سیاستهای نظامیگرایانهی رژیم در حالی ادامه یافته و حتی تشدید شده که به علت شرایط تحریم مرگبار اعمال شده توسط نومحافظهکاران آمریکایی، به هر دلار صرف شده برای بلندپروازیهای نظامی پان اسلامیستهای شیعی به شدت نیاز بوده است. آیا تبلیغات دروغین مبارزه با امپریالیزم آمریکای رژیم که روی دیگرش هم شعار استقرار «حاکمیت جهانی اسلام» است، دستاوردی جز افزایش نظامیگری در منطقه داشته است؟ چه تضمینی وجود دارد که سپاه قدس فردا روز با کمک متحدین منطقهایاش طالبان یا لشکر فاطمیون را به همان موشک هایی مجهز نکند که در اختیار همین نوع نیروها در عراق (حشدالشعبی) گذاشته است. مگر نه اینکه دامن زدن به این نظامیگراییهای گسترده بحران درگیر شدن در یک جنگ فرسایشی منطقه ای را باعث شده و میلیاردها دلار هزینه به کشور ما تحمیل کرده است؟ دستاورد این سیاست برای کشور ما چیست؟
درست در زمانی که بحران سیاسی اقتصادی و کاهش شدید مشروعیتِ نظام جمهوری اسلامی، این رژیم را با خیزش عظیم مردم معترض در ده ها شهر روبرو ساخته و سنگرهای اعتبار دروغینی که به نام عمق استراتژیک خود نامیده بویژه در عراق و لبنان فرو میریزد، موج تازه ای از فعالیت های نظامی منطقه را فرا می گیرد.
به گزارش گروه دفاعی خبرگزاری تسنیم، دریادار غلامرضا طحانی معاون عملیات نیروی دریایی ارتش از برگزاری یک مانور نظامی مشترک با روسیه و چین خبر می دهد. جمهوری اسلامی از چند ماه قبل، قراردادی نظامی با روسیه به امضا رساند که به روسیه اجازه می دهد در بنادر مشخصی از ایران در سواحل جنوبی حضور پیدا کند. همان زمان گفته شد که این قرارداد بخش های دیگری هم دارد که محرمانه است. سخنگوی این رزمایش مشترک ایران، روسیه و چین ضمن اعلام هدف عملیات، تصریح کرد:
«این نخستین بار پس از پیروزی انقلاب اسلامی است که جمهوری اسلامی ایران رزمایش مرکبی با دو قدرت دریایی بزرگ جهان و در چنین سطحی برگزار میکند و قطعا کشورهایی که از نظر اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، دفاعی و امنیتی نزدیکی بیشتری با هم دارند، دست به دست هم می دهند تا برقراری امنیت و جمعی بودن آن میسر شود.»
سرتیپ پاسدار حسین نجات، معاون فرهنگی سپاه پاسداران که چهارشنبه شب در “همایش نخبگان عصر ستایشگری” برای بسیج مداحان، مستضعفان را طبقات “فرودست، حاشیهنشین و بیسواد”ی خطاب کرده که آلت دست دشمن شده اند،
مشکل ایران و آمریکا را “دشمنی دو تمدن” (تمدن اسلامی در برابر تمدن غرب) نامیده و وعده داده که “ما آمریکا و عربستان را از منطقه خارج میکنیم”[1].
در سوی دیگر این رویارویی نیز تحرکات تازه ای صورت گرفته است. بنا بر گزارش خبرگزاری آلمان:
«دولت ژاپن برنامه بحثبرانگیز اعزام سربازان به خاورمیانه را تصویب کرده است. به موجب این تصمیم، قرار است از آغاز سال آینده یک ناوشکن مجهز به هلیکوپتر و دو هواپیمای شناسایی بر تردد کشتیها در خلیج عمان، دریای عرب و تنگه بابالمندب نظارت کنند.
