فرشته قاضی
ابوالفضل قدیانی، عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی است. در شرایطی با او مصاحبه کرده ام که علیرغم حکم پزشکی قانونی مبنی بر عدم توان کیفری، وضعیت اش همچنان نامشخص است.
او معقتدست اگر در جریان انتخابات مجلس هفتم، دولت اصلاحات مقاومت می کرد، رهبری کوتاه می آمد.
او در عین حال معتقدست اصلاح طلبان چنین اعتقاد و ذهنیتی ندارند ولی اگر اراده کنند چنین بنیه ای را بدست خواهند آورد چون در بین مردم پایگاه دارند.
ابوالفضل قدیانی که پیش از پیروزی انقلاب ۵۷ هم سالها در زندان بوده، دی ماه ۱۳۸۸ بازداشت و به اتهام توهین به احمدی نژاد محکوم شد؛ محکومیتی که آذرماه ۱۳۹۰ به پایان رسید، اما این فعال سیاسی از زندان آزاد نشد و خانواده اش اعلام کردند به دلیل نامه های سرگشاده ای که از زندان و در نقد عملکرد خامنه ای نوشته، پرونده های موازی با اتهامات متعددی برای او باز شده. آقای قدیانی سپس از سوی قاضی صلواتی، رئیس شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به اتهام توهین به رهبری و تبلیغ علیه نظام به سه سال حبس تعزیری محکوم و به زندان قزل حصار تبعید شد. وی سپس بیش از ۲ سال را روی تخت بیمارستان گذراند و عاقبت در ۵ اسفند با توقف حکم از بیمارستان به خانه منتقل شد. این مصاحبه در پی می آید.
آقای قدیانی در حال حاضر وضعیت سلامتی و پرونده شما چگونه است؟
تحت نظر پزشک معالجه ادامه دارد. وضعیت پرونده و زندان هم چنان توقف حکم است و بلاتکلیف.
پزشکی قانونی براساس اعلام خانواده شما عدم تحمل کیفر داده بود. آیا نظریه پزشکی قانونی در حکم و پرونده شما اعمال نشده که هم چنان بلاتکلیف هستید؟
پزشکی قانونی مکرر و به طور کامل عدم تحمل کیفر داده ولی هنوز ترتیب اثر قطعی نداده اند. بعد از توقف حکم مجددا مرا به پزشکی قانونی فرستادند. پزشکی قانونی نظر قبلی خود را تایید و ارسال نموده اما تاکنون تکلیف را قطعی نکرده اند یعنی قانونا باید آزادی مرا اعلام کنند. البته چندان فرقی بین آزادی و زندان نیست، چون زندگی تحت حکومت استبداد مطلقه نوعی زندان است.
الان چکار می کنید؟فعالیتی می کنید؟
منظورتان فعالیت در چه زمینه ای است؟
شما یکی از چهره های شاخص سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی هستید و از چهره های شناخته شده سیاسی در ایران، آیا مثل سابق فعالیت سیاسی می کنید یا صرفا درگیر مسایل درمان و. . . هستید؟
بنده همه جا حرف خودم را می زنم، نظرم را اعلام می کنم، استبداد و مستبد را نقد می کنم و تلاش می کنم که ماهیت مزورانه خودکامه را افشا کنم. کاری که من می کنم این است اما اگر منظورتان کار تشکیلاتی است نه چون ما الان تشکلی نداریم. متاسفانه سازمان را غیرقانونی منحل کردند،انحلال خلاف قانون است و سازمان منحله نیست اما به زور مانع فعالیت اش شده اند. ما این انحلال را به هیچ وجه قبول نداریم. اصولا استبداد از تحزب و کار تشکیلاتی واهمه دارد و نمی تواند آن را تحمل کند چون از انتقاد و مخالفت هراس دارد، به همین دلیل دستگیری منتقدین و مخالفین بدون وقفه ادامه دارد از جمله دستگیری اخیر عیسی سحرخیز، این فعال سیاسی شجاع و مسئول که خودکامگان تاب تحمل انتقادهای او را نداشتند. دستگیری هایی که اساسا خلاف قانون اساسی و قوانین موضوعه است، به همین دلیل باید همگی آنان آزاد شوند. حتی قانون تفکیک زندانیان را هم مراعات نمی کنند و زندانیان سیاسی را به بندهای مختلف عادی می برند و آنان را پراکنده می کنند که مبادا آنان در کنار یکدیگر با تشریک مساعی حقوق خود را مطالبه کنند. متاسفانه برای مداوای بعضی از زندانیان هم به بهانه های مختلف سد و مانع ایجاد می کنند.
