نسرین هزاره مقدم: هرساله، مراسم روز جهانی زن در مقیاس ها و اندازه های متفاوت در کشورهای سراسر جهان برگزار می شود. در ایران نیز سالهاست که با وجود ممانعت ها و سنگ اندازی های مسئولین، فعالان حقوق زن، از مطالبات قانونی و انسانی خود شجاعانه دفاع می کنند، با شهامت، از برابری می گویند و برای رفع تبعیض جنسی در همه ابعاد زندگی زن ایرانی تلاش می کنند، تبعیضی که در همه جا از محیط های آموزشی و مطالب کتاب های درسی گرفته تا فضاهای شغلی و بند بند قوانین خانواده و در اکثر تصمیم گیری های اجتماعی به چشم می خورد.
اما بگذارید یک چیز را فراموش نکنیم. بگذارید در روز جهانی زن، از یک سوال ساده شروع کنیم. صدای زنان کارگر و سرپرست خانوار، زنانی که به حاشیه های پراز خطر و مملو از تبعیض جامعه ای خشن و مردسالار رانده شده اند، کجا و چه زمانی شنیده خواهد شد؟ اصولا زنان کوره های آجرپزی، زنان قالیباف، زنان خیاط خانه ها، زنان شاغل در هزار و یک حرفه خارج از پوشش قانون کار، چه دغدغه هایی دارند، با چه مشکلاتی دست و پنجه نرم می کنند؟ بگذارید بپرسیم حامی زنان کارگر و از آن مهمتر، زنان سرپرست خانوار و محروم از شغل و معیشت شایسته چه کسانی هستند؟ چه سازمانها و نهادهایی؟
برای روشن شدن مطلب، بهتر است نگاهی به آمار و ارقام رسمی بیندازیم. فریبا بریمانی مدیر کل دفتر توانمندسازی خانواده و زنان، سی ام بهمن ماه در گفتگو با باشگاه خبرنگاران گفت: “دوازده درصد از خانواده های ایرانی دارای سرپرست زن هستند که تعداد آنها به بیش از دو میلیون و پانصد هزار خانوار می رسد”.
اما پوشش حمایتی سازمان های دولتی و به طور مشخص سازمان بهزیستی، از این زنان سرپرست خانوار تا چه میزان است؟ مستمری ماهانه بهزیستی به این زنان چیزی در حدود ۶۰ هزار تومان است و جالب است که در حال حاضر، ٣٨ هزار زن سرپرست خانوار، در صف طویل نوبت دریافت همین مستمری ناچیز قرار دارند. پرداخت همین مبلغ ناچیز و حقیرانه هم شرط و شروط مفصلی دارد. برمی گردیم به سخنان خانم بریمانی. ایشان در پایان مصاحبه می گوید: “قانون حمایت از زنان سرپرست خانوار در سازمان بهزیستی به این ترتیب است که حقوق آنها از ۴۰ درصد حداقل حقوق و دستمزد بیشتر نباشد و از دیگر سازمانها و نهادها مستمری دریافت نکنند!!!” یعنی اگر زنی، سرپرست یک خانوار چند نفره باشد و حدود ۵۰ درصد حداقل دستمزد، عایدی داشته باشد، تحت پوشش سازمان بهزیستی نیست. باید اضافه کنیم، تنها ۴٣ درصد زنان سرپرست خانوار شهری و ۱۶ درصد زنان سرپرست خانوار روستایی با سوادند و بنابراین، با این حساب، امکان کاریابی این زنان نیز، در جامعه درگیر بیکاری شدید و از طرفی شدیدا مردسالار، بسیار محدود است.
حال ببینیم قانون در مورد این حمایت چه می گوید. بر طبق اصول ۲۱ و ۲۹ قانون اساسی، سازمان بهزیستی یک سازمان دولتی است که ملزم به حمایت کامل از زنان سرپرست خانوار و همچنین خانواده های نیازمند است.
به علاوه، اگر زنانی را که طبق تعاریف و آمارهای رسمی، سرپرست خانوار محسوب نمی شوند ولی به علت درآمد بسیار پایین همسرانشان، یا اعتیاد آنها و یا حتی اعتیاد خود و فرزندانشان، مجبور هستند در قالب مشاغل غیررسمی، آسیب پذیر و پر ازخطر امرار معاش کنند، به این آمارها و ارقام بیفزاییم، درصد بالایی از زنان جامعه را درگیر فقر، عدم حمایت دولت و نهادهای مدنی، آسیب های روانی و جنسی و تبعیض مضاعف می بینیم.
از طرفی شاید بهتر است بگوییم، در جامعه ای که به شدت طبقاتی است، مطالبات زنان هم رنگ و بوی طبقاتی دارد. زنان طبقات پایین و آسیب پذیر که شاهرگ حیاتی شان در معرض خطرات هر روزه است، دغدغه های متفاوتی دارند و پیگیری مطالباتشان، راهکارها و کانال های متفاوتی می طلبد.
حمایت از این زنان کارگر و سرپرست خانوار می تواند مقطع مشترک مبارزات جنبش کارگری و جنبش زنان باشد. زنان کارگر باید بتوانند در تشکل های کارگری حضور یابند و علاوه بر پیگیری مطالبات مشترک کارگران، علیه تبغیض شغلی و قوانین ناعادلانه ضد زن مبارزه کنند. اما این حضور و فعالیت، با وجود بازه گسترده مشاغل غیررسمی و عدم گستردگی تشکل های رسمی، یک دورنمای بلند مدت است. در کنار تلاش برای تشویق حضور زنان کارگر در عرصه های اجتماعی، جنبش زنان می تواند مطالبه حقوق زنان سرپرست خانوار و به حاشیه رانده را، بیش از پیش در دستور کار قرار دهد. اگر بپذیریم در جامعه ای که فقر و شکاف طبقاتی، منزلت انسانی شهروندان و سلامت جسمی و روحی آنها را تهدید می کند، خطرات متوجه زنان فرودست، چندین و چند برابر مردان است و فشارها بر دوش آنها بسیار سنگین است، پس باید مطالباتمان را از نو تعریف کنیم. باید مطالبه خدمات اجتماعی مانند امکان ترک اعتیاد رایگان، سوادآموزی و آموزش های شغلی رایگان و از آن مهمتر، مطالبه ایجاد فرصت های شغلی رسمی و کم خطر برای این زنان و البته مهمتر از همه چیز، فشار برای ملزم نمودن سازمان بهزیستی به حمایت کامل از این زنان و فرزندان آنها، در دستور کار قرار گیرد. ۶۰ هزار تومان مستمری ماهانه و ٣٨ هزار زن منتظر دریافت این مبلغ ناچیز، یعنی زنان بسیاری در جامعه ایران، زیر خط فاجعه به سر می برند.
هشتم مارس، روز جهانی زن، روز این زنان به حاشیه رانده نیزهست، روزی است که می توانیم صدای این زنان باشیم. زنانی که حتی نمی دانند روزی به این عنوان در تقویم تعریف شده، زنانی که علاوه بر قوانین تبعیض آمیز و تعصبات خشک مردسالارانه، از فقر، تنگدستی و عدم حمایت مسئولان، رنج مضاعف می برند. زنانی که بی پیشوند و پسوند مطالبات مدنی، قبل از هرچیز غم نان دارند. زنانی که اگر قانون و دستگاههای اجرایی حامی آنها نیست، نهادهای مدنی و فعالان حقوق زن باید حامی آنها باشند.
“از انسانی که تویی
قصه ها میتوانم کرد
غم نان اگر بگذارد”