اعزام سربازان ژاپنی که به نوشته رسانههای این کشور به ۲۷۰ نفر میرسد، از نظر سیاسی موضوعی بسیار حساس و ظریفی است، چونکه این کشور آسیایی پس از جنگ جهانی دوم قانون اساسی صلح آمیزی را تصویب کرده است. اما در سالهای اخیر شینزو آبه، نخستوزیر این کشور به تدریج نقش نظامی ژاپن را گسترش داده است.»[2]
این در حالیست که ناتوی عربی تازه تاسیس توسط آمریکا و با عاملیت عربستان سعودی فعالیت های خود برای کشاندن پای دولتهای بیشتر به برنامههای نظامیگرایانه و امنیتیاش را گسترش داده و در همین هفته های اخیر، حضور و تمرکز نیرو و تجهیزات امنیتی نظامی خود در خلیج فارس را افزایش داده است.
متحدین جمهوری اسلامی که در برابر گسترش عملیات مداخله گرانهی ناتوی عربی موضع گرفته اند، نیز بیکار ننشسته اند و به مداخلات نظامی خود در لیبی افزایش داده اند. اردوغان رئیس جمهور ترکیه که اخیرا مذاکرات حاشیهداری با دونالد ترامپ در سفر به واشنگتن داشت، اعلام کرده که به محض باز شدن مجلس و گرفتن مجوز لازم، نیرو به لیبی اعزام خواهد کرد :
«ما با تمام توان از دولت طرابلس که در برابر یک ژنرال کودتاگر (می جنگد) که از سوی کشورهای عربی و اروپایی حمایت میشود، حمایت میکنیم.»
ترکیه در همین ماه گذشته «دو توافق، یکی امنیتی و نظامی و دیگری در زمینه مرزهای دریایی در مدیترانه شرقی، با دولت وحدت ملی لیبی که از سوی جامعه بینالمللی به رسمیت شناخته میشود، به امضا رسانده است.»[3] این در حالی ست که روسیه نیز با اعلام پشتیبانی از ژنرال حفتر یعنی طرف دیگر این رویارویی، تصمیم به مداخلهی نظامی جدیدی در شمال آفریقا گرفته است.
منطقه هنوز هم پرآشوب است. جبههی جنگ در ادلب سوریه دوباره فعال شده و نیروهای مورد پشتیبانی ترکیه علیرغم هشدارهای اردوغان زیر ضرب قرار گرفته اند. حملات نظامی و برخوردها هم هر از گاهی متوقف و دوباره از سر گرفته می شود. به گزارش رسانهها پایگاه نیروهای نظامی عراق و آمریکا در نزدیکی شهر نفتخیز کرکوک عراق در روزهای گذشته با تعداد زیادی راکت مورد حمله قرار گرفته است. رسانههای عراقی از کشته و زخمی شدن تعدادی از نیروهای این کشور خبر دادهاند.
سیر رویدادها نشان از آن دارد که علیرغم شرایط نه جنگ و نه صلح بین دو جبههی متخاصم در منطقه، نظامی گرایی به مهمترین ویژگی جمهوری اسلامی و برخی دولتهای منطقه تبدیل شده است. نظامیگرایان چه به صورت دولتهای پشت پرده و چه به صورت حکومتهای نظامی حاکم از سیاستهای نومحافظه کارانه بهره می گیرند. مهمترین مشخصهی سیاستهای نومحافظهکارانه، تلفیق سیاستهای نولیبرالی با دین و نظامیگرایی است. در هر کجا نومحافظهکاران حاکم شده اند، بخش بزرگی از فعالیتهای سیاسی شان با کمک نیروهای امنیتی پیش رفته است. آنها پای نیروهای امنیتی نظامی را به بازار نولیبرالیِ خود کشیده و در فعالیتهای اقتصادی تجاری دخیل کردهاند. شیوهی غارتگری همراه با سلب مالکیت وسیع توسط نظامی گرایان حاکم، آن ها را رودرروی مردمی که به حاشیه رانده و از هستی ساقط می شوند قرار می دهد. مردم به جان آمده بر می خیزند؛ دست به اعتراض می زنند؛ به خیابان ها میریزند و شورش می کنند و نیرویهای امنیتی به اهرمی مهم برای سرکوب مردم و حفظ حاکمیتی تبدیل می شود که بازارهای چپاول مقدسش در خطر قرار گرفته است. جمهوری اسلامی نمونهی برجستهای از حاکمیت این نوع از نظامیگرایی نومحافظهکارانه ست که زیر نظر ولی فقیه شکل گرفته و پیش رفته است.