جان باختن هدی صابر و شاهرخ زمانی و چند زندانی سیاسی دیگر در زندان بیش از همه، هزینه به حکومت تحمیل کرد. فکر می کنید چرا به اینجا رسیده اند که بیماران را در چنین شرایطی و حتی برخلاف قانون در زندان نگاه می دارند و از مداوای آنها جلوگیری می کنند؟
مشکل این است که یک ساختار متمرکز و خودکامه وجود دارد که مبتنی بر ولایت مطلقه است که خود عین استبداد و شدید ترین نوع استبداد، استبداد دینی است. در راس این ساختار مستبد مطلق العنانی چون آقای خامنه ای است. ایشان می خواهد به هر قیمت این قدرت را حفظ کند و همه چیز را تحت الشعاع حفظ قدرت قرار می دهد و همیشه هم در هراس از دست دادن قدرت است. این ترس و وحشت موجب گیج شدن وی در بسیاری از مواقع می شود و در نتیجه در موارد زیادی، نمی تواند تحلیل درستی از شرایط داشته باشد. پیشه کردن استراتژی نصر بالرعب را هم در همین جهت باید ارزیابی کرد. لذا علت العلل حبس و حصر غیرقانونی و ظالمانه منتقدان و مخالفان همین هراس است که سبب می شود هدی صابر، انسان خدومی که عمر خود را صادقانه صرف خدمت به محرومان کرده بود، در زندان جان ببازد یا شاهرخ زمانی که یک فعال صنفی بود و از حقوق کارگران و هم صنفان خود دفاع می کرد جان خود را از دست بدهد. همین هراس از دست دادن قدرت است که سبب حصر رهران جنبش سبز، آقایان میرحسین موسوی و مهدی کروبی و خانم زهرا رهنورد شده و نیز همین وحشت از دست دادن قدرت است که موجب کینه توزی و انتقام جویی وی نسبت به رهبران جنبش سبز است. البته همه می دانند که حصر و تداوم آن به فرمان و اراده آقای خامنه ای صورت گرفته است بنابراین از بنیاد خلاف قانون و ظالمانه است. اینکه شما می فرمایید حتی خلاف قانون، قانون چماقی است که استبداد بر سر مخالفین و منتقدین خود می زند. اگر بنا بود که قانون اجرا شود که استبداد منتفی می شد و دیگر خودکامگی مطرح نبود. اصلا یکی از مهمترین مطالبات مخالفان و منتقدان و اصلاح طلبان اجرای قانون است و البته اصلاح و تغییر قوانینی که عادلانه نیستند.
پس در شرایط فعلی راهکار چیست؟ فکر می کنید با اصلاحات می توان تغییری ایجاد کرد؟
هیچ نظام استبدادی، آن هم نظام استبداد دینی زیر بار اصلاحات نمی رود و اصلاحات را نمی پذیرد. نظام و حاکمیتی که مدعی است دنیا را می خواهد اصلاح کند چگونه می پذیرد که اصلاحش کنند. اما اگر طیف وسیع اصلاح طلبان و مخالفان استبداد در مقابل قانون شکنی ها بایستند و اعتراض کنند و اعتراضات و انتقادات در اشکال مختلف تداوم پیدا کند استبداد عقب می نشیند و به هر مقداری که استبداد عقب نشینی کند فضایی برای اصلاحات باز می شود در غیر این صورت اصلاحی در کار نخواهد بود. حاکمیتی که برای حفظ قدرت خود حاضر است تقلب و کودتا کند چگونه ممکن است بدون فشار، اعتراض و مقاومت یک پارچه اجازه دهد که اصلاح طلبان اصلاحش کنند.
وقتی اجازه اصلاحات نمی دهد راهکار چیست؟
راهکار اساسی مقاومت مدنی است و تکیه بر جنبش سبز و حمایت از آن. البته ایجاد تشکل هم ضروری است. شما می دانید که اصل 27 قانون اساسی اعتراضات مسالمت آمیز را به صورت راهپیمایی به رسمیت شناخته است، چرا نباید از این امکان قانونی و نظایر آن استفاده کرد.
انتخابات مجلس پیش روست و در اسفندماه برگزار خواهد شد. چنانچه شورای نگهبان اصلاح طلبان و منتقدان را با تیغ استصواب قلع و قمع کرد باید انتخابات تحریم شود. دولت هم باید در اجرای قانون مقاوم و مصمم باشد. البته دولت در مقام بیان، موضع درستی نسبت به انتخابات اتخاذ کرده و در مقام عمل هم اگر قاطعیت داشته باشد می تواند بایستد و اجرا کند. البته باید اصلاح طلبان هم یک پارچه حمایتش کنند.
چگونه؟
اگر شورای نگهبان تیغ استصواب را برداشت و کاندیداها را رد صلاحیت کرد، دولت اعلام کند این ردصلاحیت ها قانونی نیست و مردم می توانند به اینها رای دهند. اینگونه می تواند بایستد و اجرای قانون کند و جلوی قانون شکنی را بگیرد.
