26 نوامبر 2019
تظاهر کننده جوانی در ماه نوامبر به تلویزیون گفت ” ما علیه مشکلات در کل سیستم اعتراض می کنیم. در راس همه سیستم نئولیبرال ” هزینه فزاینده زندگی هر روزه بیش از یک میلیون نفر را در پایتخت های متعدد جهان به خیابان ها می کشاند. در ماه اکتبر،تظاهرکنندگان شیلی بابه آتش کشیده شدن اتوبوس ها با پلیس درگیر شدند. اکوادوری ها از دیش های ماهواره به عنوان سپرهایی در برابر گاز اشک آور پلیس استفاده کردند. در لبنان، مردم درجاده ها سنگربندی کردند و در ساختمان های دولتی دست به تحصن توده ای زدند. از ماه جولای، جمعیت زیادی از هائیتیایی ها و عراقی ها، سرخورده از فساد دولتی، به خیابان ها ریختند، حتی با آتش تک تیرانداز ها مواجه شدند و راه بندان های سیم خاردار را کنار زدند.
اعتراض ها ی جنوب جهان اعتراض ها در شمال جهان، مانند جلیقه زرد های فرانسه وجنبش ضد ریاضت اقتصادی اسپانیا(Indignados) را تقویت می کند. اکنون احتمالی در حال ظهور است – چشم انداز جدید ی ازانترناسیونالیسم که می تواند به نزدیک به 50 سال(حاکمیت) نئو لیبرالیسم پایان دهد .
جنگ طبقاتی
شیلیایی که سنگی را به اتوموبیل مسلح پلیس پرتاب می کند به ایدئولوژی نیم قرنی نئولیبرالیسم نیز سنگ می زند .حتی چون امروز، دولت ها پلیس ضد شورش را برای دفاع از آن ایدئولوژی اقتصادی اعزام می کنند، یادآوری این که ( نئولیبرالیسم) اولین بار از سوی نویسندگان آن به عنوان شیوه ای برای حفاظت از فرد در برابر دولت مطرح شده بود ارزشمند است – اگر چه دولتی که آن ها نگران “دخالتش” بودند در آن زمان درگیر خدمات و حمایتی بود که به میلیون ها نفر کمک می کرد.
ایده ی نئولیبرالیسم در طی رکود بزرگ و پس از جنگ جهانی دوم ، زمانی که اقتصاد دان ها میلتون فریدمن و فردریک هایک ترس رشد یابنده را ناشی از”جمع گرایی” یا دخالت دولت در اقتصاد دیدند مطرح شد. در دهه 1930 رئیس جمهور فرانکلین دی روزولت در بر خورد با اعتصاب های کارگری و فقر گسترده با عطف به ایده های صرف (منابع) دولتی برای تحریک اقتصاد در حال مرگ جان کینز برنامه جدید New Deal را در پیش گرفت. در 1945، بریتانیا، با پراکندگی عظیم سربازان و مردم خسته از ریاضت دوران جنگ رو در رو شد، دولت رفاه بزرگی را ایجاد کرد. (در این عرصه) اتحاد جماهیر شوروی ابرقدرتی در رقابت با غرب بود.
از این رو فریدمن، هایک و دیگران در سال 1947 در هتل دو پارک دیدار کردند و جامعه مون پلرین[1] Mont Pelerin را برای مبارزه با کینزگرایی و مارکسیسم تشکیل دادند. آن ها اعتقاد داشتند دولت هر چه قدرت بیشتری کسب کند، قدرت فردی کمتر می شود تا جایی که قدرت (دولتی) به اقتدارگرایی totalitarianism ختم می شود. هایک در سال 1944 در کتابش راه بردگی نوشت، ” برنامه ریزان برای رسیدن به آماج های خود باید قدرت خلق کنند- قدرت بر سر انسان تحت اداره انسان – دموکراسی مانعی برای سرکوب آزادی است .” او و فریدمن دولت بزرگ را به مثابه دشمن بالقوه مردم می دیدند. آن ها می گفتند دولت باید کوچک نگهداری شود. دولت باید محدود شود. یا باید به سمت ما بچرخد.
نئولیبرالیسم فکری حاشیه ای بود، و تا زمانی که به ابزار مفیدی برای اعمال تسلط دوباره سرمایه داران تبدیل شود نا دیده گرفته می شد. در دهه 1970، تشنج اقتصادی ناشی از بحران نفتی 1973و رکود تورمی طبقه حاکم را ترساند. دیوید هاروی، در کتاب سال 2005 خود، تاریخ مختصر نئولیبرالیسم، نوشت،: در امریکا کنترل ثروت از سوی یک درصد بالای جمعیت نسبتا پایدار مانده بود…اما در دهه 1970 سقوط کرد… طبقات بالا باید از خودشان محافظت می کردند.” آن ها ایده های هایک و فریدمن را مصادره و عملی کردند. با انتخاب رونالد ریگان در امریکا و مارگارت تاچر در بریتانیا نئولیبرالیسم به چکشی برای شمال جهان تبدیل شد تا نیروی کار داخلی و جهانی را تادیب نمایند.
