آیا از نظر آیت الله خامنه ای، اگر عربستان شیخ نمر را حصر می کرد و بدون محاکمه در زندان خانگی نگه می داشت خوب بود و فقط حالا که اعدام کرده بد است؟! تاریخ چه قضاوت می کند درباره رهبری که استدلالی را علیه جنایت عربستان به کار می برد که برای حکومت خود رعایت نمی کند؟ کی قرار است بگذارید این خسارت ها جبران شود؟ شما که هنوز بعد از ربع قرن، ساختار حکومت را نشناخته اید و نمی دانید که نمایش هایی همچون بازشماری آرا هم نمی تواند چیزی را عوض کند وقتی رهبر فصل الخطاب پیشاپیش نظرش را اعلام کرده و برای برای اثبات این فصل الخطاب بودن هم خون ریخته شده؛ چگونه نام رفتار خود را مماشات می گذارید و دیگران را به بی اعتنایی به آن متهم می کنید؟…
مه ماجرا از یک آیه شروع شد؛ کلمه هفتم از آیه سی ام سوره ۴۱ قرآن: ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا … همه چیز در همین خلاصه شد. تاریخ در همین نقطه ایستاد. چه بزرگمردانی که یک لحظه زمان را نگه داشتند، در جایی از تاریخ که بودند، ایستادند و خود و دیگران را از حرکت قهقهرایی خود بازداشتند، به پیرامون خود نگریستند و با همین ایستادگی و استقامت، مسیر تاریخ را عوض کردند. یکی از آن لحظه ها سال ۸۸ و یکی از این راست قامتان ایستاده بر عهد و پیمان، میرحسین موسوی بود و اولین و آخرین جرم او همین، که ایستاد و در مقابل غیر خدا سر خم نکرد.
امروز مقام رهبری سخنانی خیره کننده را مطرح ساخت که از جنس خطبه های پایان خرداد ۸۸ بود. خیره کننده از این جهت که این کار تحریف گران تاریخ است که بخواهند با تحریف کلام از موضع خود و جا به جایی حقیقت از موقع خود، خوب را در جای بد و زشت را در جایگاه نیک بنشانند و زشتکاری زشت کاران را تطهیر کنند. و از عجایب است اینکه کسی ایستادن در مقابل خواست مردم ولو به بهای کشتن مردم و انداختن خون آن به گردن خود ایشان را دفاع از حق الناس بنامد و یا تقوا نکند از اینکه آنچه را خود در سال ۷۸ در حق بیش از ۷۰۰ هزار رای مرتکب شده، در سال ۸۸ خیانت به رای مردم بنامد.
آیت الله خامنه ای امروز گفته است که پذیرش نتایج قانونی انتخابات از ابعاد رعایت حق الناس است و وقتی مراکز قانونی، نتایج انتخابات را اعلام و تأیید کردند مخالفت با این نتایج، ضد حق الناس است!
ایشان اشاره نکرده که اگر شخص اول مملکت قبل از اعلام نظر مراجع رسمی، یک طرف را برنده اعلام کند و به او تبریک بگوید، سرنوشت حق الناس چه می شود. و این بی عدالتی چه تبعاتی برای ادعای ولایت او خواهد داشت. و آیا پذیرفتن نتیجه انتخاباتی که میلیون ها نفر در مخالفت با آن به خیابان آمده اند، به صرف اظهارنظر یک نفر که خود اولین ناقض بی طرفی در انتخابات بوده، چه نسبتی با حق الناس دارد؟ و اگر به فرموده خود ایشان تقلبی وجود نداشته، آیا تغلب و تحمیل یک نتیجه ادعایی بر مردمی که معترض اند و قانع نشده اند، زیر پا گذاشتن حق الناس نیست؟
رهبری بی دقتی و اغماض در تایید صلاحیت ها و ورود افراد “نفوذی” به مجلس و خبرگان را هم نقض حق الناس دانسته و ضمن “منکر و مستنکر” خواندن ادعای تقلب در انتخابات ۴۰ میلیونی، از کسانی که درباره سلامت انتخابات ابراز نگرانی می کنند نیز انتقاد کرده و گفته: برخی انگار به عادت و مرض بدی مبتلا شده اند که دائم در نزدیک انتخابات، در کوس نامطمئن بودن نتایج آرا می دمند و نعمت بزرگ انتخابات را با این حرفها خراب می کنند.
