انتخابات دهمین دوره مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان رهبری آزمون بزرگی برای جنبش اصلاح طلبی در ایران بود. این آوردگاه مهم مبارزه سیاسی فرصتی بود تا اصلاح طلبان بار دیگر به میدان بیایند و با بسیج مردم و طرح شعارهای درست و مدافع حقوق مردم، به مقابله با برنامه های رهبری حکومت در تحمیل یک انتخابات فرمایشی دیگر برخیزند، و از این طریق تارعنکبوت سکوت سال های اخیر و چشم انتظار معجزه داشتن از دولت حسن روحانی را غبار روبی کنند و بار دیگر بتوانند نقش مثبت و مهمی در تحولات سیاسی کشور بازی نمایند.
آنچه در هفته های اخیر ما شاهد آن هستیم نشانگر این واقعیت دردناک است که جنبش اصلاح طلبی بدون رهبری و بدون سیاست های کارگشا و مردمی عملاً به حد استغاثه از مرتجعانی همچون جنتی، یزدی و امید داشتن به اظهار لطف مقام رهبری، سقوط کرده است و ادامه این وضعیت بی شک ته مانده اعتبار این جنبش را نیز از بین خواهد برد.
حد و حدود سقوط شماری از اصلاح طلبان و سیاست ورزی آنها از روی استیصال، در جریان تحولات اخیر را می توان در بخش هایی از نامه تاج زاده به علی خامنه ای مشاهده کرد. تاج زاده در نامه خود خطاب به خامنه ای می نویسد: «از سوی دیگر حتما توجه دارید که اکثر قریب به اتفاق چهره های شناخته شده و رأی آور اصلاح طلب برای این که حساسیت شما برانگیخته نشود، ثبت نام نکردند تا فضا برای رسیدگی عادلانه به صلاحیت دیگر داوطلبان حامی دولت باز شود که نشد بلکه بیشتر از همیشه شد! در این روند نیز نه رد صلاحیت شدگان و نه طرفدارانشان به تحصن و تجمع دست نزدند، لحن و ادبیاتشان را تغییر ندادند و از عدم شرکت و تحریم سخن نگفتد. به عکس، بر مشارکت در این انتخابات تحت هر شرایطی تأکید ورزیدند و عرض حال به شورای نگهبان بردند. حال نوبت شماست که به این نیک گمانی و بزرگواری و ترجیح مصالح ملی بر منافع جناحی پاسخ درخور دهید. (تاکیدات از نگارنده است)
به عبارت روشن تر اصلاح طلبان برای خوش آمد خامنه ای و شورای نگهبان ارتجاع در این چنین ابعادی از مواضع خود عدول کردند تا شاید مورد لطف مقام رهبری قرار بگیرند و تقاضای شان مورد قبول افتد. اسفناکی چنین مواضعی در آنجاست که به نظر می رسد اصلاح طلبان پس از این همه تجربه ملموس و نزدیک به دو دهه کنکاش با این مرتجعان که به دفعات نشان داده اند حاضرند برای حفظ اهرم های قدرت خود از هر ابزاری از سرکوب خونین تا به حصر کشیدن موسوی، کروبی و خانم رهنورد و همچنین به زنجیر کشیدن کسانی همچون تاج زاده استفاده کنند هیچ نیاموخته اند و همچنان لجوجانه بر موضع جلب حسن نظر رهبری حکومت اصرار می ورزند.
مهدی قدیمی، در مقاله ای در روزنامه «شرق»، پنجشنبه ۸ بهمن، با عنوان «پافشاری بر ماندن استراتژی اصلاح طلبان» از جمله می نویسد: «روز گذشته محمدرضا عارف، رئیس شورای سیاستگذاری انتخاباتی اصلاحطلبان، در پیامی جوانان را به حضور و فعالیت در انتخابات پیشرو دعوت کرد. پیام عارف در شرایطی که هنوز برای شورای سیاستگذاری انتخاباتی اصلاحطلبان، مشخص نشده با چه گزینههایی میتوانند در انتخابات پیشرو شرکت کنند، فقط یک معنی دارد و آن هم اینکه اصلاحطلبان تحت هر شرایطی در انتخابات حضور دارند. چراکه در غیر این صورت، دعوت برای حضور پرشور در انتخابات، بیمعنا میشد. دعوت عارف از جوانان برای حضور باشکوه در انتخابات، وقتی با توصیه به حفظ آرامش، همراه میشود، معنای دومی را نیز با خود به همراه دارد: «بدنه اجتماعی جوان اصلاحطلب از وضعیت پیشآمده، ناراضی هستند»
مقاله همچنین با ذکر سخنان کرباسچی اشاره می کند که «کارگزاران سازندگی» نیز مواضع مشابهی را با عارف اتخاذ کرده اند. مقاله روزنامه شرق در نهایت با اتکا به سخنان رسول منتخب نیا،قائم مقام حزب اعتماد ملی، به این جمع بندی می رسد که: «این سخنان منتجبنیا را میتوان مهر تأییدی بر استراتژی «حضور تحت هر شرایطی» بهعنوان راهبرد کلان اصلاحطلبان در انتخابات پیشرو دانست.»
