سایت تازه تاسیس اندیشۀ نو مقاله ای از نویسندۀ محترم آقای احمد سپیداری انتشار داده که وضعیت اصلاح طلبان و روش های فعلی مبارزۀ آن ها را مورد نقد قرار داده است (دوگانۀ اصلاح طلبی). متاسفانه طرز تفکری در بخشی از احزاب، سازمان ها و روشنفکران هموطن ما وجوددارد که انگار هر آنچه اصلاح طلبان می کنند ،غلط و بی معنی ست و به آن ها راهی توصیه می شود که حداقل تاکنون بیش از روش های مبارزاتی اصلاح طلبان ، پرهزینه ،ناموفق ، و بی نتیجه بوده است.
با نگاهی به برخی مقالات سایت ،به نظرم رسید اندیشۀ نو چنین تعصباتی ندارد و واقعا خواهان برخورد اندیشه هاست .به همین دلیل بر آن شدم ،که با نقدی به مقالۀ فوق ،عزیزان گردانندۀ سایت را نسبت به نادرستی اینگونه نظرهای یکجانبه و تک بعدی آشنا کنم. امیدوارم این نوشته را انتشار دهند و خوانندگان خود را با نظرات مخالف آشنا بسازند.
آقای احمد سپیداری در نوشتۀ خود ،کوشش می کند اصلاح طلبان حکومتی و مردمی را از یک دیگر ،بازشناسد و جدا کند و تحلیل روشنی از وجود دو نوع اصلاح طلبی بدهد . او پس از توضیح شاخص هایی برای این جداسازی ،می نویسد:
«اصلاح طلبی» یک نام تجاری نیست که ولی فقیه اجازه استفاده از آن را به این و آن بدهد یا ندهد و تنها با مجوز ویژۀ بارگاه او حزب و گروه تازۀ اصلاح طلب بی ریشه ساخته شود و یا احزاب و گروه ها سرکوب شده ای را تحت این نام و با سیاستی کاملا متفاوت بازسازی کنند یا به بازی بگیرند.
مسلم است که قدرت مسلط در میهن ما کوشش داشته و دارد ،با ساختن جریان هایی جعلی مشابه با جریانات اصیل اصلاح طلبی و جایگزینی آن ها در سپهر سیاسی کشور ،مبارزۀ اصلاح طلبی را مال خود کند. آن ها این سیاست را نه فقط در رابطۀ با اصلاح طلبان ،بلکه همۀ جریانات سیاسی مخالف و از جمله نیروهای راست و چپ بکار بسته اند و برای هر کدام که شما دست رویش بگذارید حداقل یک مدل جعلی و خودساخته دارند. این شیوۀ حکومتی به جریانات سیاسی هم ختم نمی شود و ما با انواع و اقسام سازمان های غیر دولتی حکومت ساخته ای روبرو ایم که جایگزین سازمان های غیر دولتی و انجمن های اصیل شده اند یا به رقابت با آن ها مشغول اند. بله ،متاسفانه در میهن دیکتاتور زدۀ ما که قدرت مطابق قانون و عملا به شکلی بی مهابا در دستان یک نفر به نام رهبر متمرکز است، هر حضوری در صحنۀ سیاسی اجتماعی میهن مجوز می خواهد. این همین مجوز های محدود هم با هر نوع شکستن خط قرمزهایی که صبح به صبح تغییر می کنند ، لغو می شود و افراد متخلف به سرعت سرکوب و از صحنه سیاسی بیرون انداخته می شوند ،یا به دفاتر امنیتی جلب و با ارعاب توجیه می شوند ،تعهد می سپارند و زیر نظر قرار می گیرند تا عین خواستۀ دیکته شده ،عمل کنند.
ایشان ادامه می دهد:
بر این اساس با دو اصطلاح متفاوت در این زمینه روبرو بوده ایم: «اصلاحات مردمی» و «اصلاحات حکومتی» و با دو نوع اصلاح طلبی در پیامد آن مواجه می شویم : «اصلاح طلبان حکومتی» و «اصلاح طلبان مردمی». از این رو، تبلیغ اصلاح طلبان حکومتی تحت نام کلی اصلاح طلبان، توسط هر کس و با هر توجیهی که صورت گیرد، کاری ست که آب به آسیاب ولایت فقیه و سیاست های مخرب آن می ریزد.