دامن زدن به آتش
ریچارد ولف اقتصاد دان مارکسیست در مصاحبه ای با ترواوت Truthout گفت ،” رکود بزرگ رنج عظیمی ایجاد کرد. جناح راست و جناح چپ واکنش نشان دادند، هر دو می خواستند جامعه را به صورت ریشه ای دوباره سازمان دهی کنند. آن (مبارزه) با پیروزی چپ با نیو دیل ( در امریکا) و سوسیال دموکراسی در اروپا خاتمه یافت – اما آن ها سرمایه داران را با انگیزه بیشتری برای خنثی کردن برنامه های اجتماعی به تازگی جایگزین شده در جایگاه خودشان رها کردند. این امر به شکست دادن یک دشمن اما رها کردن سلاح های آن می ماند.”
در تکرار بازی تاریخ ،نئولیبرالیسم اواخر قرن بیستم و بیست و یکم اشتباهات اقتصادی عنان گسیخته ای را که به رکود بزرگ منجر شد تکرار کرد. یک درصد بالایی سلطه طبقاتی خود را از طریق بنیاد گرایی بازار دنبال کرد. در امریکا بهای نئولیبرالیسم جدایی اجتماعی فزاینده و گیر کردن مردم بین شکاف ها بود. آن وضعیت ناشی از عمل جمهوری خواهان و دموکرات ها بود – از شکاف مقررات زدایی حمل و نقل، قطارها و شرکت های هواپیمایی رئیس جمهور کارتر گرفته، تا ریگان، که مالیات ثروتمندان و بودجه رفاهی را کاهش داد تا کلینتون، که بودجه رفاهی را کاهش داد، توافق تجاری آزاد امریکای شمالی را برقرار کرد و لایحه گلس – استیگال [2]را حذف نمود. تاثیرات نامشهود آن ها دررکود اقتصادی 2008 اوج گرفت، که تقریبا اقتصاد جهان را ذوب کرد و به اشغال وال استریت منجر شد.
بهای نئولیبرالیسم در خارج امریکا ترور دولتی و فقر شدید بود. در 1973، امریکا از کودتا علیه رئیس جمهور سالوادور آلنده، که به کشتار هزاران نفر چپ گرا منجر شد پشتیبانی کرد. شاگردان شیلیایی فریدمن اقتصاد را باز سازی کردند. آن بازسازی نابرابری را ژرف تر کرد. در هائیتی، امریکا ازدیکتاتوری های پاپا دوک دوالیه و پسر او بابی دوک، که ثروت ملی را دزدیدند و رژیم ترور را برقرار کردند حمایت کرد. در سال 1986 قیامی مردمی بابی دوک را برکنار کرد، اما در سال 2004 امریکا رژیمی دوست دار نئو لیبرال را تحمیل کرد. در جولای 2018،دولت هائیتی مالیات سوخت را بر مردمی از قبل به شدت فقیر افزایش داد. در 2003، امریکا به عراق حمله کرد و دولت موقت ائتلافی کشور جنگ زده را با پوشش نئولیبرالی با حذف مالیات ها، خصوصی سازی 200 شرکت دولتی و بعد خصوصی کردن نفت اداره کرد. عراق در دل ویرانه ها رها شد. در سال 2017، لنین مورنو رئیس جمهور به تازگی انتخاب شده اکوادر وعده داد برنامه های چپ گرایانه سلف خود را ادامه دهد و به فقرا سوبسید پرداخت نماید. او در عوض چرخش شدید نئولیبرالی کرد و قطع سوبسید گاز،مالیات های جدید و اصلاحات در امور کارگری را برای رعایت شرایط وام صندوق بین المللی پول اعلام کرد. در سال 2019، دولت لبنان مالیات های جدیدی را بر واتس اپ، گاز و سیگار وضع کرد.
نئو لیبرالیسم خواه از طریق رای یا با گلوله (حاکم شده باشد)، قرارداد اجتماعی بعد از جنگ جهانی دوم را از هم دریده و ملت ها را تلوتلو خوران در لبه فروپاشی رها کرده است و هر زمانی که کسی شغلش را از دست می دهد یا با بالارفتن قیمت ها مواجه می شود،یا هر زمانی که فردی از ناتوانی خود در تامین زندگی آبرومند احساس شرم می کند، تنش اجتماعی بالا می گیرد و به جوش می آید. سرمایه های دولتی شناور روی بشکه باروت، در معرض یک جرقه است. در اکوادور، هائیتی، لبنان و شیلی، جرقه ها یکی پس از دیگری- از مالیاتی جدید گرفته تا بالا رفتن کرایه اتوبوس تا حذف سوبسید گاز- پرواز می کند.
انترناسیونالیسم جدید
آیا شاهد ظهور یک همبستگی جهانی (انترناسیونالیسم) جدید چپ هستیم ؟ آیا ممکن است که مردم زحمتکش بخواهند با هم علیه دشمن مشترکشان نئولیرالیسم مبارزه کنند ؟ آیا می توانند در داخل مرز های ملی، نژاد ی یا مذهبی متحد شوند؟ اگر آری، اکنون زمان زدن ضربه است.