انگار که مردم حافظه خود را از دست داده باشند و فراموش کرده باشند که در انتخابات مجلس ششم چطور همین دبیر مادام العمر شورای نگهبان برای هفته ها تایید انتخابات تهران را به تعویق انداخت و دست آخر هم با حکم حکومتی رهبری و ابطال رای بیش از ۷۰۰ هزار نفر و جا به جایی بخشی از نتایج، و وارد کردن نام آقای حداد عادل در جمع سی نفر برگزیده تهران، انتخابات را تایید کرد. معلوم نیست چگونه با ابطال انتخابات در سال ۷۸ به پای آقای جنتی حسنه می نویسند و در سال ۸۸ می شود منکر و مستنکر!
آیت الله خامنه ای در سخنرانی امروز ادعا کرده که در سال ۸۸ برخی “خواستار بر هم خوردن نتایج آرا شدند. ما با آنها خیلی مماشات کردیم که جزئیات آن طولانی است، گفتیم بیایید هر تعداد صندوق که می خواهید بازشماری شود اما به توصیه ها اعتنایی نکردند چون بنا نبود که حرف حق را بپذیرند.”
تو گویی مردم فراموش کرده اند که رهبری در ظهر روز شنبه بعد از انتخابات، که هنوز نه نتایج وزارت کشور قطعی شده بود و نه شورای نگهبان نظری داده بود، به محمود احمدی نژاد تبریک گفت و او را پیروز انتخابات معرفی کرد. انگار که ایشان بعد از بیست و اندی سال حکومت خود، هنوز ساختار نظام و جایگاهی را که خود برای خود تعبیه کرده اند، نمی شناسند و فکر می کنند وقتی رهبری کسی را به عنوان پیروز انتخابات معرفی می کند، دولت و شورای نگهبان -حتی اگر بخواهند- می توانند نتیجه ای جز آن را اعلام کنند. انگار کسی در حکومت ایشان جرات مخالفت با نظر ایشان را دارد؛ البته جز اینکه خود را برای حذف و حصر و زندان آماده کرده باشد.
آیت الله خامنه ای به گونه ای از مماشات خود سخن گفته اند که انگار مردم فراموش کرده اند خطبه های ۲۹ خرداد ۸۸ را که در آن بی توجه به اساسی ترین “حق الناس” یعنی حق حیات، مردم تهدید به کشتار شدند و خون آن هم به گردن دیگران انداخته شد. و انگار نه انگار که در همین “سالم ترین انتخابات جهان” مسئولان رده بالای نظام در دوره های مختلف به صراحت از نقش پول کثیف و خرید آرا و اعمال نفوذهای باندی و نهادی و دخالت های دولتی و … سخن گفته اند. اما تنها استدلال رهبری این است که ۴۰ میلیون رای بوده، پس دستکاری آن ممکن نبوده است. انگار که مردم فراموش کرده اند که در فردای خطبه های آخر خرداد، چه کشتاری شد و چگونه کتک زدند و خون ریختند تا -با توسل به زور- فصل الخطابی رهبری زیر سوال نرود و هیچ تجمعی شکل نگیرد!
رهبری متاسفانه برای موضع غلطی که شش سال است بر آن اصرار دارند و هنوز حاضر به بازگشت نیستند، به خلاف واقع هم متوسل شده اند و ادعای موافقت با بازشماری “هر تعداد صندوق که می خواهید” را مطرح کرده اند. حال آنکه هر وجدان پاک و انسان سلیمی که در جریان وقایع و حقایق بوده باشد، به یاد می آورد که نهادهای مسئول تنها با بازشماری ده درصد صندوق ها موافقت کردند، آن هم نه صندوق هایی که از طرف ستادهای نامزدهای معترض پیشنهاد شده بود. چگونه است که پیشنهاد بازشماری کل آرا که عینا از سوی ستاد یکی از نامزدها مطرح شد، در همان هفته اول به بهانه اتلاف وقت، رد شد و حالا رهبری ادعا می کنند که با آن پیشنهاد موافق بوده اند؟ و اساسا چگونه است که آیت الله خامنه ای که در آن روزها تلاش می کرد خود را ظاهرا طرف بحث نشان ندهد و به نهادهای قانونی ارجاع دهد، حالا از موضع “گفتیم بیایید … ” سخن می گوید؟
رهبری بار دیگر موسوی و کروبی را متهم کرده که “به توصیه ها اعتنایی نکردند چون بنا نبود که حرف حق را بپذیرند” و “آن کار و آن ادعا، خسارتهای زیادی بر ملت و کشور وارد آورد که تاکنون جبران نشده و نمی دانیم قرار است کی جبران شود!”
