مردم ستمدیده یک صدا خواهان تغییر جدی چنین اوضاعی هستند و علیه حکومتهای فاسدشان به خیابان می ریزند و علیرغم همهی نارسایی ها، به فداکاری های بزرگی دست می زنند … جای نیروهای سیاسی ترقیخواه در کنار مردم است و این را هرگاه صف بندی مردم و حکومتیان، خیابان را بین آنان و گاردهای سرکوبگر ضد شورش تقسیم می کنند، می توان به عیان دید.
تحلیل رویدادهای سیاسی و تنظیم سیاست های درست و قابل اطمینانی که بتوان بر اساس آن مبارزهی مردم را راهبری کرد، کار بسیار بسیار پیچیده و دشواری است. این دشواری وقتی رسانه های دولتی و شرکتی به تملک قدرت های بزرگی کشیده شده که تکلیف آنچه ما باید بدانیم و یا ندانیم را بر اساس منافع و سودهای نجومی سرمایه داران بزرگ تعیین می کنند و خبرگزاری ها را یک به یک به «بیخبرگزاری» تبدیل کرده اند و فضای جنگ روانی و مغزشویی در عملکردشان مشهود است، به شدت افزایش پیدا می کند. در چنین شرایطی و به برکت اینترنت و یوتیوب که امکانی رسانه ای را برای هر فرد با قدری امکانات فراهم می کنند، تریبون هایی براه افتاده و پا گرفته اند که هر کدام در طی برنامه های هفتگی خود، تکلیف میهن ما و جهان را در در یکی دو ساعت تعیین می کنند. برخی از این تریبون ها و رسانه ها محدودیت های تحلیل خود را متوجه اند و خطوط اساسی تحلیلشان را از احزاب و سازمان های سیاسی متشکل حرفه ای می گیرند و به آن اتکا دارند و در واقع در ترویج یا تکمیل و بسط آن تحلیل ها سخن می گویند و قلم می زنند و برخی دیگر تحلیل های شخصی خود را سنگ بنای کوبیدن آن مراجع سیاسی و اجتماعی می کنند که باید ترویجشان کرد. براستی چه برخوردی با اینگونه تریبون ها باید داشت؟
این روزها بسیاری از کشورها و از جمله میهن ما صحنه خیزشهای بزرگ سیاسی مردمی است که سیاست های غارتگرانه و فساد آمیز مافیاهای حاکم بر کشورشان زندگی آنان را به خاک سیاه نشانده است. مردم به عیان می بینند و با پوست و استخوان تجربه کرده اند که چه در دیکتاتوری های حاکم و چه در شبهدمکراسی های فاسد موجود، آنچه وجود خارجی ندارد، حقوق دمکراتیک برای مردم است. چه حکومتیان و چه احزابی که تنور شبهدمکراسی های آنان را گرم نگه می دارند، با همه اختلاف هایشان در یک چیز همراهی کامل دارند و آن غارت اموال مردم با ترفندهای سیاسی و اقتصادی مختلف است. از یک سو با مردم زحمتکشی روبروییم که از زندگی ساقط شده و به حاشیه نشینی ها رانده می شوند و از سوی دیگر با نخبهگانی مصادف می شویم که برآمده از رانتهای سیاسی اقتصادی، در قصرهای تازه ساز سر به فلک کشیده سکونت می یابند.
مردم ستمدیده یک صدا خواهان تغییر جدی چنین اوضاعی هستند و علیه حکومتهای فاسدشان به خیابان می ریزند و علیرغم همهی نارسایی ها، به فداکاری های بزرگی دست می زنند و نیروهای سیاسی ترقیخواهشان با همهی توان در این مبارزات شرکت می کنند، همگان را به پشتیبانی از آن فرا می خوانند و راهکارهایی را برای پیشبرد مبارزه و تجربه اندوزی از شکست ها و پیروزی های پیشین ارائه می کنند. این نیروهای سیاسی جایشان در کنار مردم است و این را هرگاه صف بندی مردم و حکومتیان، خیابان را بین آنان و گاردهای سرکوبگر ضد شورش تقسیم می کنند، می توان به عیان دید.
شک نیست که هم حکومتیان و هم نیروهای قدرتمند خارجی مداخله کننده در سرنوشت سیاسی کشورها همه جا حضور دارند. آن ها نه تنها در بین حکومتیان، بلکه در میان نیروهای اپوزیسیون با پوشش های مختلف حضور می یابند و تلاش می کنند با منحرف کردن مبارزات و بی نتیجه باقی گذاشتن آن، از حاکمیت مردم جلوگیری کنند. در این شکی نیست که بالایی ها فقط آن بالا نیستند و این پایین هم پر از نمایندگان بالاییهایی است که کارشان تلاش برای پایین نگه داشتن ابدی پایینی هاست. نیروهای ترقیخواه و بویژه احزاب و سازمانهای شناسنامه داری که عمری را در مبارزه با غارتگران دسترنج مردم مبارزه کرده اند، به این امر آگاهاند و روشنگری می کنند.
