شروع گرد آمدن بازنشستگان همراه با جو سنگینِ پلیسی بود. ماشین های پلیس و ون هایی با شیشه های تیره که برای بردن دستگیر شدگان احتمالی در کنار خیابان آزادی روبروی وزارت کار و تامین اجتماعی پارک کرده بودند، ولی بعد معلوم شد پر از پلیس های ویژه هستند، خود را به رخ بازنشستگان می کشیدند، تهدیدی عینی برای مادربزرگها و پدربزرگ های بازنشسته. در ابتدا لباس شخصیها را نمیشد به راحتی در میان رفت و آمد مردم تشخیص داد، ولی زمانی که پا سست میکردی یا می ایستادی، بازوانت به وسیله دو لباس شخصی گرفته میشد و با تهدید و اخطار وادارت می کردند از آن منطقه دور شوی. پلیس نیروی انتظامی با لباسهای ویژه خود به یاری لباس شخصیها میآمدند و تو را از آن منطقه دور میکردند. در اولین نگاه امکان برگزاری تجمعی اعتراضی غیر ممکن به نظر میرسید، برخوردهای جدی و همراه با تهدید لباس شخصیها و همراهی نیروی انتظامی، برخی از بازنشستگان خسته از این مناسبات نولیبرالی سرکوبگر را که حتی اعتراضات قانونی چند بازنشسته را هم نمیتوانند تحمل کنند، نا امید کرد و آرام آرام راه ایستگاه های مترو را پیش میگرفتند تا به خانه های خود برگردند. ولی اکثریت در دو طرف بلوارآزادی، دورتر از وزارت کار و تامین اجتماعی آرام قدم می زدند و باز به سوی محل اعلام شده تظاهرات بر می گشتند. گفتگوهای اعتراضی برای جلوگیری از پراکنده شدن با لباس شخصی ها، نتیجه ای جز تهدید بیشتر و هل دادن در پی نداشت و هجوم دیگر نیروی انتظامی را که منتظر واکنش لباس شخصیها بودند تا آنها هم وارد معرکه هل و تهدید شوند، عملی میکرد. چند نفری از لباس شخصی ها اعلام میکردند ما با درد شما آشنا هستیم، ولی ماموریم و از شما خواهش میکنیم از اینجا دور شوید والی مجبور به خشونت هستیم. برخی دیگر حتی میگفتند: ما هم میدانیم اینها همه دزد هستند و مملکت را دارند به نابودی میکشانند، ولی از اینجا بروید ما مجبور هستیم با خشونت تجمع را پراکنده کنیم. خانمها با شجاعت کم نظیری با صدای بلند پلیس را نقد میکردند و می گفتند شما فرزندان ما هستید و با این حاکمیت روزگار آینده شما هم سیاه تر از وضع امروز ماست، زیرا این جماعت برای مال اندوزی به هیچ کس رحم نمی کنند. از تهدیدهای پلیس نمی ترسیدند ویکی از خانم ها یک پلاکارد را به تنهایی بالای سر گرفت. هنوز چند دقیقه تا ساعت ۹ باقی مانده بود که لباس شخصی ها و پلیس به این خانم حمله کردند و پلاکارد او را گرفتند واو را محاصره کردند وبا خشونت با او گفتگو میکردند وزن، با فریاد آنها را نقد میکرد و از جایش تکان نمیخورد کار به هل دادن کشید که دیگر تظاهرکنندگان از او خواستند به همراه آنها آرام قدم بزند واز آنجا دور شود. تا صد متری تامین اجتماعی اجازه ایستادن نمی دادند. در شرق و غرب تامین اجتماعی، اجتماع کم کم سنگین شد، فاصله یک متر و نیمی برای فاصله گیری اجتماعی از میان رفت. کسی در عمل نمی توانست به خطر کرونا بیندیشد و فاصله گیری اجتماعی را رعایت کند، به فاصله ۲۰ سانتی هم دیگر ایستاده بودند ولی انبوه شدن تظاهر کنندگان به