به دنبال انتشار خبرى مرتبط با وضعيت جسمى پدر امروز دوستان متعدّدی براى تأييد و يا تكذيب خبر با من تماس گرفتند. از اينرو در چند خط دو حادثه اخير كه براى پدر در حصرم اتّفاق افتاده را به اطلاع عموم مى رسانم.
جمعه پنجم ارديبهشت سال جاری اقاى كروبى پس از استحمام و در هنگام بيرون آمدن ناگاه بيهوش نقش بر زمين مى شود. مادرم سراسیمه با اورژانس و پزشک محترم وزرات اطلاعات تماس می گیرد که با حضور آنان اقدامات اولیه از جمله اكسيژن رسانى و وصل سرم انجام می شود. آنان انتقال فوری به بیمارستان را توصیه می کنند امّا مأموران حاضر در حصر به بهانه امور حفاظتی اعزام به بیمارستان را با بیش از یکساعت تأخیر انجام می دهند كه در شرايط اورژانسى تامّل برانگیز است. به هرحال با انجام اقدامات اوّلیه فشار خونشان از مرز پنج ونیم به هفت كه بسيار پايين است می رسد. لطف خدا شامل حالمان شد و پدر از مرز بی هوشی به هشيارى رسیدند.
آن روز مادرم به شدّت برآشفته شده بود چراکه خروج از حصر پس از ده سال آنهم در چنین شرایطی منوط به حضور تيم حفاظت گرديده بود!!! به هر حال پدر بستری شد و بخاطر شرایط کرونایی یکروز بعد به حصر بازگردانده شد، امّا به گفته برادرانم از آن روز به بعد شرایط جسمی شان تغییر فاحشی کرده است. او که تا پیش از این حادثه روزی یکساعت در محیطی کوچک پیاده روی می کرد حالا به سختی چند قدم راه می رود. اخیراً هم دوبار از پله ها افتاده اند که متأسّفانه بار دوّم دست چپ شان مو برداشته است و چند هفته ای باید در گچ باشد.
روحیه پدر علیرغم وضعیت جسمی اش عالی ست، چند روز پیش توفیق صحبت با او را داشتم، نگران حالش بودم امّا او فراتر از خود، نگرانی بزرگ تری مرتبط با مردم و مسایل کلان کشور داشت. از غفلت برخی از یاران و دوستان گفتم که البته پاسخی درخور شنیدم. از مسیر سخت و پر هزینه این راه گفت و در نهایت تأکید کرد که من از یادشان غافل نیستم و همواره دعای شان می کنم.
گرچه یاران فارغند از یاد من
از من ایشان را هزاران یاد باد