عدم تحقق انتظارات از تغییر رویکرد روسای جمهوری آمریکا و ایران به خلاف خواست صف واسطه های بین دو کشور تابع این اصل بود که در شرایط تقابل و رقابت بین این دو کشور گرایش هر دو طرف به دلیل اهداف داخلی و خارجی استقبال از سطحی از تنش در روابط فی مابین است که فعلا حیات و بقای هر دو طرف را در حوزه سیاست های کلان تضمین می کند.
هفتاد و چهارمین نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد در روز سه شنبه ۱۷ سپتامبر در شرایطی در مقر این سازمان در نیویورک آغاز به کار کرد که طبق معمول سال های اخیر هیچ کس انتظار معجزه برای تنظیم مناسبات جهانی و توافق حول سیاست های کلان سیاسی، اقتصادی، امنیت جمعی و محیط زیستی را نداشت و تنها بعضی از رهبران جهانی دلخوش به حل و فصل چند موضوع مهم از جمله بحران بین ایران و آمریکا بودند.
در واقع از همان روز اول شروع به کار این نشست تمام تمرکز شرکت کنندگان جدا از اینکه ماموریت اعلان مواضع دولت های خود را داشتند، بیشتر معطوف به موضوع تغییرات اقلیمی و یافتن یک راه حل برای کاهش تنش در حوزه خلیج فارس بود. به تجربه نشان داده شده است که نشست های سالانه مجمع عمومی سازمان ملل متحد معمولا به خلاف وظیفه اساسی که برای آن تعیین می شود بر اساس قاعده بازی سیاست در نظام فشل بین الملل تابع مذاکرات، دیدارها و تفاهمات دوجانبه و چندجانبه بین رهبران سیاسی کشورها برای تنظیم مناسبات فی مابین بوده و کمتر کسی نگاه جهانشمول جهت توافق جمعی در چنین نشست هایی دارد.
شاید به همین دلیل آنچه در چند روز نشست به صراحت در این خصوص “بیان نشد” را می توان از مقاله “سرگی لاوروف” وزیر امور خارجه روسیه که در مجله “راشیا این گلوبال افرز” درج شد، بهتر دریافت و درک کرد. لاوروف در این مقاله می نویسد “کشورهای غربی به خود می بالند که از حقوق بشر دفاع می کنند و نظام جهانی را سرپا نگه می دارند، ولی رفتار آنها در واقع اعتماد و صلح را سست می کند و سبب پیدایش هرج و مرج و رنج بیشتر است. لفاظی در باره لیبرالیسم و دموکراسی پا به پای سیاست نابرابری، بی عدالتی، خود خواهی و اعتقاد به مکتب “وجود استثنائی من هستم و بس” گام بر می دارد. دنیای امروز دنیایی چند محور است و بنابراین همه کشورها باید بدون استثنا، رویکردها و نگرانی های همه کسانی را که در روابط بین الملل درگیر هستند در نظر بگیرند، فقط در این صورت است که آینده ای با ثبات و امن تامین خواهد شد”.
از طرف دیگر در همان ابتدای جلسات این نشست مجمع عمومی که در مورد خطر تغییرات اقلیمی برگزار شده بود سخنان احساسی دختر دانش آموز سوئدی و فعال محیط زیستی “گرتا تونبرگ” بیش از هر چیز جلب نظر کرد. وی در سخنان کوتاه خود گفت “این کاملا غلط است، من نباید اینجا باشم، من باید در آن سوی اقیانوس در مدرسه مشغول تحصیل باشم. ولی همه شما از ما جوانان میخواهید که امیدوار باشیم، به چه جراتی چنین میکنید، شما با حرفهای تو خالی کودکی و آرزوهای من را ربودهاید”. متاسفانه گرتا خطاب به رهبرانی سخن گفت و در جایی این هشدار را می دهد که برای سیاستمداران متکی به نظام سرمایه داری و ارجحیت سود بر اقلیم هیچ گوش شنوایی وجود ندارد و حتی سلبریتی سازی از وی نیز تابع همان پروژه منحرف کردن اصل چرایی تخریب محیط زیست است.
در این نشست که تمام نگاه ها به سخنرانی دونالد ترامپ معطوف شده بود هرگونه توهمی در خصوص گشوده شدن روزنه یی برای بازگشت به نظم متکی به صلح و عدالت چون یک حباب توهم و “هیاهو برای هیچ” طوری ترکید که همه امیدواران را ناامیدتر از قبل کرد. سخنرانی وی تکرار مکرر تهدید و اصرار بر یکجانبه گرایی آمریکایی بود که به خصوص در چند سال اخیر تمام نرم های بین المللی و حتی کنوانسیون های جهانی را نقض کرده بود. وی در این سخنرانی ضمن دفاع از دستاوردهای اقتصادی خود برای آمریکا در حوزه خارجی هم با دفاع از سیاست تحریم، تهدید و قدرت نظامی آمریکا به عنوان تنها راه حل برون رفت از معضلات بین المللی، سخن گفت.
