عاطفه رنگريز جامعهشناس از ۲۴ مهرماه با انتشار این یادداشت دست به اعتصاب غذا زده است.
«در تجمع روز جهانی کارگر در تاریخ یازده اردیبهشت نود و هشت بازداشت شدم و پس از ۴ روز با وجود صدور قرار کفالت ۳۰ میلیونی از آزادی من جلوگیری شد و پس از ۲۸ روز بازجویی و چندین بار انتقال از زندان قرچک به اوین با پروندهسازی کاملاً مشهود روبرو شدم.
با آنکه بارها و بارها در پاسخهای خود گفته بودم که فعالیتهای من کاملاً قانونی بوده و درکی از سوالات شما ندارم.
در ادامه این روند ناعادلانه قرار وثیقه من به ۵۰ و ۷۰ میلیون تومان افزایش یافت و این بار نیز دادسرا از قبول قرار کفالت سرباز زد و باز خانواده به دیوارهای ناعادلانه برخورد کرد؛ آنها در بیرون سرگردان شدند و من نیز در داخل زندان.
این سرگردانی همچنان ادامه یافت تا آن که دادگاه بدویام در تاریخ ۱۴ مرداد ماه در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب برگزار شد.
دادگاهی که امکان دفاع و پاسخگویی به آن نبود و رنگ و بوی فرمایشی داشت. قاضی مقیسه مبلغ قرار وثیقه را به دو میلیارد تومان افزایش داد. با این وجود، خانواده با این در و آن در زدن بالاخره توانستند این وثیقه سنگین را فراهم کنند اما بار دیگر طی روندی کاملاً غیر قانونی با قبول وثیقه مخالفت شد.
در نهایت حکم یازده سال و نیم زندان به وکیل من ابلاغ شد. حکمی که نه بر اساس ادله موجود در پرونده که بیشتر به اتهامات ردیف شده بازجویان بازمیگشت.
این جانب بارها به روند غیر قانونی پروندهام از جمله عدم قبول وثیقه، عدم اجرای اصل تفکیک جرائم، صدور احکام ناعادلانه به طرق مختلف اعتراض کردهام و این خلاصهای است از روند غیرقانونی وضعیت من در این ۵ ماه و ۱۳ روز و سردواندن خانواده در بیرون و من در داخل زندان.
بازیدادنی که گران میآید، زیرا گویی عدالتی در کار نیست و پرسش اینکه چگونه دستان من در این بند بی عدالتی میتواند خودش را آزاد کند، کماکان پابرجاست. این بندها دستان مرا به دستان بسیاری گره میزند، دستان خواهرانم که جز برای حقطلبی گره نشدهبود و شدیدترین ستمها هم نتوانسته گره آنها را باز کند، دستان دلسوزترین جانهای این سرزمین بلاخیز که برای آموزش بهتر، برای کودکیِ ربوده شده، برای حداقلهای زندگی شایسته بلند شدند و داس بیعدالتی هم نتوانسته از رویش آنها جلوگیری کند، دستان خشکیدهی زندانیانی که قربانی چرخ دندههای بیرحم انواع تبعیضها و بیعدالتیهای اجتماعی شدهاند.
ازاینرو بدن خود را سلاحی میکنم در برابر این همه بیعدالتی که بر ما گذشت و میگذرد و اعتصاب غذای خود را در اعتراض به عدم پذیرش غیرقانونی وثیقهای که تاکنون پنج بار با در بسته و دیوارها روبرو شد و همچنین صدور احکام ناعادلانه و نگهداری غیرقانونی در زندان قرچک اعلام میکنم. نیک آگاهم که جان من برای آنان که به بازیاش گرفتهاند ارزش محافظت ندارد، و این رنج را برای شکستن این دیوار سکوت که قتل خاموش جامعهی مدنی و صدای حق طلبی ما است، تحمل میکنم.
از این رو، نوشتهام را با دو کلمه تمام میکنم که پژواک آن در سرتاسر تاریخ ما فرودستان پیچیده است:
“یا مرگ یا آزادی”
عاطفه رنگریز
زندان قرچک»