دولت چنین توانی دارد؟ یا چنین اراده ای در دولت می بینید که در اجرا و عمل هم نزدیک به حرفهایی باشد که رییس دولت می زند؟
توان بستگی به انگیزه و اراده دارد. اگر اراده کنند توانشان افزایش می یابد اگر نکنند نه. بالاخره دولت تا اینجا توانسته پیش بیاید البته می خواهد قانون را اجرا کند، بعضی امور را اصلاح کند، اما در عمل تاکنون نتوانسته چون انگیزه و اراده لازم را نداشته، اگر داشت می توانست. البته استبداد هم ایستاده و نمی خواهد اجازه دهد که دولت بتواند به وظایف قانونی خود عمل کند. دولت می خواهد انتخابات قانونی برگزار کند ولی موانع زیادی بر سر راه دولت خواهند گذاشت. به همین نکته ای که اخیرا رییس جمهور راجع به انتخابات مطرح کرد، توجه کنید. آقای روحانی بدرستی گفت که اجرای انتخابات با دولت است و شورای نگهبان باید نظارت کند. سخنی بود قانونی. ببینید آقای خامنه ای چگونه وی را تخطئه می کند. می گوید نظارت استصوابی حق الناس است. شورای نگهبانی که نگهبانی ظلم و زور می کند می شود نماینده ناس، در حالی که نظارت استصوابی خلاف صریح قانون اساسی است. چرا این چنین به رییس جمهور پاسخ می دهد چون می خواهد مجلس همچنان تحت فرمان باشد. دولت چاره ای جز تکیه به پشتوانه مردمی خود نخواهد داشت. باید از میلیونها مردمی که به رییس جمهور رای داده اند کمک بخواهد، صادقانه و شجاعانه مشکلات و موانع را با آنان در میان بگذارد و استبداد را وادار به عقب نشینی کند.
گفتید راهکار، مقاومت اصلاح طلبان است. با توجه به بازداشت ها و بگیر و ببندها و سرکوب ها که اشاره هم کردید اجازه فعالیت حزبی نمی دهند و با این سطح از سرکوب ها و بگیر و ببندها، فکر می کنید اصلاح طلبان چکار می توانند بکنند؟
در پاسخ به سوال قبل عرض کردم که توان بستگی به انگیزه و اراده دارد. اگر اراده کنند توانشان افزایش خواهد یافت. گرفتن آزادی، ایجاد عدالت و وادار کردن حکومت به اجرای قانون هزینه دارد. باید آماده پرداختن هزینه به قدر مقدور بود. یعنی مراحل و مراتب دارد. توجه داشته باشیم اگر بگیر و ببند و سرکوب نبود، مبارزه با استبداد و دادن هزینه معنی نداشت و اساسا تمامی این مباحث و مسائل بلاموضوع می شد.
این مراحل و مراتب چگونه است ؟ چه باید بکنند؟
حداقل آن این است که در انتخابات پیش رو اگر دیدند انتخابات آزاد نیست و کاندیداها مورد تهاجم شورای نگهبان قرار گرفته و تیغ استصواب همه را قلع و قمع کرده و مجلس رقابتی نیست، یک صدا اعلام کنند انتخابات آزاد نیست و انتخابات را تحریم کنند. اگر طیف وسیع اصلاح طلبان همه بایستند هزینه آن برای حاکمیت سنگین خواهد بود. اگر بنا باشد که استبداد هرچه خواست به آنها تحمیل کند، اگر پذیرفتند معلوم است که می شود پذیرش ظلم و جور و زور. مقاومت از اینجاها شروع می شود. نپذیرفتن امر خلاف، قانون مقاومت است، نباید هیزم تنور استبداد شد.
در مجلس هفتم همین اتفاق افتاد. رد صلاحیت های فله ای رخ داد و اصلاح طلبان حتی تا تحصن پیش رفتند و اعلام کردند که انتخابات غیرقانونی است و شرکت نمی کنیم و. . . اما چه تاثیری در عمل و در عرصه سیاسی داخل کشور به نفع اصلاح طلبان گذاشت و اصلاحات در مقابل استبدادی که می گویید چکار توانست بکند؟مجلس هفتم تشکیل شد و حالا بعد از چند سال، هم سرکوب شدیدتر شده و هم وضعیت بدتر.
فرمودید چه تاثیری گذاشت، قطعا در جهت افشای ماهیت استبداد و اینکه اصولا به قانون، اخلاق، عدالت و. . . پای بند نیست تاثیر داشت و خودکامگان ناچار به دادن هزینه شدند. اما اینکه چرا موفق نشدند علل و عواملی سبب آن شد که مهترین آنان این دو بودند:
الف- چندپاره شدن اصلاح طلبان و اختلاف بر سر اصل موضوع
ب- عدم ایستادگی دولت و برگزاری انتخابات غیرقانونی
اگر دولت مقاومت و از برگزاری انتخابات غیرقانونی خودداری می کرد حتما آقای خامنه ای کوتاه می آمد اما متاسفانه چنین نشد.