حکمهای طولانی صادر شده اخیر نظیر حکم مرضیه امیری و یا وثیقههای سنگین که حتی با تهیه آن توسط خانواده رد میشود و اتهام به هنرمندان و خبرنگاران و صاحبین فکر و قلم و فشارهای هنگام بازجویی برای پذیرش اتهامها که تالم و نگرانی همگانی در پی دارد مثل نوشین جعفری به جرمهای ناشناخته و غریب و تبدیل آن به تشویش اذهان عمومی.
مواجهه شدید دستگاه قضا نسبت به مفسدان اقتصادی در عین حال با شدیدترین احکام قضایی در حوزه حقوق بشر همراه شده است، احکامی که اکنون از ۱۰ سال آغاز میشود و در ادامه از بیست سال فراتر میرود. احکامی سهمگین که زندگی و عمر انسانهایی را برای کوچکترین اعتراضات مدنی یا حتی بدون هیچ عمل اعتراضی بلکه به ظن و گمان باطل به تاراج میبرد.
آیا تاخت و تاز قوه قضا حکایت از برآمدن خشونتی بیشتر علیه فعالان و مخالفان سیاسی عقیدتی و مدنی بخصوص زنان در ایران است و قرار شده تا آخرین سنگرگاههای ناایمن و متزلزل قانوناساسی هم در این قلع و قمع به یغما رود و دورهای جدید از آرایش قدرت مطلقه در ایران به نمایش درآید؟
در این میان ناظران سیاسی اجتماعی و متفکران و مصلحان چه میتوانند کرد؟
زهرا رهنورد از جمله این متفکران است که اکنون نزدیک به ده سال از عمر خویش را در حصر خانگی به سر میبرد. او در ایام انتخابات در کنار همسرش مهندس میرحسین موسوی تمام قد ایستاد و از حقوق و آزادیهای زنان در عرصههای مختلف دفاع کرد. در ایام حصر نامشروع و غیرقانونی نیز تا توانست نسبت به احکام ظالمانه و خلاف قانون و اخلاق علیه شهروندان بویژه زنان اعتراض کرد و در یکی از نمایان ترین اقدامات خود در پیمودن این راه اعلام نمود که احکام سهمگین زنان فعال حقوق بشر چون نرگس محمدی و نسرین ستوده و دیگران را بر حکم نانوشته حصر او بیفزایند و آنان را آزاد نزد فرزندانشان بفرستند.
اکنون نیز دکتر رهنورد در اظهارنظری در رابطه با رخدادهای اخیر، از حقوق مشروع و قانونی منتقدان و روزنامهنگاران و دانشجویان و کارگران دفاع و نسبت به احکام سنگین صادره اعتراض کرده و خواستار تن سپردن حاکمیت به آزادی زندانیان سیاسی و ایجاد فضای باز سیاسی اجتماعی شده است.
متن یادداشت دکتر زهرا رهنورد را در ادامه بخوانید:
آیا حاکمیت در مواجهه با زنان شمشیر را از رو بسته است؟ شواهد گزارشگر این واقعیت است.
از یکسو فقدان قوانین حمایت کننده از زنان، از یک سو ابزار سرکوب پنهان و آشکار شبیه گشت ارشاد و درگیری های متعدد در خیابان به بهانههایی مانند حجاب تا شبیه آب بازی یک دختربچه ۱۵ ساله در پارک.
از سوی دیگر دستگیری فعالان زن، خبرنگاران و روزنامهنگاران، گرامی دارندگان روز زن، حتی صاحبان حرفهها، دستگیرشدگان روز گارگر، معلمان و کارگران و دانشجویان و …
حکمهای طولانی صادر شده اخیر نظیر حکم مرضیه امیری و یا وثیقههای سنگین که حتی با تهیه آن توسط خانواده رد میشود و اتهام به هنرمندان و خبرنگاران و صاحبین فکر و قلم و فشارهای هنگام بازجویی برای پذیرش اتهامها که تالم و نگرانی همگانی در پی دارد مثل نوشین جعفری به جرمهای ناشناخته و غریب و تبدیل آن به تشویش اذهان عمومی.
آیا حاکمیت فکر نمیکند که خود با این روشها به تشویش اذهان عمومی دامن زده است؟
وضعی به وجود آوردهاند که خانوادهها به دلیل عدم امنیت فرزندانشان در تشویش مدام به سر میبرند، غیر از دستگیریها در اماکن مختلف، پدران و مادران و خانواده نمیدانند وقتی فرزندانشان برای کار و درس و تفریح و خرید و هر مساله از خانه بیرون میروند آیا با صحت و سلامت و امنیت به خانه بر میگردند؟ یا خروجشان از خانه بی بازگشت خواهد بود.
و بالاخره بعد از مدتی زجر چشم انتظاری، این سو و آن سو دویدن و مراجعه به بیمارستان و سردخانه از ترس تصادف و مراکز امنیتی و اطلاعاتی از ترس دستگیریها، بالاخره خبر میشوند که فرزندشان بدون دلیل سر از زندانها درآورده یا صدای ضجهاش هنگام بازجوییها را به گوش میشنوند یا برای بسیاری از دستگیرشدگان به جان میشنوند!
آیا پدر و مادرها ناگزیر میشوند که فرزندانشان را درخانهها نگهدارند تا اسیر زندان نظام نشوند؟
پیشنهاد میکنم در این اوضاع خطیر ملی، تنگی معیشت و تحریمهای خشن و بی پایان حداقل حمایت و آرامش که نظام میتواند به مردم تقدیم کند گسترش آزادیها بطور اعم و آزادی زندانیان سیاسی و حذف فضای امنیتی است.
کلمه