آمارها نقاب از چهره فقر برداشته و واژه جدیدی به نام «فقر مطلق» را وارد ادبیات اقتصادی ایران کردهاند. اما منظور از فقر مطلق چیست؟ برای درک بهتر این اتفاق باید به این آمار توجه و آن را تعریف کرد که ضریب تکفل در ایران 4،5 است. به این مفهوم که هر نفر ( سرپرست خانوار) باید هزینههای زندگی خود و تقریبا 5 نفر دیگر را به دوش بکشد.
اگر کمی زمان را به عقب برگردانیم مشاهده خواهیم کرد که این ضریب در سال 85 برای خانوارهایی با درآمد متوسط رو به پایین، عدد 3 بوده است. مقایسه همین دو آمار نشان خواهد داد که طی 14 سال که شاید برای تاریخ اقتصاد یک کشور، لحظه به حساب آید، وضعیت معیشت چنان بحرانی شده که در یک خانواده 4 نفره که ممکن است همه فرزندان در سن اشتغال باشند، فقط یک نفر امکان داشتن شغل را دارد.
تحصیل کردهها، بیکارترند
آن طور که بررسیها نشان داده است بیکاری در خصوص تحصیلکردهها به 50 درصد رسیده است. همین نکته میتواند بر این دیگاه صحه بگذارد که جمعیت بیکاران و در نتیجه فقرا با شتاب بالا در حال افزایش است.
حالا پرسش اساسی آن است که شتاب فقر در ایران در چه فرآیند منفی اقتصادی رخ داده است؟ در این باره اظهار نظرهای متفاوتی از سوی تحلیلگران اقتصادی وجود دارد. برخی از ناظران اقتصادی بر این باور هستند که همه تقصیرها بر گردن تحریم است که با کاهش درآمدهای نفتی موجب کاهش رشد اقتصادی در ایران شد. به اعتقاد این گروه از کارشناسان تا زمانیکه رشد اقتصادی به رقم مطلوب نرسد نمیتوان استغال پایدار ایجاد کرد.
اما برخی دیگر از کارشناسان و پژوهشگران اقتصادی در این باره نظر دیگری دارند. میثم هاشمخوانی در زمره تحلیلگرانی است که میگوید: «حتی اگر تحریم هم نمیشدیم باز هم وضعیتی مشابه آنچه در حال حاضر شاهد آن هستیم، میداشتیم. »
فقط 2 میلیون شغل ایجاد کردیم!
«هاشمخوانی» به «فراز» گفت: « اگر از سال 84، پایان دولت اصلاحات و آغاز دولت آقای احمدینژاد را در نظر بگیریم، تا امروز یک دوره 14 ساله است. در این 14 سال، تقریبا 16میلیون نفر به جمعیت در سن اشتغال اضافه شده است یعنی جمعیت 20 تا 65 سال. اگر فرض کنیم این جمعیت، جمعیتی هستند که در جامعه شغل میخواهند، تقریبا 16 میلیون نفر به این جمعیت اضافه شده است. حالا جالب است که بدانیم در کل دولت آقای احمدینژاد و آقای روحانی فقط 2 میلیون شغل در کشور ایجاد شده است.»
این کارشناس اقتصادی صحبتهای خود را اینطور ادامه داد: « یعنی سالانه کمتر از 200 هزار شغل در کشور ایجاد شده است. ولی در کل اگر بخواهیم 14 سال را در نظر بگیریم، 16 میلیون نفر به جمعیت افرادی که شغل میخواهند، در سن 20 تا 65 سال، اضافه شده ما فقط 2 میلیون شغل بهطور خالص به مشاغلمان، در کل 14 سال اضافه شده است. شاید یک عدد 130 هزار شغل در هر سال.»
قدرت چانه زنی برای اشتغال کم شده است
به باور این آگاه اقتصادی:« اگر تحریم هم نمیشدیم، اگر اتفاقات خارجی هم برایمان نمیافتاد در هرحال میتوانست جامعه را متلاطم کند. وقتی ما شغل ایجاد نمیکنیم یعنی قدرت چانهزنی شاغلان در برابر کارفرما مدام کمتر میشود. »
او برای مصداقی شدن اظهار نظر خود مثالی میآورد و میگوید: «یعنی حس کارفرما این است آنقدر متقاضی اشتغال زیاد است که من به سادگی میتوانم با شمایی که برای من کار میکنید خداحافظی کنم و فردی از آن جمعیت عظیم 16 میلیون نفری که را شاید با دستمزدی بسیار ارزانتر به کار بگیرم. »
او همچنین در خصوص نقش تورم بر کاهش ایجاد شغل در کشور و همچنین پایین آمدن قدرت خرید دهکهای درآمدی ضعیف جامعه اینطور توضیح میدهد: « در مورد بُعد تورم، ما الان یک نرخ تورمی داریم که تقریبا 10 الی 15 برابر آن میانگین دنیاست. به دلیل تاثیرگذاری این دو پارامتر مهم، یعنی عدم ایجاد شغل و رشد فزاینده تورم، حالا در وضعیتی قرار گرفتهایم که 52 درصد از جمعیت 8 میلیون نفری فقرا در کشور، حتی یک فرد شاغل وجود ندارد.»
حالا با این اوصاف که تکلیف اقتصاد ایران با درآمدهای نفتی مشخص شد وهنوز اقتصاد روی پاشنه بحران میچرخد باید دید چه سرنوشتی در انتظار آسیبپذیرترین دهکهای درآمدی در کشور خواهد بود؛ همانهایی که سهمشان از رفاه اقتصادی تنها 30 درصد است.