نهاد های دولتی شرکت در انتخابات را 5 7\ 42 درصد اعلام نمودند. در حالی که در یزد آرای باطله 14 درصد و در تهران آرای باطله از آرای نفر اول بیشتر بود!! در هر صورت میزان مشارکت مردم نسبت به انتخابات پس ازانقلاب پایین ترین میزان مشارکت را نشان می دهد. در حالی که برخی منابع میزان مشارکت مردم را 7 \ 19 درصد اعلام نموده اند. از سوی دیگر در رسانه های مجازی نامه ای از طرف وزیر کشور به رییس جمهور منتشر شده است که میزان مشارکت مردم را در کل کشور42 \ 13 در صد نشان می دهد، در این شرایط برخی صاحب نظران دولتی که در مورد سقوط آرا نگران شده اند، فرمودند: همیشه حق با اکثریت نیست، امام حسین هم با 72 تن در مقابل 30 هزار تن قرار گرفت. ولی ایشان فراموش کرده اند به فرمایند که امام حسین بسیج 20 میلیونی و ارتش و ارتش سپاه را پشتوانه خود نداشته است، ارتش هایی تا دندان مسلح در مقابل مردمی مسالمت جو با دستانی خالی. این مردم مند که برخی از ترس اخراج از کارهای دولتی، برخی از ترس قطع یارانه، برخی کارمند دولت ند و . . . اجبارا به پای صندوق رای آمده اند، ولی باز شاهد مشارکت زیر حتی 50 درصدی انتخابات هستیم. اگر آرای باطله را که خود نوعی اعتراض و نفی انتخابات است به آن اضافه کنیم میزان دقیق مشارکت را در خواهیم یافت. واقعیت رخ داده بزرگ تر از آن است که در تصور بگنجد. انقلابی آرام و بدون خون ریزی رخ داد و به جهانیان نشان داد مردم ایران همان مردمانی هستند که بدون داشتن کارخانه های بزرگ تولیدی سوسیال دموکرات شده بودند وبا خون خود مشروطه را در ایران و آسیا استحکام بخشیدند. مردمی که در آسیا پیش گام ازادی خواهی بودند و مبارزه ضد استعماری شان تنها با کمک اتحادیه امپریالیستی انگلیس و آمریکا و همیاری فرانسه و عدم درک و جهل رهبر جبهه سرمایه داری – فیودالی (جبهه ملی ایران) شکست خورد. این مردم در این انتخابات، انقلاب مسخ شده ی 22 بهمن را نپذیرفتند و تمام قد در مقابل استبداد و حاکمیت کاست گرای ( خودی ها) دینی ایستادند. اگر به خواهیم این آمار را با آمار سالهای اول انقلاب که برای تایید یا رد جمهوری اسلامی – سلطنت را مورد پرسش قرار داده بودند، مورد بررسی قرار دهیم، به برآیند فاجعه بار خواهیم رسید.در آن سال های امید و پنهان کاری های ” تقیه ای” برخی، مردم با 98 درصد آرا به میدان مبارزه با دیکتاتوری آمدند. آری مردم 98 درصد رای به جمهوری اسلامی دادند و امروز حتی با معیار مشکوک دولتی اکثریت مردم ایران این حاکمیت را نفی نموده اند. حتی اگر معیار را آمار دولتی قرار دهیم و در درستی آن تردیدی نکنیم و امار دیگری را نپذیریم. برغم دروغ هایی که تا به امروز دولت های پس از جنگ به مردم داده اند و برغم مهندسی انتخابات. انتخابات اسفند 98 پس از پیروزی انقلاب 22 بهمن ایران، یک استثای تاریخی است. زیرا انقلابی که 57 سال استبداد خونین رضاخانی با کشتار زندانیان سیاسی در زندان را وحاکمیت پهلوی دوم که پس از کودتای 28 مرداد با دوعصای آمریکا و انگلیس و پشتیبانی دیگر کشور های امپریالیستی به خصوص امپریالیسم فرانسه، بر تخت حکومت فردی نشست واصل آزادی اندیشه انقلاب مشروطه را نفی کرد، با وجود این اتحادیه امپریالیستی و ارتجاع پهلوی که بزرگ ترین سازمان اطلاعاتی را پس از سیا وموساد در ایران ایجاد کرد، تا جنبش داد خواهانه چپ را در ایران سرکوب و برای همیشه از میان ببرد. آرزویی که به بار ننشست. زمانی که امپریالیسم ها دیدند ساواک نمی تواند این رسالت را برغم همه شکنجه ها واعدام ها کاربردی کند، به پرورش مذهب و باز گذاشتن دست مذهبیون برای کاربردی کردن این هدف اقدام نمودند. مردم دیدند جناب دکتر شریعتی از فرانسه وارد تهران شدند تا قیام سرخ حسینی را در حسینه ارشاد فریاد بزنند و جوانان و دانشجویان را به سوی کوره راه حاکمیتی مطلقه ونولیبرالی سوق دهند. در حالی که در همان زمان ساواکی ها جوانان چپ گرای رادیکال را، در خیابان ها ترور می کردند، این جناب (اصالت وجودی فرانسوی) آزادانه فریاد قیام سرخ دینی را سر می دادند. برغم این واقعیت ها و 57 سال سرکوب خونین پهلوی ها مردم در بزرگترین انتخابات تاریخی شان از وحشت باز گشت سلطنت و استبداد، به جمهوری اسلامی با 98 در صد آرا، رای دادند تا سلطنت و سرمایه داری با هم به گور بسپارند. ولی حاکمیت فعلی با کودتایی نرم، خزنده و پنهان از چشم مردمی که به آنها اعتماد کرده بودند، پس از جنگ حاکمیت مطلقه و انتخابات استصوابی و سرمایه داری نولیبرالی را به جای اصل های قانون اساسی 27 – 30 – 31 و 44 – 45 اصل هایی که با فشار نیروهای چپ ایران وارد قانون اساسی شده بود، برای دوران گذار به عدالت اجتماعی و آزادی، به گونه غیر قانونی و کودتایی جایگزین نمودند. تظاهرات و اعتراضات در دهه های پس از جنگ، سرکوب شدند و زندان ها مانند دوران سرتیپ مختاریِ رضا خانی، معترضین را در شکنجه گاه ها د د منشانه به قتل رساندند و بدتر از زمان کمیته های ساواک معترضین راهم در شکنجه گاه شکستند وهم در معرض قضاوت مردم، با شو هایی که با داروهای سیا ساخته عملی نمودند. با این امید که میخ حاکمیت مطلقه سرمایه داری هار بدون قانون را بکوبند. ولی با آمار وزارت کشور و اعلام 42 درصد مشارکت مردم در انتخابات، در واقع اکثریت مردم رای به عدم مشروعیت حاکمیت نولیبرای و استبدادی دادند. البته این آرا متعلق یک طیف بزرگ از مردم ایران است که بر اساس پایگاه طبقاتی شان هر کدام تا مرحله ای با مردم خواهند بود. این آن واقعیت حساس و مهمی است که باید آن را با دقت دید و مورد بررسی قرار داد تا به باز، گرفتار ستم طبقاتی دیگری نشویم.