در فاصله سخنرانی ترامپ تا سخنرانی “حسن روحانی” رئیس جمهوری ایران که با وساطت بعضی رهبران اروپایی انتظار پالس برای دیدار مستقیم بین این دو می رفت، مقام ایرانی هم چنان بر سیاست راهبردی جمهوری اسلامی تاکید کرد. عدم تحقق انتظارات از تغییر رویکرد روسای جمهوری آمریکا و ایران به خلاف خواست صف واسطه های بین دو کشور تابع این اصل بود که در شرایط تقابل و رقابت بین این دو کشور گرایش هر دو طرف به دلیل اهداف داخلی و خارجی استقبال از سطحی از تنش در روابط فی مابین است که فعلا حیات و بقای هر دو طرف را در حوزه سیاست های کلان تضمین می کند.
این نشست در شرایطی برگزار می شد که سطح تنش در حوزه خلیج فارس به خصوص بعد از حمله “حوثی ها” و به زعم آمریکا و متحدین آن “توسط ایران” به تاسیسات آرامکو در عربستان به بالاترین حد خود رسیده بود. جدا از اینکه این حمله کار چه کسانی بوده است اما از مجموع سخنرانی های رهبران کشورها و موضع گیری دولت ها اثبات شد که در نظم حاکم بر مناسبات بین المللی اهمیت منافع اقتصادی و نفت هم چنان بر قربانی شدن ده ها هزار غیرنظامی یمنی ارجحیت دارد و تعجب آور نیست که چنین نشست هایی از قبل شکست خورده و فاقد راه حل انسانی و منصفانه خواهند بود.
هفتاد و چهارمین نشست مجمع عمومی در شرایطی پایان یافت که هیچ توافق و معاهده یی در حوزه اقتصاد جهانی، امنیت جمعی، تغییرات اقلیمی، سیاست بین المللی و مهم تر از همه صلح جهانی به امضاء نرسید و همه دست خالی به خانه خود بازگشتند. به دلیل اینکه امید برای تفاهمات جمعی در این نشست نقش بر آب شد قابل انتظار بود که در فردای این نشست شکست خورده سطح تنش ها در کانون های منازعه تشدید شود و بازیگران منطقه یی دست به صف آرایی های جدید بزنند که حمله حوثی ها به خاک عربستان در حومه شهر “نجران” که بزرگترین پیروزی آنان از سال ۲۰۱۵ تلقی شد، از نشانه های آن بوده است.
هم اکنون هیولای جنگ بیش از هر زمان دیگری می تواند پیامد این معادله باشد اما خوشبختانه به دلایلی (داخلی – خارجی) در تهران و واشینگتن فعلا عبور از مرز سطوح تنش ها به سمت جنگ، تا حدودی کم رنگ می باشد. در آمریکا دونالد ترامپ هم اکنون درگیر یک جنگ بزرگتر با کنگره و استیضاح در آستانه انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۰ قرار دارد و در جمهوری اسلامی نیز با تشدید تضاد دولت – ملت و تشدید بحران اقتصادی هیچ استقبالی از جنگ در قاعده اجتماعی انجام نخواهد گرفت.
البته این وضعیت هرگز به مفهوم عدم وقوع جنگ نیست چرا که بستر واقعی آن وجود دارد و خواسته یا ناخواسته با محاسبات اشتباه می تواند جرقه آن زده شود. در این میان نکته یی که تا حدودی تعدیل کننده سطوح تنش در حوزه منطقه یی می باشد یکی بحران سیاسی بعد از انتخابات پارلمانی در اسرائیل است که آینده “بنیامین نتانیاهو” در هاله ابهام قرار داده است و دیگری قطع امید حاکمان عربستان از حمایت بدون قید و شرط واشینگتن برای مبادرت به جنگ در حمایت از آنان است. متاسفانه نشست های مجمع عمومی سازمان ملل متحد تبدیل به نشست های دورهمی رهبران جهانی و مذاکرات دوجانبه بین این رهبران برای اهداف ملی و محلی شده است که همین وضعیت در تناقض با منشور و محتوای آن و زمینه سازشکست است.
اردشیر زارعی قنواتی
۸/۷/۱۳۹۸