تاریخ میهن کهنسالمان سرشار از پیکار عصبسوز و جانکاه مردم ساکنِ این فلات با حاکمان مستبد و رژیمهای استبدادی است. ستیز فرهنگی در درازنای سدهها و در فراخنای این کهندیار، جایگاهی والا و پرافتخار را در پیکارِ همگانی این مردمان در برمیگیرد.
خطی سرخ و چشمگیر از آن هنگام که فردوسی بزرگ، شاهنامه اثر جهانی خود را نوشت، تا زبان پارسی را از گزند فراموشی پاس بدارد، تا خیام، ماتریالیستی آزاداندیش که با خرافات ستیخت، تا مولوی که با آوردن خدا از ماوراءالطبیعه بر کره خاکی زمین و ”همسایه دیوار به دیوار خواندنش“ [۱] به فرازپویی وحدت وجود، جانی پرمایه بخشید، تا اعتلای جنبشهای انسانگرایانه ـ عارفانه قرنهای ششم و هفتم وهشتم هجری، تا سعدی و حافظ که بیپروا با عصبیت مذهبی و ستم ستیزیدند، تا روشنگران و روشنفکران انقلاب مشروطیت و دهههای گذشته چون میرزاده عشقی، فرخی یزدی، دکتر تقی ارانی و رحمان هاتفی و زنان و مردان آگاه و پرشور امروز کشورمان که با فداکاری کممانند، مبارزه فرهنگی با استبداد را در همراهی با بخشی بزرگ از مردم کشورمان به پیش میبرند، به هم پیوند میدهد.
نبرد فرهنگی ایرانیان علیه استبداد و خودکامگی در طول تاریخ کشورمان تا به امروز به گونهای ویژه در پهنه مبارزه قلمی، ایدئولوژیک و فرهنگِ روزانه مردم جلوهگر بوده و هست.
فریدریش انگلس، از رهبران و آموزگاران برجسته جنبش کارگری جهان که امسال ۲۸ نوامبر مصادف با ۲۰۰ـ مین سالگرد زادروز اوست، به ما میآموزد که هر گاه در تاریخ، مردمانی نتوانستهاند در نبرد با ستم و ستمگران به گونه قهرآمیز به مبارزه برخیزند، از تلاش بازنایستادهاند، بلکه پیگیرانه پیکار خود را به شیوه های گوناگونی به پیش بردهاند.[۲]
مردم فهیم کشورمان در پیکار با استبداد دینی حاکم، همواره کوشیدهاند تا از همه شیوههای ممکن و از هر روزنهای برای بیان ناخشنودی ژرف خود استفاده کنند. هم اکنون پیکار عمومی مردم ایران علیه خودکامگی در پهنههای گوناگون از جمله در عرصههای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی با شدت تمام به پیش رانده میشود. در این میانه پهنه فرهنگی، جولانگاه نبردی است پر کشمکش که به گونهای عریان در سطح جامعه و هم پنهان در زیر پوست جامعه و در ژرفا به پیش برده میشود.
رژیم جمهوری اسلامی پس از چهار دهه سرکوب نتوانسته است به هیچیک از آماجهای فرهنگی خود دست یابد. رژیم اگر چه هر ساله از جیب مردم سد(صد)ها میلیاردها تومان صرف جای انداختن فرهنگ خرافی، غیراخلاقی و ضدانسانی خود میکند، اما نتوانسته است اکثریت مردم کشور را با برنامههای واپسگرایانه خود همراه سازد و تنها بر پایه زورگیری و فشار و سرکوب است که بر ناخشنودی ژرف و گسترده مردم حکمرانی میکند.
رژیم و رهبران آن به روشنی میدانند که در هیچ عرصهی فرهنگی از پشتیبانی مردم برخوردار نیستند، نه در زمینه ایدئولوژیک، نه در پهنه قلمی وهنری و نه در عرصه فرهنگ روزانه مردم.
عرصه ایدئولوژیک: در کنار بیاعتمادی و بدبینی گسترده مردم نسبت به روحانیان حاکم، اذعان به شکستِ ایدئولوژیکِ رژیمِ اسلامی را پس ازچند دهه فشار و سرکوب میتوان برای نمونه از سخنان علی خامنهای رهبرِ رژیم ولایت فقیه در دیدار با دانشجویان اسلامی در سال ۱۳۹۴ باز شناخت. او نگران از سربرآوردن اندیشههای چپ در میان جوانان و دانشجویانی که در زمان خلافت او به دنیا آمدهاند، میگوید:”من شنیدهام در دانشگاه ما یک جریانهایی باز دارند، حرف مارکسیسم را دوباره زنده میکنند.“
این در حالی است که بر پایه گفته محمد قمی، رئیس سازمان تبلیغات کشور در روز ۲۶ خرداد ماه سال جاری در مجلس ”۸۰ هزار مسجد، ۲۵ هزار کانون فرهنگی و هنری مساجد، ۹۰ هزار هیات مذهبی و چهار هزار موسسه قرآنی“ در کشور وجود دارند و رژیم جمهوری اسلامی همواره در چهار دهه حیات کژآهنگ خود، تلاش کرده است تا اندیشه چپ و نماینده به حق و شناخته شده آن حزب توده ایران و اندیشمندان چپ را به ددمنشانهترین شکلی سرکوب کند و با صرف هزینه های زیاد بکوشد تا این نیروها به ویژه حزب توده ایران را در جامعه و به ویژه در میان جوانان بی اعتبارجلوه دهد.