این رژیم به عنوان یکی از بازیگران برجستهي منطقه، ید طولایی در بکارگیری نیروهای امنیتی در سرکوب مردم داشته و توانایی خارق العاده اش در ترکیب نیروهای نظامی و امنیتی از مهمترین صادرات منطقه ای آن به شمار می رود. نیروهای امنیتی نظامی جمهوری اسلامی از افغانستان گرفته تا سوریه و عراق به شدت فعال اند و مدتهاست به همکاری با حکومت های نولیبرال و نومحافظهکار منطقه، نظیر ترکیه، عراق، سوریه و … پرداخته و قراردادهای امنیتی مشترکی با آنها امضا کرده است. افشای دو سری اسناد از عملکرد نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی در عراق و افغانستان در هفته های گذشته، پرده از برخی جنبه های این اقدامات منطقهای رژیم برداشته است. بدون این افشاگریها نیز به اندازهی کافی خبر در رسانههای جهانی و از جمله خود رسانههای کشور نشر یافته تا این کارکرد مداخلهگرایانه و سرکوبگرانه را که تحت پوشش به اصطلاح مبارزه با امپریالیسم و آمریکا انجام شده باز شناسیم.
نیروهای سرکوبگر جمهوری اسلامی پس از سرکوب وحشیانه و خونین معترضان به افزایش قیمت بنزین در دهها شهر کشور در آبانماه، شیوه سرکوبگری خود را به عراق صادر کردند. ترور، آدمربایی، و یورش های سازمانیافته به تجمعات مردمی، بی اعتنا به خواست میلیونی مردم عراق یکی از اقداماتیست که خبرهایی از آن به رسانهها کشیده شد. برای مثال، حملهی نظامی به میدان التحریر بغداد توسط عوامل «ناشناس» را در هفتههای گذشته شاهد بودیم. ستونی از نیروهای مسلح از ایستگاههای بازرسی نیروهای دولتی بهراحتی عبور می کند و مردم را در میدان التحریر به مسلسل می بندند. «فاهم الطائی»، ۵٣ ساله، یکی از چهرههای برجستۀ اعتراضات در کربلا یکشنبه شب ٨ دسامبر در برابر خانۀ خود توسط دو موتور سوار به قتل رسیده است. دو تن از دوستان او که این قتل در برابر آنان انجام گرفت نیز از سوی تیراندازان و همدستان آنان با موتور و اتومبیل تحت تعقیب واقع شده و یکی از آنان از پشت هدف گلوله قرار گرفته است.
برای اینکه ببینیم دست چه کسی در این ترورها ست. کافی ست سری به سایت تابناکِ پسر طیب رضایی بزنیم که اشتیاق فراوانی برای خودنمایی دارد. این سایت خبری در مطلبی با نام لحظه ترور «فاهم الطائی» در کربلا[4] ضمن شرح ماجرا ویدیوی بسیار شفافی از صحنهی ترور فاهم الطائی را ارائه داده و اضافه کرده است:
«شنبه شانزدهم آذر نیز به اقامتگاه مقتدی صدر، رهبر جریان صدر، در نجف حمله پهپادی شد که البته ایران با پیشبینی دقیق، سید مقتدی را مدتی قبل در قم مستقر کرد».
خبرهای دیگری هم گزارش شده است: «زهرا علی»، دختر ١٩ ساله که وی نیز در اعتراضات جاری فعال بود ربوده و کشته شد. «زید الخفاجی» یک عکاس ٢٢ ساله که همواره در اعتراضات میدان تحریر حاضر بود نیز در سحرگاه جمعۀ گذشته در بازگشت به خانه ربوده شد.
به گفتهی خبرگزاریها همزمان با این حملهها، دهها تن از معترضان حاضر در محل ربوده شده اند که از بسیاری از آنان هیچ خبری در دست نیست و جسد برخی نیز در اینجا و آنجای شهر پیدا شده است.