باید بدانیم ،افشای این جریانات بی ریشه اصلاح طلب ،خودش از مصادیق جرم و نقض خط قرمزهای تعیین شده توسط دستگاه سرکوب تحت سلطۀ رهبری است و اگرچه ،از طرف نیروهای مخالف کار مفید و ارزنده ای ست ، اما به دلایلی بسیار نمی تواند محور فعالیت جریان های اصلی اصلاح طلبان قرار گیرد. افشای سیاست های دیکته شده ،فتنه گری ست و اتفاقا از بدترین نوع فتنه گری هم شناخته شده است.
همه می دانیم ،بخشی از اصلاح طلبان همانند رهبران جنبش سبز ،مهندس میر حسین موسوی ،خانم دکتر زهرا رهنورد ،آیت الله مهدی کروبی و دیگران ،به این خطوط قرمز تن ندادند و در زندان به سر می برند (آقای احمد سپیداری احتمالا ایشان را اصلاح طلب مردمی می داند.). بسیاری دیگر از پیروان آن ها هم در متن جامعه حضور دارند و به فعالیت های محدود محفلی مشغول اند که اتفاقا کم تاثیر است . اما مگر می شود توصیه کرد همۀ اصلاح طلبان شناخته شده و صاحب نام راه آن ها را درپیش بگیرند و به زندان بیفتند. شک نباید کرد که صادق لاریجانی ها و اژه ای ها و شاگردان مصباح یزدی ها در ارگان های سرکوب تردیدی در دستگیری و به زندان انداختن کسی به خود راه نمی دهند . رهبرشان آقای خامنه ای هم که خط قرمز را ترسیم کرده و نه تنها ترسیم کرده ، نظارت استصوابی هم در اطلاعات ویژه براه انداخته که مطمئن باشد دقیقا رعایت می شود.
آقای احمد سپیداری معتقد است:
اصلاح طلبی مردمی اما حتی در حد تعدیل قدرت ولایت فقیه هم که باشد، چنانکه به تجربه دیدیم، با مقاومت سرسختانه ای از طرف او و دم و دستگاه عریض و طویل حاکمیتش روبروست. از نظر او این نوع اصلاح طلبی یک «فتنه» است و فتنه گران باید منزوی و ارتباط آنان با مردمی که حامی آنانند، قطع شود.
پس چرا متوجه غیر عملی بودن جداسازی این دو نوع اصلاح طلبی در دنیای واقعی و سپهر سیاسی میهنمان نیست و درک نمی کند که اصلاح طلبان ،مجبورند برای بقا در صحنه سیاسی ، چشم بر خیلی از مسائل ببندند و برای بقا به اتحادی با اعتدال گرایان تن بدهند که برنامه ای برای اجرای هدف بلند مدت آن ها ندارند. باید گفت ،اگر انقلابیون حق دارند چنین تاکتیکی را برای خود بکار بگیرند، چرا همین حق برای اصلاح طلبان به رسمیت شناخته نمی شود.
وقتی به انتهای نوشته می رسیم ،چنین می خوانیم:
سیاست نیروهای انقلابی در چنین شرایطی، برانگیختن مردم و همراهی با اصلاح طلبان مردمی برای هدف مشترک و افشای اصلاح طلبان حکومتی است که به خدمت دستگاه ولایت فقیهی کمر بسته اند. نباید برخی همپوشی ها در میان این دو نوع اصلاح طلبی که از ضرورت های شرایط امنیتی و سرکوبگرانۀ حاکم بر می خیزد، مانع دیدن این خط قرمز تعیین کننده در مبارزه شود.
به نظر می رسد ، ایشان به صراحت این برخی همپوشی ها را می بیند و به شرایط امنیتی هم توجه دارد. سوال اینجاست ،پس چرا راه انقلابیون را به اصلاح طلبان توصیه می کند. باید پذیرفت ،در چنین شرایطی ،راه همان باشد که رهبران اصلاح طلب پیش می برند. بکار گیری روش انقلابی توسط اصلاح طلبان ،چیزی جز خودکشی سیاسی نیست.