صدها هزار ایرانی در ۵ استان کشور با مشکل شدید بیآبی روبهرو هستند.
محمد باقرزاده: دشتی خشک و سوزان که از چهار طرف با کوههایی بلند ولی در دوردست نشانهگذاری شده است؛ آنطور که پیرمردی با لباس سفید بلوچی میگوید نام «سیاهپر» از همجواری این دشت با کوهی به رنگ سیاه میآید. میگوید که دهها نسل پیش از ساکنان امروزی این دشت و این چند چادر، پدرانشان همینجا زندگی میکردند و به دامداری مشغول بودند؛ حالا اما سه سالی است که بیآبی امانشان را بریده است. ساکنان حدود ۱۰ چادر این دشت، تنها ۲۰۰ نفر از حدود ۲۰۰ هزار ساکن روستاهای سیستانوبلوچستان هستند که در چند سال گذشته بیآبی را با پوست و استخوان درک کردهاند. امسال اگرچه بارندگی بهتر از سالهای گذشته بوده و به چاههای آنها کمی آب رسیده اما همچنان مشکل پابرجاست؛ «نذر آب ۳» یعنی پروژهای که حالا سه سال است از سوی هلال احمر ایران اجرا میشود در این تابستان هم با کمک خیرانی اجرائی شده و در کنار آبرسانی صدها پزشک هم روستا به روستا میگردند تا سلامت جسمی مردم را بررسی کنند.
چاههایی با آب تلخ
بیتوجه به دهها مدیر دولتی که چند دهکیلومتری دشت بدون جاده را طی کرده تا به این ۱۰ چادر برسند، تکوتنها داخل چادری نشسته است؛ نامش «ابوبکر» است و به سختی فارسی سخن میگوید. ابوبکر ۲۷ساله مدرسه نرفته، درسی نخوانده و سالهای سپریشده از عمرش را در همین دشت بزرگ به چوپانی گذرانده است. او هم نگران بیآبی است و دستوپاشکسته جملاتی را به زبان میآورد: «تا چند سال پیش آب داشتیم، همین چاهها آب داشتند اما از سه، چهار سال پیش هرچه پایینتر رفتیم خبری از آب نبود». او میگوید هر سال کمی چاهها را عمیقتر کردند و هر بار هم که به آب رسیدند فایدهای نداشت. ابوبکر البته از تانکر آبی هم میگوید که ماهی یک یا دو بار پر میشود و بخشی از مشکلات زندگیشان را حل کرده است: «از دو، سه سال پیش این تانکر آب را گذاشتند اینجا و هر دو، سه هفته یک بار پرش میکنند و ما هم برای خوردن از آن استفاده میکنیم». مشابه این سخنان را پیرمردی که بزرگ این چند خانوار است، مطرح میکند.