این ها مقدمات تدارک برای یورش وسیع به میدان التحریر و تخلیه آن قبل از تشکیل دولت جدید در بغداد بود که به توصیهی سردار قاسمی برای تحکیم موقعیت احزاب شیعی طرفدار جمهوری اسلامی صورت گرفته است. البته این عملیات جنایتکارانه با حضور دوبارهی میلیونی مردم به شکست انجامید و مجلس و دولت را وادار کرد پیش از هر اقدامی، قانون انتخابات غیر فرقهای جدید را که خواست مردم بود به تصویب برسانند.
جمهوری اسلامی به شکلی گستاخانه اعتراضات گستردهی مردم عراق را نیز مانند ایران و لبنان و … کار بیگانگان می نامد و محکوم می کند و به چیزی جز حاکمیت و نفوذ سیاه خود بر سراسر منطقه راضی نیست. تسنیم ارگان سپاه پاسداران جمهوری اسلامی مورخ ۱۸ آبانماه از قول یکی از مراجع حکومتی می نویسد:
آیتالله نوری همدانی یکی از مراجع حکومتی در دیدار با جمعی از پاسداران و روحانیان عقیدتی سیاسی سپاه ضمن اشاره به رویاروییهای «تکفیری» شیعی در منطقه می گوید:
«در جریانات اخیر عراق و لبنان و سایر کشورهای مقاومت، دست آمریکا و رژیم صهیونیستی و دشمنان اسلام در کار است، مشاهده میکنیم دشمن تلاش میکند جبهه مقاومت پیشرفت نکند، اما در این زمینه به اهداف خود نمیرسد.»
همین موضعگیری ضد مردمی صریح و روشن را در سخنان فرماندهان امنیتی نظامی و دیگر مسئولان رژیم از روحانی گرفته تا سخنگویان ریز و درشت رژیم می توان مشاهده کرد. آیا این جبههی مقاومتی که نوری همدانی و سیدعلی خامنه ای و فرمانده هان امنیتیِ قاچاقچی و فاسد در بازار تجاری سالهاست آن را بخورد مردم داده اند، در درجهی اول مقاومتی در برابر مردم کشور ما و منطقه نیست؟
همین ندای شوم را از زبان دیگر متحدان سرکوب و کشتار در منطقه نیز می شنویم:
«طیب رجب اردوغان در ۸ نوامبر یعنی شش روز قبل از اعلام افزایش قیمت بنزین درباره اعتراضات عراق گفت: “بگذارید صریح بگویم، ما حدسهایی داریم که چه کسانی پشت این شورشها در عراق هستند. ما همچنین حدس میزنیم که اینها ممکن است به ایران گسترش پیدا کنند.”[5]
او همچنین از مواضع جمهوری اسلامی نسبت به تجاوزش به سوریه انتقاد می کند و ضرورت پشتیبانی از یکدیگر در منطقه را یادآور می شود.