وقتی در همین حال به سراغ برخی تریبون های تک نفری پر مدعا می روی، چیز دیگری می بینی. آن ها در چنین حالتی با یافتن برخی از «دشمنان نفوذی» در میان مردم یا افراط گیری ها و ندانم کاری هایی که از مردم مبارز اینجا و آنجا سر می زند، یا وجود یک جمله مبهم یا نارسا در بیانیه این یا آن حزب، جهت تیز حملات شان را به طرف مردم و احزاب و سازمان های ترقیخواه بر می گردانند و با بی اعتبار اعلام کردن اپوزیسیون و یکی خواندن دوست و دشمن می پردازند. آنها در حالی که تلاش دارند دکان مستقل خود را به رخ بکشند، در واقع در صف جنگ روانی حکومتیان بر علیه مردم قرار می گیرند.
اگر به سخنان آنان دقیق گوش دهیم، در واقع این خیزش ها را به نوعی کار «آمریکا» ، «امپریالیزم» و «ارتجاع منطقه» می دانند و با آن مخالف اند. از نظر آنان رژیم هایی مثل جمهوری اسلامی، عراق و لبنان (متحدین جمهوری اسلامی در منطقه) «جبهه مقاومت ضد امپریالیستی» هستند و بر اساس فرمول های معیوبی که ترویج می کنند، این خیزش ها نمی تواند کار «بیگانگان»؟! نباشد. جالب این است که عین کلام آن ها را در سخنگویان رژیم جمهوری اسلامی نیز می توان شنید و گاه این ها بر آن ها تقدم دارند و گاه آن ها بر این ها. خبره ترهاشان شبانه روز وقت صرف یافتن فاکت ها برای اثبات مدعای خود دارند و گاه سخنانشان را چنان با فاکت ها می آرایند که جدا فریبنده است. باید متوجه بود خود تولید این فاکت ها در سطح جهانی بخشی از کارزار جنگ روانی موجود است. برای مثال هم در عراق و هم در جمهوری اسلامی ایران تعداد زیادی از مردم با تیراندازی مستقیم کشته می شوند. حالا وزیر دفاع عراق و یا سخنگوی با سابقهای مثل ربیعی بیان می کنند، گلوله های شلیک شده از طرف نیروهای بیگانه ای شلیک شده که از ما نبوده است. یعنی نیروهای سرکوبگر عراقی و ارتش های خصوصی اسلامی پیمانکار جمهوری اسلامی مثل جبش الشعبی و لباس شخصی های سپاه نیستند که مردم را می کشند، بلکه عناصر نامعلومی هستند که می توان بعدا به اینگونه تحلیل های معیوب وصل کرد.
در واقع نه چنین «جبههی مقاومت ضد امپریالیستی» در منطقه وجود دارد و نه حتی وجودش حق و حقوقی می آفریند که سرکوب گستاخانه مردمی از هستی ساقط شده را توجیه کند. آنچه وجود دارد رقابتی بین دو مافیای منطقهای عربستان سعودی و جمهوری اسلامی و دو مافیای جهانی یعنی دولت آمریکا به رهبری ترامپ و دولت روسیهی پوتینی است. روشن است که علیرغم همه تفاوت ها، هم سران این دو بلوک قدرت و هم تعزیه گردان و متحدانشان در کشورهای زیر مجموعه سر در آخور غارت هست و نیست مردم دارند.
صف مردم صف این گروهبندی ها نیست. هر دوی این گروهبندیها آشکارا علیه مردم خود و منطقه عمل کرده اند و می کنند. غارتگری نولیبرالی در روسیه و آمریکا و عراق و لیبی و لبنان یا سودان و الجزایر و شیلی و یا پراگ و هاییتی به سلب مالکیت های عظیمی انجامیده و اگر به مردم این کشورها و نیروهای ترقیخواه مبارز آن رجوع کنیم، صف بندی روشنی وجود دارد.
در چنین شرایطی مخاطبان نوشته هایم را دعوت می کنم که به جای رجوع به رسانههای شرکتی و دولتی جهانی و این تریبونهای پرگو اما نادرست، به خرد جمعی درست تر و قابل اتکاتر احزاب و سازمان های چپ و ترقیخواهی رجوع کنند که نشان داده اند صف مردم و ضد مردم را بسیار بهتر از این قبیل تریبون ها می شناسند و آن را مخدوش نمیکنند. به کارگیری رهنمودهای آنها و پشتیبانی از این مبارزه است که اپوزیسیون ترقیخواه کشورمان را بیش از پیش تقویت می کند و نارسایی هایش را کاهش خواهد داد. باید با همه توان از مبارزات مردم و نیروهای ترقیخواه مدافع آن پشتیبانی کرد.