سایت میدان، سه شنبه ۲۳ مهرماه ۱۳۹۹، گفتوگویی با آقای پرویز صداقت، پژوهشگر اقتصاد سیاسی، انجام داده و در این گفتوگو از مجموعه دموکراسی مشارکتی، از قول او مینویسد: “چه چشماندازی از آینده میتواند متضمن آزادی و برابری باشد.” آقای صداقت با برخوردی منطقی و درست، به مبارزه با واپسگرایی و نقش جنبشهای اجتماعی تأکید کرده است. او در این باره میگوید: “شکلگیری جنبشهای اجتماعی یعنی فرا رفتن از خیزشها و اعتراضاتی ولو بسیار گسترده به سمت حرکتهای نظاممند و هدفمند و پایدار دموکراتیک [!]، این جنبشها در صورت استمرار از تجربه خود میآموزند و سخنگویان خود را مییابند و حرکت استوار درازمدت خود را برای نیل به آرمانهای دموکراتیک و عدالتجویانه دنبال میکنند. نفس وجود جنبشهای اجتماعی مهمترین تکیهگاهی است که میتواند به ما در این مسیر طولانی کمک کند.” پرویز صداقت بر ترکیب دیالکتیکی آرمانگرایی و واقعگرایی تاکید دارد و متذکر میشود: “برای رادیکال بودن از سویی باید آرمانگرا و از سوی دیگر باید واقعگرا بود. در صورت تأکید صرف بر آرمانها و بیاعتنایی به واقعیتهای ملموس گرفتار یک رادیکالیسم شعاری میشویم که فاقد راهحل برای شرایط مشخص و انضمامی است. به همان میزان خطرناک آن است که با بزرگنمایی واقعیتهای جاری آرمانها را کنار بگذاریم و با نوعی نگاه مصلحتجویانه صرفاً پارهای مسایل جاری را عمده کنیم. مسألهی اصلی این است که نگاهی دیالکتیکی به واقعیتهای اجتماعی داشته باشیم تا براساس آن به ترکیب بهینهای از نگاه آرمانگرایانه و واقعبینانه دست یابیم.” آنچه که در این بحث مطرح است، آنست که، آموزش فلسفی، اقتصادی، اجتماعی منسجم و هماهنگ که با دقت و اصالت روزافزون در جامعۀ ما دیده میشود، پیوند تئوری با پراتیک، با درنظر گرفتن اندیشۀ علمی در جنبش مردمی است؛ رشد آگاهی توده ها در عرصه های گوناگون می تواند در انتها به نیروهای اجتماعی سازمان یافته ای برای گذار از دیکتاتوری ولایی و دست یابی به حقوق و آزادی های دموکراتیک و عدالت اجتماعی منجر شود.
آقای صداقت، بهدرستی، به ساختارهای تبعیضآمیز و ظالمانهی طبقاتی، مرکزگرا و مردسالار، انواع ستمهای دیگر در حوزههای گرایش جنسی، مذهبی، و فرهنگی اشاره کرده و میگوید: “بهاین ترتیب به ماتریسی از انواع ستمهای طبقاتی، مردسالارانه، نژادی، قومیتی، جنسیتی، مذهبی و مانند آن میرسیم. در چنین ساختاری است که وقتی لایههای متعدد این ستم را مشاهده کنیم اوج ستم را مثلاً در زن بلوچ یا کُرد یا عرب در حاشیه میبینیم. هیچیک از این ستمها را نمیتوان نادیده گرفت و همه باهم اثر تشدید کننده بر یکدیگر دارند.”
