انتخابات پیش رو بی تردید یکی از انتخابات های مهم جمهوری اسلامی برای بازسازی ساختارهای سیاسی پسا برجامی، یعنی سازمان دادن چرخش هایی ست که در جهت ادغام در بازارهای جهانی در دستور کار است. سران رژیم و در راس آن ها شخص ولی فقیه با پذیرش نقش آفرینی سیاسی، نظامی و اقتصادی کشور در اجرای برنامه های خاورمیانه ای قدرت های بزرگ جهانی، تعهدات گسترده ای سپرده اند (یا به قول خودش «هزینه سنگین»ی داده اند) تا با تصویب و اجرای برجام از بن بست خودساخته ی تحریم های اقتصادی همه جانبه بیرون بیایند. آن ها، به همین دلیل، در پی آنند که به یک مجلس شورای اسلامی، مجلس خبرگان و نیز تداوم دولتی گوش به فرمان تر از هر زمان دست یابند.
آن ها از شادی امید آفرین مردم به امکان به عقب نشینی واداشتن رژیم و زمینه سازی برای تغییرات سیاسی در کشور وحشت زده اند . خامنه ای ولی فقیه ابایی ندارد، همانطور که یک روز دستور داد نظارت شورای نگهبان با یک تفسیر خودساخته به نظارت «استصوابی» بدل شود، امروز هم دستور دهد تا دامنه ی آن به یک نظارت«استحرازی» گسترش یابد.
حتما می پرسید نظارت استحرازی دیگر چیست. دنبال معنی این واژه نگردید. این نوع نظارت را نه تنها در حقوق و فقه بلکه در فرهنگ لغات هم نمی یابید.
انتخابات «استحرازی» بدین معنی ست که گروهی از عوامل قدرت که خود نیز کاندید طراز اول این انتخابات اند، با تفسیر به رای خود، صلاحیت می یابند تا «احراز صلاحیت» دیگر کاندیداهای نمایندگی در دو مجلس شورای اسلامی و خبرگان را برای رقابت با خود تعیین کنند. دست آن ها تا آنجا باز گذاشته شده است که بگویند چون وقت نداشته اند تحقیق میدانی برای تمام کاندیداها بکنند، صلاحیت آن ها را احراز نشده اعلام کرده و مانع کاندید شدنشان در انتخابات شده اند.
در واقع، رژیم که علیرغم برنامه ریزی های گسترده موفق نشد بخش مهمی از اصلاح طلبان را محدود به حدود و ثغور سیاست های بازاریابی سیاسی خود وعدم اعلام کاندیداتوری در انتخابات کند، تردید به خود راه نداد که با رد صلاحیت و اعلام عدم احراز صلاحیت های گسترده، همه را از دم تیغ گزینش های خود بگذراند و کار را به جایی برساند که بخشی از خودِ گردانندگان بازار انتخاباتی هم شوکه شوند.
باید تصور داشت که در این به مرگ گرفتن، به تب راضی شدنی هم باشد تا بخش دیگری از سرسپردگان به منویات رهبر اجازه ی حضور بیابند و امیدهایی دامن زده شود و پای مردم بیشتری به این بازار شام کشیده شود، اما یک چیز روش است: از دید دیکتاتور بزرگ قرار نیست مردم یعنی «فتنه گران» و نمایندگان مردم در این میدان جز تایید هر آنچه پیش می رود، نقشی داشته باشند.
بخشی از اصلاح طلبان میانه علیرغم تذکرات مکرر نیروهای انقلابی و ترقیخواه بر این باور بوده اند که با تصویب برجام، سیاست های مسالمت جویانه تری نسبت به نقش آفرینی آن ها در صحنه سیاسی دیده شود. آنچه می گذرد ظاهرا با تصوراتی که آن ها تبلیغ کرده اند، ناهمخوان است. بازار سیاسی از دید آن ها به دست نااهلانی داده می شود که جیره خوارند و فرصت طلبی و بی مسولیتی از سر رویشان می بارد و کشور را دچار دور دیگری از غارت و بحران خواهند ساخت.
می توان از خود پرسید، آیا وقتی رهبری جمهوری اسلامی حتی نمایندگان سیاسی ویژه و موفق در پیشبرد مذاکرات با ۱+۵ را هم امین خود نمی داند و اقدامات آن ها را بازکردن راه برای نفوذی ها اعلام می کند و به آن ها بعنوان وسیله ای برای نجات حکومت دیکتاتوری خود نگاه می کند که باید پس از مصرف بدور بریزد، باز هم می توان چشم ها را بست و نه تنها چشم ها را بست، از دیگران هم خواست چشم هایشان را ببندند؟
آیا آن هایی که از نیروهای ترقیخواه خواسته اند از مبارزه برای آزادی های سیاسی دست بشویند و سیاست ورزی خود را به حمایت از اصلاح طلبان، و پس از محدودیت شدید فعالیت اصلاح طلبان، به حمایت از اصول گرایان معتدل خلاصه کنند، امروز که بسته بودن این راه نیز مشخص شده، چه دارند که بگویند؟
آیا نباید به این نتیجه رسید که یگانه مسیر پیشروی در یک کوچه بن بست بازگشت از راه رفته و تغییر مسیر است؟
بخش بزرگی از فرصت طلبان راست و اصلاح طلبان حکومتی مسلما در ادامه همان سیاست ها، اینبار هم قدمی بزرگ تر به راست برداشته و از مردم خواهند خواست، چشم را بر واقعیت ها بسته و به نیروهای دستچین شده ی شورای نگهبان و دفتر رهبری رای بدهند و بگذارند آن ها از طرف مجموعه نیروهای حکومتی سیاست های ضد بشری ادغام در بازار جهانی را به امید حفظ رژیم پیش ببرند.
برای اصلاح طلبان مردمی اما عدم دامن زدن به مبارزه علیه این سطح تازه از پایمال شدن حقوق انتخاباتی مردم، و مماشات با حکام و مشارکت احتمالی در این دور تازه از فاجعه، به هر بهانه ای، می تواند به خودکشی سیاسی بینجامد و به ریزش وسیع نیرو و پایگاه اجتماعی شان منجر شود.
موقع آن است که ولی فقیه خطر رویگردانی مردم از صحنه نمایش انتخاباتی را با گوشت و پوست حس کند و از سیاست های ضد بشری اش عقب نشینی کند. اگر صدای اعتراض بلند شود و طنین و انعکاس مناسبی بیابد، عقب نشینی سران وحشت زده ی رژیم غیر محتمل نیست.