در همه این سال ها یکی از علل درجا زدن و عقب ماندگی ها این بوده که حکومتیان، نه به منتقدان مجال می دادند و نه خودشان بسیاری از انتقاداتی که باید بگویند را بیان می کردند چون آن را تف سربالا می دانستند. نتیجه اش می شود نفوذ شیاطین تا مغزاستخوان حتی دستگاه امنیتی که باید از همه امین تر باشد. اصلاحطلبان به دلیل اینکه انتقاد از خودشان را با همین عنوان منکوب کردند و هرکس از درون نقد کرد برآشفتند و تهمت زدند و ترورشخصیت کردند(مثال هایش فراوان است و به مجال دیگری می سپارم) و همین موجب عدم رشد اصلاح طلبان شد و البته اصولگرایان از آنها بدتر بودند.
این در حالی است که ما هم به صورت فردی، هم جمعی، هم احزاب و هم حکومت، نیاز به نهضت مداوم انتقاد از خود داریم. همین مسئله ساده که باعث این همه مشکلات شده مرا یاد سخنی از مطهری انداخت که می گوید: روحانیین از انتقاد پرهیز دارند. هر وقت یك نفر روحانی بخواهد در این زمینه ها حتی در مورد رسوم و عادات عوامانه انتقاد كند ناراحت می شوند و با تأسف می گویند اینها ضرر دارد و فوراً می گویند این حرفها تف سربالا است. من این منطق را منطق «تف» می نامم و نام دلیل آنها را «برهان تف» گذاشته ام. دیده می شود دلیلی جز دلیل تف ندارند. اینها نمی دانند انتقاد، اصلاح و رفع عیوب است. اگر عیوب دستگاهی انتقاد نشود امید اصلاح در آن نیست و اگر اصلاح نشد مانند پیكر بیماری كه بیماری اش معالجه نشود آن بیماری آن پیكر را از پا در خواهد آورد(یادداشتهای استاد مطهری ج1، ص: 274)
اما مقصودم از این نوشتار این است که ما نباید همه را اسیر این برهان بدانیم و خود را استثنا کنیم. در حوزه حقوق بشر هم با این مشکل سر و کار داریم که زیر پوشش حقوق بشر کار سیاسی می کنند، فساد می کنند، دروغ های آشکار و نهان می گویند، مردم را به درگیری خیابانی دعوت می کنند، از قدرت های خارجی میخواهند تحریم را تشدید کنند و غیره اما نمی توانیم سخن بگوییم هم بهدلیل دیکتاتوری گروه های غیر حاکم و دست زدن به ترور شخصیت (یعنی دقیقا همان کاری که حکومت علیه منتقدان انجام میدهد) و هم به دلیل همین برهان تف سر بالا.
عملکرد حکومت با برچسب برانداز و عملکرد برانداز با برچسب ثبات بخش حکومت دو لبه تیز قیچی ای شده اند که به تفکر آزاد هجوم برده و این میان آنچه که مفقود است داستان مردم است و رهایی ملتی از وضعیت اسفبار کنونی و لزوم نقد بی هراس و هزینه.