ناگزیر آنها را از دوطرف به سوی تامین اجتماعی به حرکت در آورد. با اعلام خطر لباس شخصیها به وسیله بیسیمهایی که از زیر لباس شان بیرون می آوردند، حرکت بازنشستگان را به سوی تامین اجتماعی اعلام نمودند. به یک باره گروه ویژه و جدید پلیس با باتوم به دست به سرعت در میان جمعیت و جلوی درب ورودی تامین اجتماعی آماده دستور حمله شدند. ولی این ژستها پلیس امنیتی نتوانست بازنشستگان را به وحشت بیندازد. معلوم شد این گروه در ون ها مستقر بودند و به سرعت و به یک باره در میان جمعیت پراکنده شدند، ولی جمعیت بزرگتر از آن شده بود که تهدید و تظاهر به خشونت کسی را بترساند. جمعیت مادر بزرگها و پدر بزرگها از دو طرف شرق و غرب وزارت کار مانند رودی پر خروش به سوی درب ورودی تامین اجتماعی حرکت کرد، با فریاد ” وزیر باید پاسخگو باشد”. برغم خطر مرگ بار کرونا و پلیس امنیتی و تهدید هایش و نیروی انتظامی و پلیسهای ویژهٔ باتوم بدست، این نیروهای کار که هر کدام حداقل سی سال کار تولیدی یا خدماتی انجام داده بودند ولی هر روز بیشتر به دلیل بی کفایتی مدیران اجرایی کشور قدرت خریدشان چند صد برابر پیش از انقلاب سقوط کرده و زندگی شان به چالشی دردناک کشیده شده است از جان گذشته اراده کرده بودند فریادشان بر سر مجریان نالایق خالی کنند. برغم همه خطرات مضاعف موجود با قدرت، حاکمیت را به چالش گرفتند. تا همراه دیگر بازنشستگان در سراسر ایران به ستمگران مناسبات واپسگرای نولیبرالی بفهمانند که کارد به استخوان رسیده و حتی بازنشستگان با دردهای متعدد ناشی از سی سال کار و عدم وجود خدمات بهداشتی قانونی به میدان مبارزه با نظامی که بر آیندش پس از چهل سال اختلاسهای نجومی است و فقر سیاه، بیکاری، فساد اجتماعی و . . . دستاورد دیگری برای اکثریت مردمی که به آنها، مشروعیت داده اند، ندارد. بدین گونه نظام نالایق را به چالش گرفتند. برغم کارشکنی برخی چپ های واخورده و مصلحت اندیش که با استدلالات به ظاهر منطقی شرکت در تظاهرات را نفی کردند و تشکلهایی را که اکثریت اعضاء آنها هر بار بدون درنگ در تظاهرات شرکت می کردند و با توزیع پلاکارد به صورت علنی در مقابل چشمان پلیس شجاعانه نظام را به چالش می گرفتند امروز به جز چند نفری از آن مبارزان بقیه ترجیح دادند پیرو اندیشهٔ، تنها ره رهایی، مصلحت اندیشی جناح راست حزب چپ شوند. تاثیر مخرب اندیشههای مصلحت اندیشی طومار نویسان خود را به روشنی در این تظاهرات بازنشسته ها به رخ کشید، باید از این به بعد علاوه بر انتظار شیوههای مخرب حزب کمونیست کارگری، می باید بازنشستگان حواس شان به کسانی باشند که ریا کارانه خود را چپ می نامند و در گفتگوهای در گوشی حتی رادیکال، ولی در عمل هر تشکلی را سترون می کنند آن هم با استدلال ” تئوری بقایی ” تشکل فعال را به مشتی سترون بدل می کند. انگشت شماری از آن تشکل هم که در تظاهرات شرکت کرده بودند، با انرژی گذشته به خیابان نیامده بودند. ولی همین چپ های راست شده و مریدانش در همان روز ۲۵ تیرماه به جای شرکت در تظاهرات اطلاعیه ای برای حمایت از کارگران هفت تپه در تشکل مطرح کرد تا امضاء جمع آوری کند!!؟ به دلیل خطرات کرونا و عدم اطلاعیه کانون های زرد برای تجمع در این تظاهرات، شرکت در تظاهرات را نفی نمود و افراد تشکل را خانه نشین کرد. در هر صورت، به رغم منطق “تئوری بقاء” چپ نماهای راست، و کرونای مرگبار و پلیس پرخاشگر، بازنشستگان زن و مرد، همه خطرات را به جان خریدند و وارد خیابان ها شدند تا از حقوق قانونی خود دفاع کنند. در چنین ساختار سرکوب گری که قوانینی که به او مشروعیت داده به زباله دانی انداخته (برخی اصول قانون اساسی) در انتظار شرایط بی خطر و ” منطقی” برای اعتراض به حقوق قانونی که لگد مال شده است، در واقع باور به سرابی خشک و مرگ بار است. آن هم در نظامی که تعدیل ساختاری را در همه ارکان جامعه سی و اندی سال است که کاربردی می کند، تعدیل ساختاری که قانون زدایی بخش جدایی ناپذیر این روند نولیبرالی است، هم چون، خارج کردن از شمول قانون کار و بیشتر اصلهای قانون اساسی در میان قرارداد موقتیها، مناطق آزاد تجاری – صنعتی ، مناطق ویژه اقتصادی و پارکهای علم و فناوری، کارگاه های زیر ده نفر که به صورت کامل عملی شده و بخش دولتی هم با طرحهای استاد و شاگردی دیگر استخدام رسمی و طبق قانون کار نخواهد داشت، حتی برای دانش آموختگان دانشگاه ها. در این شرایط عینی در انتظار دعوت تشکل های زرد دولتی نشستن و به قانون استناد کردن، تنها یک خود فریبی و دگر فریبی است.
دویچه وله پارسی:
” به گزارش سایت حقوق بشر هرانا شماری از بازنشستگان سازمان تامین اجتماعی روز چهارشنبه ۲۵ تیرماه ۹۹ در شهرهای مشهد، تبریز، اهواز، کرج، ایلام، اراک، کرمانشاه، بجنورد و اصفهان در اعتراض به وضعیت معیشت . . . دست به تجمع زدند.
پلیس که دید به دلیل انبوه جمعیت در راهروهای کنار وزارت کار و تامین اجتماعی قادر به پراکنده کردن جمعیت نیست، از بازنشستگان با خواهش خواستند وارد سازمان تامین اجتماعی شوند و در سالن اجتماعات آن، نظرات خود را مطرح کنند تا مسئولان پاسخگو شوند. رود خروشان مادر بزرگ ها و پدر بزرگ ها وارد سالن بزرگ اجتماعات شدند. بیات مدیرکل کانون بازنشستگان ایران برای سخنرانی و توضیح به جمعیت در پشت تریبون قرار گرفت ولی جمعیت به او اجازه گفتگو ندادند و مجبورش کردند برود وبنشیند تا بازنشستگان حرفهای شان را بزنند چند خانم در میان سالن با صدای بلند انتقاد کردند، چند آقای بازنشسته پشت تریبون دولت را و عدم اجرای قوانین تصویب شده شان را که هرگز اجرایی نشدهاند، به نقد کشیدند. یک خانم هم از پشت تریبون دولت و کانون بازنشستگان و مدیران انتصابی شان را به نقد کشید. بازنشسته دیگری غارت شستا به وسیله دولت احمدی نژاد و روحانی و سکوت کانونهای به اصطلاح بازنشستگان را نقد کرد. مدیر کل بازنشستگان تامین اجتماعی تهران، شروع به پاسخگویی کرد، چون به حاشیه ها پرداخت، جمعیت مانع گفتگوی او شدند. این تظاهرات برای دوران کرونایی شروع خوبی بود و امیدوار کننده، با امید به اتحاد همه رنجبران ایران و ترد مصلحت اندیشان طبقه متوسط در پوشش چپ.
ناصر آقاجری
۲۵ تیرماه ۹۹