انفجار آبان ماه و دیماه و انتخابات اسفند ماه 98 یک واقعیت را روشن نمود که برغم سرکوب آتش به اختیارها، ایرانیان با امید به آینده بار دیگر برعلیه استبداد برخاسته اند ومانند مشروطه اول با مسالمت، خواهان نفی حاکمیت نولیبرال – دینی هستند. آری ایران بر روی یک بمب ساعتی نشسته است، که تنها ساعت انفجار آن معلوم نیست. ولی با این وجود آقایان باز هم بر روی مناسبات اقتصادی که این روند فروپاشی را تسریع کرده است پا فشاری می کنند و رسما اعلام می نمایند: خصوصی سازی و تعدیل ساختاری می باید تداوم یابد!!!! و حتی شستا منابع مالی بین نسلی کارگران وبازنشستگان را به نام خصوصی سازی غارت می کنند. مشاوران اقتصادی آقایان که همگی ریشه در نولیبرالی و سرسپردگی به مناسبات امپریالیستی دارند و در واقع، فراماسیونر های جدید هستند که به این جماعت بی خبر، نوید پیروزی و همیاری پنهان امپریالیست های اروپایی را می دهند، و این تصور کاذب را ایجاد می نمایند که عامل بحران های اقتصادی با برداشتن تحریم ها از میان خواهد رفت. به هر حال اره حاکمیت شاخه زیر پایش را در حال بریدن است واین انتخابات نشان داد شاخه در حال شکستن است و این جنبش های مردمی آن لرزش های نهایی سقوط است. ولی گویی حاکمیت مطلقه با هشدار بیگانه است. از سوی دیگر با نفی عضویت در ” اف،آی، تی، اف” با تصویب، مجمع انتصابیون ” مصلحت نظام” دیگر حتی بانک های درجه دومی هم قادر به معاملات پنهان با حاکمیت نخواهند شد، تعدیل ساختاری و خصوصی سازی هم که هم چنان میدان دار نسل کشی خزنده کارگران، باز نشستگان و زحمت کشان شهر و روستا است و شوک های ارزی و انرژی هم در کارند تا پایان زودتر رقم بزنند. حتی اگر بخواهید دست از مداخله در فلسطین،عراق، سوریه، لبنان، یمن وبحرین هم بکشید و مانند پینوشه و سوهارتو مرید حلقه به گوش سیا و امپریالیسم جهانی هم بشوید با این مناسبات تعدیل ساختاری و خصوصی سازی و حاکمیت مطلقه، عاقبتی بهتر از سوهاتو و پینوشه نه خواهید داشت.
کارگران وبازنشستگان وهمه نیروی کار تولیدی و خدماتی در صورتی که نتوانند سازمان هی مستقل خود را ایجاد کنند و مانند سیل دراعتراضات شرکت کنند مانند همه جنبش های شبکه ای سرنوشتی جز فرو پاشی در انتظرشان نه خواهد بود. ایجاد سازمان های مستقل، صنفی – مدنی این امکان را فراهم خواهد کرد که مانع سوء استفاده نیروهای سرمایه داری جهانی برای مسخ جنبش مردمی گردد و بازگشت به دیکتاتوری و استثمار را نفی خواهد کرد. در این سازمان های صنفی مدنی نباید اجازه داد برخی فعالان سیاسی که هر کدام یک بحرالعلوم مند و فرستاده ای از آسمان ها برای هدایت جنبش های رادیکال، برای هژمونی سازمانی خود، در سندیکا ها و اتحادیه های مستقل انشعاب ایجاد کنند. و با نگرش خرده سرمایه داری طبقه متوسط باز هم جنبش مردم را به کوره راه بکشانند.امروز مردم و حاکمیت بر روی یک چرخش بزرگ تاریخی قرار گرفته اند و امپریالیسم جهانی با همه سازمان های اطلاعاتی شان آماده بهره برداری از این چرخ هستند.
ناصر آقاجری
8 اسفند ماه 98
Naser Aghajari