حلق آویز شد
همچنان که عدالت
و راستی
اعدام شد همچون حلاج
که فریادش بر بیگناهی
گوش فلک را
شنوایی داد
لیک وجدان قاضی را _ نه!
به اذن قانون
با فرمان “بترسان برای فیروزمندی”
این مسخره ترین ندایِ سنتِ دیرپای
نوید (ی) سرداد تا نویدِ آگاهی
بیدادِ رفته بر خلق را
بر جهان عیان کند!
آه که این نامردمی تاکی
مادر پیر پهلوان زای را
خواهد آزرد ؟
فریاد جگر خراش خلق
و طنین زاری مادر برسوگ بنشسته
قلب جهان را
به درد خواهد آورد؟
هیچ تسکینی
جز داد در برابر بیداد نیست!
هیچ مرهمی جز آزادی
در برابر استبداد نیست !
لب دوختگان بازندگان تاریخند.
آی قربانی ساکت مغموم!
بی هیچ درنگی
لب بگشای
صدای درد را پژواک باش!
لب بگشای
لب بگشای
” حسین اکبری”.
شنبه 22 شهریور
نود و نه