین شکلش نمی‌توانست فقط نظامی متکی بر سکّه باشد، و اتفاقاً اعتبار خیلی پیش از آنکه ضرب سکّه و استفاده از سکّه «اختراع»‌ شود، وجود داشت و رایج بود. «چوب‌خط» (که در آغاز به صورت استخوان جانوران بود که روی آن شیارهایی حک می‌شد) ابزار باستانی ثبت و ضبط عددها [و بدهی‌ها یا طلب‌ها] بود. وقتی چوب‌خط را از درازا به دو قسمت می‌کردند، هر طرف [بدهکار و طلبکار] یکی را به عنوان نسخهٔ خودش برمی‌داشت. تعداد شیارهای روی چوب‌خط میزان بدهی یا طلب را نشان می‌داد. بعدها، در سده‌های میانه، پول به چیزی بی‌نهایت پیچیده تبدیل شد (اگرچه چوب‌خط تا اوایل سدهٔ نوزدهم میلادی هم استفاده می‌شد).

در نظام سرمایه‌داری، پول در ساده‌ترین شکلش «واحد شمارش» است، که در شکل دیجیتالی‌اش، در کامپیوترها، بیش از پیش «غیرمادّی» و وسیله‌ای برای تسهیل اعتبار و بدهی می‌شود. در نوشته‌های پیشین این مجموعه توضیح دادیم که اعتبار و بدهی [طلبکاری و بدهکاری] در نظام سرمایه‌داری عواملی مرکزی‌اند و سرمایه‌داری بدون اینها هرگز نمی‌توانست توسعه یابد. همان‌طور که «بانک انگلستان» می‌گوید: « پول نوعی سند بدهی [من به شما] است.» ولی آنچه بانک به شما نمی‌گوید این است که امروزه اعتبار نیز سرمایه است؛ سرمایه‌ای که به طور عمده از پیکرهٔ تولید مادّی واقعی جدا شده است.

سرمایه‌داری شیوهٔ تولیدی است که به گردش فراورده‌ها به صورت «کالا» وابسته است. در نظام سرمایه‌داری، «ارزش مصرف» کالاها در مقابل ارزش مبادلهٔ آنها، که به نوشتهٔ مارکس به «شکل پولی» بیان می‌شود، در درجهٔ دوّم اهمیت قرار دارد [هدف اصلی سرمایه‌دار کسب سود است نه برآوردن نیازهای مصرفی دیگران]. و ویژگی یکتای «شکل پولی» این است که انباشت نامحدود را ممکن می‌کند. اقتصاددانانِ قدیم پول را صرفاً به صورت تسهیلگری بدون ارزش، در روند مبادله می‌دیدند (بسیاری از نوشته‌های غیرمارکسیستی امروزی نیز همین نظر را بیان می‌کنند)، چیزی (از جمله طلا) که به غیر از آنچه می‌تواند بخرد، «از خودش» ارزشی ندارد. کارکرد پول در جامعه‌های طبقاتی پیش از سرمایه‌داری- در دولت‌شهرهای یونان و رُم، و در نظام فئودالی- در درجهٔ اوّل همین بود، همان‌طور که امروزه هم در سطح فردی تا حدّی همین کارکرد را دارد. اگر خودِ پول ارزشی ندارد (یعنی خودش را نمی‌توان خرید و فروش کرد) پس بالقوه بی‌ارزش است. به همین علّت است که در بحران‌ها (زمانی که پول ارزش [مبادله‌اش] را از دست می‌دهد) پول‌اندوزان سعی می‌کنند ثروتشان را به کالاهای ملموس و مادّی مثل مواد معدنی، مواد خوراکی، و (به طور روزافزونی) زمین، تبدیل کنند. ولی این فرایند خودش دارای تناقض است، چون اگر پولی ارزشش را از دست بدهد، آنگاه شاید فروختن کالا به قیمتی (ارزش مبادله) که خریده شده است، غیرممکن باشد.