ایشان همانند دیگر افراد جناح خود، بدون اجازه دفاع و بدون حق سخن گفتن برای طرف مقابل، ادعاهایی را مطرح می کند که بارها پاسخ داده شده است. کافی است به گزارش کمیته صیانت از آرا مراجعه شود تا مشخص شود که دفاع رهبری از سلامت انتخابات ۸۸ تا جه حد بی پایه است و با همان معیارهایی که ابطال بخشی از آرای مردم تهران در مجلس ششم مجاز بود، نتایج انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ نیز از اساس مخدوش است و بر اساس همین قانون انتخابات باید ابطال می شد.
اما به فرض که حق با رهبری است و آن طرف حاضر نبود حرف حق را بپذیرد. اینهمه یکطرفه به قاضی رفتن و خود گفتن و ای رهبر آزاده شنیدن و به حقانیت خود بالیدن، برای ایشان چه لطفی دارد وقتی طرف مقابل حتی امکان این را ندارد که کوچکترین دفاعی و جوابی ابراز کند؟ مردم چه قضاوت می کنند؟ شیر را در زنجیر کردن و بر سر او فریاد و تشر زدن، شجاعت است؟ با کدام منطق، دهان دیگری را بستن و گفتن اینکه پس تو حرفی برای گفتن نداری، نشانه قوت استدلال است؟!
آیت الله خامنه ای خود روز گذشته درباره شهادت شیخ نمر گفته بود: “این عالمِ مظلوم نه مردم را به حرکت مسلحانه تشویق میکرد و نه به صورت پنهانی اقدام به توطئه کرده بود، بلکه تنها کار او، انتقاد علنی و امر به معروف و نهی از منکرِ برخاسته از تعصب و غیرت دینی بود.”
آیا از نظر ایشان، اگر عربستان شیخ نمر را حصر می کرد و بدون محاکمه در زندان خانگی نگه می داشت خوب بود و فقط حالا که اعدام کرده بد است؟! تاریخ چه قضاوت می کند درباره رهبری که استدلالی را علیه جنایت عربستان به کار می برد که برای حکومت خود رعایت نمی کند؟
ایشان گفته که نمی داند خسارت هایی که در سال ۸۸ به کشور وارد شد، کی قرار است جبران شود. ما هم نمی دانیم! برداشت ها از محدوده خسارت ها اما ظاهرا متفاوت است. ایشان و چند روحانی و نظامی که هنوز توجیه گر رفتار نظام در آن سال باقی مانده اند، فکر می کنند خسارت فقط به اعتماد مردم و اعتبار و حیثیت رهبری و مشروعیت نظام وارد شد. این البته بود، اما فقط همین نبود.
فجایعی که برای تثبیت نظر نزدیک رهبری در خیابان ها آفریده شد، جنایاتی که کهریزک و اوین مرتکب شدند، حرمتی که از خوابگاه دانشجویان و حریم دانشگاهیان شکسته شد، بی حرمتی های مکرری که به مراجع و حوزویان و ائمه جمعه منتقد و نمایندگان و سیاسیون معترض وارد شد، خلاف شرع های بی سابقه ای که نهادهای حکومتی به بهانه حفظ امنیت در حق آحاد ملت روا داشتند، و از همه بدتر فقر و فساد و تبعیضی که به برکت دولت برآمده از تقلب و کودتا در بخش های مختلف اقتصادی، اجتماعی و حتی علمی کشور ریشه دواند، همگی از جمله خسارات آن انتخابات پر از تقلب و تغلب بود.
به واقع، حضرت آیت الله، کی قرار است بگذارید این خسارت ها جبران شود؟ شما که هنوز بعد از ربع قرن، ساختار حکومت را نشناخته اید و نمی دانید که نمایش هایی همچون بازشماری آرا هم نمی تواند چیزی را عوض کند وقتی رهبر فصل الخطاب پیشاپیش نظرش را اعلام کرده، شما که بهتر می دانید برای اثبات این فصل الخطاب بودن در روز ۳۰ خرداد ۸۸ خون چند نفر ریخته شد؛ چگونه نام رفتار خود را مماشات می گذارید و دیگران را به بی اعتنایی به آن متهم می کنید؟
به نقل از سایت کلمه