سرمایه داری امروز در وضعیت آسیب پذیر دو سویه ای قرار دارد. شرکت ها در جستجوی کار ارزان تر در جنوب جهان شمال جهان را ترک می کنند، و با انجام این کار، هم بین شهروندان شمال جهان احساس خیانت و هم در جنوب جهان خشمی ناشی از استثماری بودن خود را ایجاد می کنند. ولف به ترواوت می گوید،” تا دهه 1970، با تولید جت ها و اینترنت برای سرمایه ترک مراکز قدیمی در جهان شمال و رفتن به مکزیک، چین یا جنوب جهان امکان پذیر بود، و در آن جا شما شاهد بازگشت سرمایه داری به مراحل اولیه خود بودید : آلودگی ،پرتاب جمعیت کثیری از مردم ده به شهر. ” هم جنوب جهان و هم شمال جهان در این مسئله با آینده تلخی روبه رو هستند.
ولف اضافه می کند،” نزول سرمایه داری در غرب محصول خود سرمایه داری است. این وضعیت به معنی آن است که آینده امریکا در صحراهای اقتصادی دیترویت Detroit، یانگستاون Youngstown و پیستبورگ Pittsburgh قرار دارد. هیچ سابقه ای از آن که مردم با واقعیت سقوط طولانی نزولی چگونه رفتار می کنند وجود ندارد.”
اگر اعتراض ها در جهان شمال اغلب با افشا آینده موعود بهتر، و اعتراض ها در جهان جنوب اغلب با استثمار مواد خام به پیش برده می شوند، ما ممکن است به یک مرحله تعیین کننده ای وارد شده باشیم که نئولیبرالیسم می تواند از زوایای متعددی مورد حمله قرار گیرد. اریک هوفر در کتابش بنام معتقدان حقیقت: اندیشه هایی در باره ماهیت جنبش های توده ای می نویسد،” همیشه کسانی هستند که فقر آن ها نسبتا جدید است، “فقرای جدید”، کسانی که با اضطراب نا امیدی گزیده می شوند. خاطره چیزهای بهتر آتشی در رگ های آن ها است .” این ممکن است توصیف مناسبی از هزاره ها باشد که وارد غرب ورشکسته شد و مجبور به یک زیست مشروط شد. آن ها پیشگام اشغال وال استریت در امریکا، ایندیگنادوس (جنبش ضد ریاضت) در اسپانیا، جلیقه زرد ها در فرانسه و اعتراض ها در پورتو ریکو بودند.
در مقابل، اعتراض ها در جنوب جهان – جایی که سرمایه داری منابع مواد خام را غارت کرده است، از کارگر ارزان استفاده و جامعه را به تعداد اندکی ثروتمند و فقرای بسیار تقسیم کرده است – تقاضا با شورشی برای حفظ آن چه انسانی تر است به حرکت در می آید. البرت کانوس در کتاب شورش می نویسد” شورش: آگاهی خیره کننده ی ناگهانی به آن است که چیزی درانسان وجود دارد که با آن می تواند بشناسد … بخشی از خود او که می خواست مورد احترام باشد، اقدام به قرار دادن آن در راس هر چیز دیگر… حتی خود زندگی می کند.” اگر کسی زبان دیپلماسی را تعدیل می کند، نکته ای که باقی می ماند آن است که جوانان در بهار عربی و اکنون در لبنان، هائیتی، شیلی، اکوادور، و عراق به طور عمده برای آینده دور دست موعود مبارزه نمی کنند، بلکه برای زندگی آبرومند اکنونی مبارزه می کنند.
نسل جدیدی در جنوب جهان و شمال جهان علیه نئولیبرالیسم در حال قیام است. ممکن است در نقطه ی عطف گرانبها و نادری در تاریخ مواجه باشیم . مارکس در مانیفست کمونیست نوشت ،” از این رو ، بورژوازی چیزی که بیش از هر چیز دیگر تولید می کند، گورکنان خود بورژوازی است. ” اگر چنین است، آتش های مواج در خیابان های شهر جاهایی هستند که ایده های نئولیبرالیسم با تشیع جنازه توده ای در آن می سوزند.
منبع : ترواوت
نیکولاس پاور نویسنده
زمین زیر صفر : 11 سپتامبر تا سوزاندن انسان ، نیو اورلئان تا دارفور، هائیتی تا
اشغال وال استریت است که از سوی انتشارات آپست منتشر شده اشت . او از سال 2011 از
نویسندگان ثابت ترو اوت بوده است .
[1] – جامعه مون پلرین سازمان نئولیبرال جهانی مرکب از اقتصاددان ها، فلاسفه ، تاریخ نگاران ، روشنفکران و رهبران کسب و کار است . -مترجم
[2]– قانون تصویب شده در سال 1933 که بانکداری سرمایه گذاری را از بانکداری خرده فروشی جدا کرد . بانک های سرمایه گذاری فروش اولیه مواد ذخیره را سازمان دادند ، که عرضه عمومی اولیه خوانده می شد . آن ها ادغام ها و در هم آمیزی را آسان کردند. بسیاری از ان ها صندوق های تامینی خود را به کار می بستند. -ویکی پدیا – مترجم