در نظام سرمایه‌داری، اوراق بهادار [مثل سفته] و پول کاغذی اهمیت فزاینده‌ای یافت. این شکلِ پول را- که معمولاً دولت‌ها منتشر می‌کنند- پول [اسکناس] بدون پشتوانه [Fiat Money] می‌نامند. این پول از خودش ارزشی ندارد… دولت‌ها در عمل می‌توانند پول بدون پشتوانه را به طور نامحدود منتشر کنند. ولی پول همیشه این طور بی‌پشتوانه نبوده است. در بخش بزرگی از تاریخ بشر، و به علّت‌هایی معقول، پول با منابع مادّی و جسمانی کمیاب (مثل نمک، طلا، نقره)- که خود اینها را هم دولت کنترل و مقررات آنها را تنظیم می‌کرد- پیوند داشته است.

مارکس خودش تحلیل پول را از «کالا-پول» [کالایی که در حکم پول است،‌ مثل طلا] آغاز می‌کند. ولی وقتی که «استاندارد طلا»- پایه و پشتوانهٔ فلزی پول در گردش- سرانجام در دههٔ ۱۹۷۰ به طور کامل برچیده شد، نظام سرمایه‌داری جهانی بالقوه امکان تولید (خلق) و انباشتِ نامحدود پول را به دست آورد.

اگر بانک به شما وام مسکن «می‌دهد»، پولی را که به شما وام می‌دهد از پس‌اندازهای سپرده‌گذاران دیگر در بانک نیست؛ میزان پولی که بانک وام می‌دهد بسیار بیشتر از پول نقدی است که در اختیار [یا نزد بانک مرکزی] دارد. بانک‌ها در واقع آن پول را به شکل بدهی «تولید» (یا خلق) می‌کنند؛ و این پولی است که شما باید از درآمدتان دوباره به بانک پس بدهید. وقتی که بانک‌ها همهٔ این وام‌ها (بدهی‌ها) را، همراه با بهره‌ای که قرار است از آنها بگیرند، یکجا با هم جمع می‌کنند و به صورت بستهٔ «دارایی‌های قابل مبادله» [اوراق قرضه] به مؤسسه‌های مالی دیگر می‌فروشند (بله، «پول» در حقیقت خودش کالاست)، در واقع مجموعه مناسباتِ بدهکاری-طلبکاری دیگری به وجود می‌آورند. البته این شیوه برای سرمایه‌گذاران خوب کار می‌کند، ولی وقتی آن دارایی‌ها (که مارکس آنها را «سرمایهٔ موهومی» نامیده است) بی‌ارزش می‌شوند، این شیوه کاملاً به ضرر کسانی است که خانه‌هایشان یا محل درآمد و گذران زندگی‌شان را از دست می‌دهند (همان‌طور که در بحران بزرگ سال ۲۰۰۸ رخ داد).

نقش پول به مثابه کالا- که گردانندگان اصلی سرمایهٔ مالی خوب به آن واقف‌اند- در دورهٔ تاچر و بعد از آن در گفتار تبدیل به این بیان دروغین شد که مردم عادی را در نقش «کارفرما»ی خودشان [هر کس برای خودش و صاحب اختیار پولش] نشان می‌دهد؛ آگهی‌های شرکت‌های سرمایه‌گذاری حالا مردم را تشویق می‌کنند که «بگذارید پول شما بیشتر برای شما کار کند.» و هم‌زمان، دولت را مثل پدر و مادر یا سرپرست خانواده نشان می‌دهند، که کارش فقط مدیریت بودجهٔ کشور و توجیه سیاست‌های ریاضتی و تبلیغ این شعار است که «گزینهٔ دیگری وجود ندارد.»

این گفتهٔ مارگارت تاچر را که «پولِ دولت نداریم، فقط پولِ مالیات‌دهندگان داریم» کاملاً در ذهن مردم جا انداختند که در نهایت، در انتخابات سال ۲۰۱۹، به شکست حزب کارگر انجامید. ولی این گفتهٔ تاچر حقیقت ندارد. این موضوع را در مطلب بعدی با عنوان «پول واقعاً از کجا می‌آید» بررسی خواهیم کرد.

اندیشه نو: استفاده تمامی و یا بخشهایی از این مطلب با ذکر منبع بلا مانع است.

Continue Reading

Previous: سندیکا مدرسه همیشگی زحمتکشان! (3)
Next: زمان سبقت چین از آمریکا
  • تلگرام
  • فیسبوک
  • ارتباط با ما
  • در باره ما
  • فیسبوک
  • تلگرام
Copyright © All rights reserved