آقای صداقت در ادامه گفتوگویش میافزاید: “باید نوعی حرکت پایدار انقلابی در جهت انحلال تمامی مناسبات ستمگرانه در تمامی مناسبات اجتماعی وجود داشته باشد. این یک حرکت درازمدت تاریخی خواهد بود که قطعاً افتوخیزهای فراوان خواهد داشت اما لحظهای توقف آن پیشروی نیروهای مقابل را به دنبال دارد. باید امیدوار بود حاصل این مبارزات تاریخی درازمدت قادر باشد رؤیای دیرین انسان برای حضور توأمان عدالت و آزادی را محقق سازد.” روشن است که بار کاربرد اسلوب علمی و انقلابی و همچنین نقادانه تفکر علمی و اجتماعی میتوان بافت مشخص جامعۀ ما را بررسی کرده و نتایج لازم را ارائه کرد. ما عمیقاً بر این باوریم که چنین اندیشههای تحولطلبانه تدریجاً دلها و خردها را بهسوی خویش میآورد، و بهسخن دکابریستهای روس، سرانجام “از اخگر شعله برمیخیزد”. از اخگری کورسو و نامرئی، شعلههایی جهانفروز که در آن کاخهای مستبدان پرنخوت فرومیسوزد. چنین است منطق درونی پویائی تاریخ، اگرچه گاه دورههایی از سکوت و رکود و درجا زدنها، حتی سیر بهقهقرا، در مسیر این پویائی عمومی میتواند پیش آید و پیش میآید. درست از این منظر است که سخنان آقای پرویز صداقت ارزیابی میشود. او بهدرستی ضرورت و نقش مهم اتحاد و همبستگی را برجسته میکند و تأکید می کند که بدون آن در جنبش یا جنبشهای فعال اجتماعی، نمیتوان طرحهای دموکراسیخواهی را پیش برد. او میگوید: “همین گفتمان توان وحدتبخشی به طیف متکثر نیروها را دارد. اما اگر گفتمان دموکراسیخواهی در سطح حقوق صوری دموکراتیک متوقف بماند و از آن به سمت حقوق دموکراتیک واقعی یعنی عدالت اجتماعی و تمرکززدایی و شکل دادن به انواع شیوههای خودگردانی حرکت نشود قادر به حل مسائل بنیادیتر نخواهد بود. بنابراین، در مرحلهی کنونی باید گفتمان دموکراسیخواهی را همچون چتر فراگیری برگزید که طیف متنوعی از نیروهای اجتماعی، و انواع هویتهای طبقاتی و غیرطبقاتی را دربرمیگیرد. اما این گفتمان را باید سکوی پرشی برای دستیابی به حقوق دموکراتیک واقعی ساخت.” چالش اصلی در برابر جنبش مردمی درحالحاضر به چگونگی سازوکارهای لازم برای حذف کامل حاکمیت مطلق ولایت فقیه بهعنوان پیششرط فرایند گذار از مرحله دیکتاتوری به مرحله دموکراتیک مربوط میشود که نمیتوان بدون لحاظ کردن بُعدهای اقتصادی- اجتماعیِ مطالبات لایهها و طبقههای مرتبط با کار و تولید (یعنی اکثریت مردم) آن را محقق کرد. بههمین سبب، مدتهاست که ضرورت بیدرنگ شکلگیری ائتلاف و اتحاد در حکم تکیهگاهی ملی برای جنبش مردمی ما شده است.
تجارب تاریخی و مبارزات مردم میهن ما نشان داده است که راه اساسی برکنار کردن دیکتاتوری و برقراری دمکراسی، بسیج نیرو در صف مبارزه پایدار و گسترده گروهای اجتماعی و سیاسی مختلف و نیز وسیعترین توافق در میان نیروهای آزادیخواه و اپوزیسیون مردمی است. امروز پس از گذشت چهل و یک سال از انقلاب بهمن جامعۀ ما با بحرانی عمیق رو برو است که کلیۀ عرصههای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، نظامی، و معنوی را فرا گرفته است. برای پایان دادن به این تراژدی عظیم که در کشور ما جریان دارد، همه نیروهای میهنپرست و ترقیخواه باید متحد شوند و مبارزه کنند. جز این راهی نیست!
حزب ما بارها تاکید داشته و اعلام کرده است: تنها با مبارزهٔ مشترک و سازمانیافتهٔ همهٔ نیروهای مترقی و آزادیخواه و بهچالش کشیدن ساختار ضد مردمی حکومت در ایران، یعنی رژیم ولایت مطلقه فقیه، میتوان به آیندهای دیگر، آیندهای رها از زنجیرهای تاریکاندیشان کنونی، امیدوار بود.
به نقل از «نامۀ مردم» ارگان مرکزی حزب توده ایران، شمارۀ ۱۱۱۵ ، ۵ آبان ماه ۱۳۹۹