به گفته منتخب نیا: «باید پای حرف خود بایستیم و اجازه ندهیم افراطیون وارد مجلس شوند. اصلاحطلبان باید برای ورود به مجلس شناسایی شوند. حتی برخی معتقدند باید از برخی اصولگرایان عاقل استفاده کنیم. ما باید در انتخابات مشارکت حداکثری داشته و مردم را تشویق کنیم رأی دهند؛ ولو یک نفر داشته باشیم باید بالاترین رأی را به او داد تا نشان دهیم که مردم این تفکر را میخواهند. ما مخالف نظام نیستیم؛ چرا که عمر خود را صرف انقلاب کردهایم و این کار را ادامه میدهیم؛ اما در راستای تثبیت و تحکیم جمهوری اسلامی. ما اصلاحطلبان را در درون نظام میدانیم…»
نگاهی به این سخنان منتخب نیا بی پایگی و بی منطقی سیاستی را نشان می دهد که تنها می توان آن را در واقع سیاست سازش با ارتجاع به هر قیمتی، برای بازگشت هرچند محدود، به چرخه های قدرت دانست. آقای منتخب نیا روشن نمی کند که چگونه قرار است جلوی حضور افراطیون به مجلس را بگیرد!
از آقای منتخب نیا و دیگر مدافعان این نظر باید پرسید که به عنوان نمونه مردم با حضور پرشکوه شان در حوزه انتخابیه آذربایجان غربی، مجلس خبرگان، که همه نامزدهای اصلاح طلب از آن حذف شده اند و تنها سه نامزد وابسته به جناح های قدرت باقی مانده اند، قرار است به چه کسی رای بدهند؟ به شاگردان و مریدان جنتی، یزدی، و مصباح یزدی ؟ و آیا این است نمونه «پایداری»یی که منتخب نیا مدعی آن است؟ منتخب نیا درست می گوید که او و همفکرانش مخالف استبداد حاکم بر کشور ما نیستند و تنها خواست شان سهم گیری،هر چند اندک، از حاکمان کنونی است.
آنچه منتخب نیا «نظام» می نامد شکلی از حکومت مداری است که در آن مردم از هیچ حقی در تعیین سرنوشت شان برخوردار نیستند و بی عدالتی، ظلم و فساد دستگاه های زیر نظر رهبری و رهبران سپاه و بسیج بیداد می کند و تفاوت میان فقر و ثروت حتی از زمان حکومت فاسد شاه نیز بدتر شده است. به آقای منتخب نیا، عارف،موسوی لاری و دیگران که امروز کباده رهبری جنبش اصلاح طلبی را به دوش انداخته اند باید گفت که جنبش عظیم دوم خرداد سال ۷۶ با شعارهایی همچون «مردم سالاری»، «جامعه مدنی» و «گفت و گوی» تمدن ها، که از سوی محمد خاتمی مطرح می شد، به میدان مبارزه آمد و توانست حکومت استبدادی ولایت مطلقه را با چالش جدی رو به رو کند. مقایسه آن شعارها و آن وعده ها که میلیون ها ایرانی را به حرکت درآورد با شعارهای امروزین جلب «حسن نظر رهبری نظام» نشانگر سقوط جدی و جدایی عمیقی است که این رهبری جنبش اصلاحات از ریشه های مردمی خود پیدا کرده است. آخر و عاقبت این عملکرد تحلیل رفتن این جریان در نحله های قدرت و بی اعتباری کامل کسانی است که بی اعتناء به خواست های مردم زجر دیده و ستم کشیده تنها به فکر به دست آوردن چند کرسی در مجلس برگماردگان شورای نگهبان و رهبری حکومت اند.
به قول زنده یاد ژاله اصفهانی:
زندگی صحنۀ يکتای هنرمندی ماست.
هر کسی نغمۀ خود خواند و از صحنه رود.
صحنه پيوسته به جاست.
خرّم آن نغمه که مردم بسپارند به ياد