عرصه ادبی و هنری: رژیم در پهنه ادبی، شعر، نمایش، تآتر، سینما، نگارهگری، موسیقی و آواز و … نیز به رغم همه تلاشها، با ورشکستگی کامل روبرو شده است. کتابها برای مجوز انتشار در وزرت ارشاد سالها یا برای همیشه خاک میخورند. تیغِ تیزِ ساتورِ سانسور بر کمر هر اندیشه نوین و پویا وغیر خرافی فرو مینشیند و نگارندگانش به دخمهها و بندهای زندان فرو میافتند.
برای نمونه رژیم در روز پنج مهر ماه امسال دو عضو کنونی و یک عضو پیشین هیات دبیران کانون نویسندگان ایران را روانه زندان اوین کرد. رژیم چندی پیش این سه عضو کانون نویسندگان ایران، رضا خندان (مهابادی)، بکتاش آبتین و کیوان باژن را از جمله به علت “انتشار نشریه داخلی کانون نویسندگان ایران” به “تبلیغ علیه نظام” و “اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت کشور” متهم و به بیش از پانزده سال زندان محکوم کرده بود. کانون نویسندگان در بیانیهای که به این منظور منتشر کرد از جمله نوشت: “این فقط محاکمه و محکومیت سه نویسنده نیست. تنها محاکمه کانون نویسندگان ایران هم نیست. محکومیت همه نویسندگان و کسانی است که میخواهند از حق آزادی بیان برخوردار باشند.”
عرصه فرهنگ روزانه: مردم فهیم ایران در پهنه فرهنگ روزانه نیز با ظرافت ویژه خود ناخشنودی ژرف خود را با رژیم و ارزشهای غیرانسانی و غیراخلاقیاش به گونه آشکار و گاه پنهان نشان میدهند. برای نمونه میتوان از مقاومت و مخالفت گسترده مردم با حجاب اجباری و پوشش مورد تایید رژیم نام بُرد. بر پایه برخی نظرسنجیهای حتا دولتی، اکثریت بزرگ مردم، مخالف حجاب اجباری در کشورند.
به همین گونه میتوان باز هم برای نمونه به چیدمان نوین اوقات فراغت جوانان و همچنین عموم مردم ایران که در تقابل آشکار با “ارزش”های سالوسانه رژیم شکل میگیرد، اشاره کرد. در این پیوند میتوان از استفادهِ گستردهِ “غیرقانونی” از دستگاههای ویدیو و همچنین از بشقابهای ماهواره و یا حتی “دوچرخه سواری زنان” در سالیان گذشته که تنها نمونههایی دیگر از این نافرمانی مدنیاند، نام بُرد.
به همه اینها باید مبارزه فرهنگی پنهان مردم را که در درون خانوادهها و در درون جامعه در مخالفت با ارزشهای دیکته شده از سوی رژیم به پیش بُرده میشوند نیز افزود. از حکومتی که فساد و دزدی سراپایش را فرا گرفته است، جز بیفرهنگی نمیتوان انتظاری دیگر داشت. ستیز فرهنگی مردم ایران با استبداد و خودکامگی در پیوند با دیگر پهنههای مبارزه همگانی جامعه به پیش میرود.
بر خلاف آنچه رژیم همواره تلاش کرده است با دادن نشانی اشتباه، از “تهاجم “و “مبارزه فرهنگی “خارجی نام ببرد، نبرد فرهنگی مردم ایران، نبردی میهنی و داخلی است.
*****************[۱]مولوی در در دیوان شمس در شعر “ای قوم به حج رفته کجایید کجایید” میسُراید:
“ای قوم به حج رفته کجایید کجایید
معشوق همین جاست، بیایید بیایید
معشوق تو همسایه دیوار به دیوار
در بادیه سرگشته شما در چه هوایید
…”
]۲] فریدریش انگلس در کتاب ”جنگ دهقانی در آلمان“ می نویسد:
”مخالفت انقلابی در برابر فئودالیسم از خلال سراسر قرون وسطی می گذرد. به تناسب شرایط زمان، این مخالفت انقلابی، گاه به صورت میستیک (صوفیگری و عرفان) در میآید و گاه به صورت الحاد و کفر آشکار و زمانی به صورت قیام مسلحانه.“
(برگرفته از کتاب ”برخی بررسیها درباره جهان بینیها و جنبشهای اجتماعی در ایران”، انتشارات حزب توده ایران، چاپ چهارم،۱۳۸۷، ص ۴۴۹، ـ اثر زندهیاد احسان طبری)
به نقل از ضمیمۀ فرهنگی «نامۀ مردم» ارگان مرکزی حزب توده ایران، شمارۀ ۴ ، ۵ آبان ۱۳۹۹