دخالت های امنیتی نظامی جمهوری اسلامی مختص عراق و سوریه نیست. درگیر شدن در تحولات یمن که به تجاوز نظامی ناتوی عربی انجامید و مداخلهی تمام عیار در این جنگ مرگبار بر کسی پوشیده نیست. این رژیم همچنین، فعالیتهای امنیتی وسیعی نیز در افغانستان داشته و دارد. همکاری با ارتجاعی ترین نیروها برای به زیر کشیدن دولت نجیب و نیز همکاری امنیتی نظامی مخفیانه با نیروهای ناتو در اشغال افغانستان برگهای سیاهی در این کارنامهاند. جمهوری اسلامی در دوران اخیر نیز در کنار حمایت امنیتی نظامی از طالبان و دیگر نیروهای مسلح مخالف رژیم افغانستان، یک نیروی نظامی افغانی مستقل به نام لشکر فاطمیون[6] براه انداخته و آن را در جنگ سوریه کارآزموده کرده است. از اینکه این نیرو چه فعالیت هایی در داخل خاک افغانستان داشته و یا دارد هنوز خبری به بیرون درز نکرده است، اما فرماندهان سپاه قدسی آن ظاهرا یک سر ماجراها در افغانستان اند. به این خبر دقت کنید:
«محمد ابراهیم طاهریان، نماینده ویژه ایران امروز با محمد اشرف غنی، رئیسجمهوری افغانستان دیدار کرد. ارگ ریاست جمهوری افغانستان اعلام کرده که آقای طاهریان در این دیدار درباره سفر هیئت طالبان به تهران، به رئیسجمهور غنی معلومات داده و گفته که موقف اصولی ایران “احترام به قانون اساسی افغانستان است” و “بر آن پایبند” میباشد.»[7]
آیا این سخنان دیپلماتیک وقتی رژیم جمهوری اسلامی بدون هماهنگی با دولت افغانستان رهبران طالبان را به کشور می آورد و مخفیانه به مذاکره می پردازد، جز عوامفریبی ست. مذاکرهی مخفیانه با نیرویی به ارتجاعی طالبان که تاریخی از جرم و جنایت را در کنار جنگ با نیروهای اشغالگر در کارنامه دارد، با چه هدفی صورت می گیرد؟ براستی طالبان چه تفاوت معناداری با داعش دارد. آیا داعش فرزند خلف آنان نیست؟ آیا هر دو دست پرودهی همان نیروهای اشغالگری نیستند که با آن وارد نبرد شده و زمینه ساز میلیاردها دلار چرخه اقتصاد نظامی برای شرکت های امنیتی نظامی جهانی شده اند؟ آیا این جنگِ کثیف چیزی جز جنگ برای جنگ بوده است؟ مگر حالا پس از سالها گفته نمی شود که از ابتدا برنامه و هدف مشخصی جز همین وضعی که شاهدش هستیم، نداشته و ندارد.
اینکه مجتمع امنیتی نظامی آمریکا از این جنگ تجاوزگرانه صدها میلیارد دلار سود به جیب زده اند، تردید نیست، اما می توان پرسید نظامیگرایان وطنی ما چه سودهای عظیمی در این راه به جیب زده اند؟ جز اینکه بر پایهی این سیاستها پورسانتهای معاملات تسلیحاتی را به جیب ریختند؛ چمدان های دلار و طلا برای خریدهای تحت شرایط تحریم را خارج کردند؛ هر روز قدرت بیشتری گرفتند؛ و سپهر اقتصادی کشور را قبضه کردند؟ براستی آیا می توان چون پروندههای دادگاه های نظامی و انتظامی محرمانه می ماند و همچون برخی پروندهها در دادسراهای عمومی و انقلاب به رسانه ها کشیده نمی شود، چنین نتیجه گرفت که اینها دستان پاکی داشته اند. مگر نه اینکه پروندههای بزرگ فساد اقتصادی مطرح شده همه به سایه های سیاه همینهایی ختم می شده که از مصونیت عجیبی برخوردارند؟
کار به اینجا هم ختم نمی شود. صفحهی تلگرامیِ روزاروز به نقل از تسنیم نوشته:
«احمد وحیدی، سردار سپاهی و رئیس دانشگاه عالی دفاع ملی، امروز از تشکیل «مدرسه حکمرانی شهید بهشتی» در این دانشگاه و با موافقت «فرمانده کل قوا» خبر داده. وحیدی، گفته هدف این مدرسه جدید کمک به «نظریهپردازی و تئوریسازی درباره موضوع «نحوه رسیدن به حکمرانی اسلامی» و «تربیت نیروهایی است که باید در آینده این حکمرانی را انجام دهند». براساس اطلاعات وبسایت دانشگاه دفاع ملی، مدرسه «حکمرانی شهید بهشتی» براساس «اوامر ابلاغی» هشتم شهریور امسال راه افتاده و نخستین مدرسه حکمرانی در ایران است.
دانشگاه عالی دفاع ملی هم زیر نظر ستاد کل نیروهای مسلح فعالیت میکند و ماموریت آن آموزش «نخبگان، سرآمدان، فرماندهان نظامی، انتظامی و مدیران عالی سازمانهای غیرنظامی کشور و همچنین کشورهای دوست و مسلمان در عرصههای مختلف راهبردی اعلام شده.»
سیاستهای نظامیگرایانهی رژیم در حالی ادامه یافته و حتی تشدید شده که به علت شرایط تحریم مرگبار اعمال شده توسط نومحافظهکاران آمریکایی، به هر دلار صرف شده برای بلندپروازیهای نظامی پان اسلامیستهای شیعی به شدت نیاز بوده است. آیا تبلیغات دروغین مبارزه با امپریالیزم آمریکای رژیم که روی دیگرش هم شعار استقرار «حاکمیت جهانی اسلام» است، دستاوردی جز افزایش نظامیگری در منطقه داشته است؟ چه تضمینی وجود دارد که سپاه قدس فردا روز با کمک متحدین منطقهایاش طالبان یا لشکر فاطمیون را به همان موشک هایی مجهز نکند که در اختیار همین نوع نیروها در عراق (حشدالشعبی) گذاشته است. مگر نه اینکه دامن زدن به این نظامیگراییهای گسترده بحران درگیر شدن در یک جنگ فرسایشی منطقه ای را باعث شده و میلیاردها دلار هزینه به کشور ما تحمیل کرده است؟ دستاورد این سیاست برای کشور ما چیست؟
سهام نیوز سایت نزدیک به اصلاح طلبان گزارشی از برگزاری یک جلسه به دعوت محمد جواد ظریف و با حضور شصت نفر از وزرا و معاونین وزارت خارجه پس از انقلاب در وزارت خارجه داده که جدا افشاگرانه است. آقای ظریف «با اشاره به این مهم که روند تحولات منطقه به گونه ای پیش می رود که به ضرر ایران است» می گوید:
«متاسفانه وضعیت ایران در عراق و جوً آنجا به دلیل تبلیغات و رفتارهای غلطی که از طرف ایران در آنجا صورت گرفته، ضد ایرانی است و موقعیت ایران نزد مردم عراق بشدت رو به افول است. صادرات کنونی ایران به عراق به نسبت سال گذشته به دلیل اعتراضات در آن کشور و جو ضد ایرانی، به شدت کاهش یافته.
در ماجرای افغانستان و مذاکراتی که طالبان با امریکایی ها انجام داده اند، توافق شده که در تدوین قانون اساسی جدید که می خواهند نوشته شود، تغییراتی انجام دهند که در آن حق شیعیان و و فارسی زبانان نادیده گرفته خواهد شد.
«در یمن هم حوثی ها مرتب مذاکراتی با حکومت عربستان دارند. فعلا محتوای مذاکرات را به اطلاع ما می رسانند، ولی مشورتی از ما نمی خواهند. وزیر خارجه ایران گفته که یمنی ها صریحا به ما گفته اند که آنان را وجه المصالحه خود با عربستان قرار ندهیم.»
در اینکه مردم
ما بوسیلهی حاکمیت رژیم نولیبرال و نومحافظهکار ارتجاعی به خاک سیاه نشسته اند،
تردیدی نیست، اما میتوان و باید پرسید چه کس یا کسانی از این سیاستها سود برده
اند؟ آیا همان هایی نیستند که بر طبل نظامیگرایی در آمریکا و ایران و منطقه می
کوبند تا در کلاه گشاد خود از این معرکهی مرگبار پول جمع کنند؟
[1] https://www.bbc.com/persian/iran-50917945
[2] https://www.dw.com/fa–ir/ژاپن–ناو–جنگی–و–هواپیمای–تجسسی–به–خلیج–فارس–اعزام–میکند/a-51808610
[3] http://fa.rfi.fr/اردوغان–نیروهای–ترکیه–برای–مقابله–با–مارشال–حفتر–به–لیبی–اعزام–می%E2%80%8Cشوند-20191226/آفریقا
[4] https://www.tabnak.ir/fa/news/942683/لحظه–ترور–فاهم–الطائی–در–کربلا
[5] https://www.bbc.com/persian/live/50697974