باز نگری تحولاتی که در دو هفته گذشته در کشور ما و یا در رابطه با کشور ما ایران رخ داده، جهت گیری مشخصی در اوضاع سیاسی را نشان می دهد. در این بازه زمانی جلسه مشترک چهار بعلاوه یک کشورهای امضا کننده برجام با شرکت نماینده دولت ایران دربروکسل برگزار شد. این نشست کوتاه در همان ساعت های اول به بن بست رسید و خاتمه یافت. یک روز بعد از آن جواد ظریف، وزیر خارجه، اعلام کرد که ایران مرحله سوم کاهش تعهدات برجامی خود را انجام خواهد داد. دولت انگلیس پیشنهاد کمال خرازی رییس کمیته راهبردی سیاست خارجی جمهوری اسلامی را در مورد مبادله تانکر های نفتی باز داشت شده دو کشور رد کرد. وزیر خارجه انگلیس اعلام کرد که موضوع گروگان گیری کشتی خود را از طریق مجامع بین المللی و بر مبنای حقوقی پیگیری خواهد کرد. هفته اخیر دولت آمریکا محمد جواد ظریف وزیر خارجه ایران را به لیست تحریم های خود افزود. این تحریم از طرف دولت و محافل دولتی ایران واکنش تندی را به همراه داشت. حسن روحانی گفت که آمریکایی ها از مذاکره حرف می زنند ولی همه روزنه های مذاکره را می بندند. او البته اشاره نکرد که علی خامنه ای قبلا با ممنوع اعلام کردن مذاکره روزنه و منفذی را باز نگذاشته است. امریکایی ها افشاه کردند که ظریف در هنگام اقامت خود در امریکا از طرف سناتور بال برای گفتگو به کاخ سفید دعوت شده ولی او اعلام کرده بود که باید از تهران اجازه مذاکره دریافت کند.
در این هفته سه زن فعال اجتماعی، منیره عربشاهی، یاسمین آریایی و مژگان کشاورز، به خاطر مخالفت با حجاب اجباری جمعاٌ به پنجاه و پنج سال زندان محکوم شده اند . در ادامه سیاست مقابله مشت آهنین در مقابله با نهاد های مدنی و صنفی داد گاه فعالان کارگری و عقیدتی، اسماعیل بخشی، سپیده قلیان، علی نجاتی، امیر امیر قلی، عسل محمدی، ساناز الهیاری وامیر حسین محمدی در شرایط بی قانونی کامل بر گزار شد.
شواهد نشان می دهد جمهوری اسلامی دیپلما سی خود را در رابطه با بحران سیاست خارجی بر دو محور تنظیم کرده است: بحران زایی مقطعی در خلیج فارس و ادامه تهدید مداوم به بستن این آب راه، ومحور دیگر بازی دیپلماتیک با کارت غنی سازی اورانیوماست. بر رغم اینکه بازی خطرناک با هر کدام از این دو کارت ایران را در موقعیت خطر ناک تر و از نظر بین المللی منزوی تری قرار می دهد ولی حاکمیت ولایی اصرار دارد که تمرکز دیپلماسی خود را بر این دو محور قرار دهد. اینکه جمهوری اسلامی رفتار های سیاسی خود را بر این تحلیل تنظیم کند که به گفته آیت الله خامنه ای جنگی نخوا هد شد برخوردی تبهکارانه است.
تردیدی نیست که جنگ های خونین چند ساله اخیر در خاورمیانه که با مداخلات امپر یالیسم و ارتجاع منطقه صورت گرفت اروپا را در وضعیت شکننده ای قرار داد و موج عظیم پناهندگان اتحادیه ارو پا را به مشکلات سیاسی و اجتماعی پیچیده و خطرناکی روبرو ساخت که تا حدودی اروپا را از سیاست جنگ افروزی در خاورمیانه بر حذر داشته است. اما زمانی که اتحادیه اروپا تصور کند که نظم موجود و منایع انرژی و تجارت اش در خاورمیانه به خطر افتاده است گرایش به ائتلاف با آمریکا در آن قوی تر خواهد شد. وهر زمان که ائتلاف بین المللی به نفع جنگ طلبان حاکم در آمریکا در منطقه خلیح فارس تغییر کند رویکرد نظامی نیزجنبه عملی پیدا خواهد کرد.
اکنون سئوالات متعددی مطرح هستند: تمرکز بر این دو محور قرار است که دیپلماسی جمهوری اسلامی را به سوی کدام هدف از پیش تعیین شده برساند؟ غنی سازی پر هزینه قرار است تا کجا ادامه پیدا کند؟ بازی با این کارت سوخته کشور را به کدام نقطه مشخصی خواهد کشاند؟ تشدید بحران در خلیج فارس کشتی های جنگی کشور های ذینفع را برای حفاظت از منافعشان به این آب راه خواهد کشاند. ادامه غنی سازی اورانیوم چه سرنوشت شومی را برای مردم ایران رقم خواهد زد و “منافع ملی” ای که حکومت ادعا می کند کدامین منافع ملی است و در کجا و توسط چه مرجع صلاحیتداری مشخص شده اند؟ در حقیقت منافع ملی یک کشور در آنجایی قرار دارند که با چرخش قدرت سیاسی در یک کشور آن منافع تغییر نکرده و بر جای خود مستقر بمانند. آیا با تغییر حکومت کنونی منافع ملی ایران همین اهدافی باقی خواهند ماند که حکومت ولای اکنون به دنبال آنها است؟ آیا با روی کار آمدن یک دولت ملی و دموکراتیک در ایران هنوز هم بحران های سیاست خارجی و حتی سیاست داخلی همین روند کنونی را ادامه خواهد داد که کشور را به لبه پرتگاه کشانده است؟
شوربختانه تحریم جواد ظریف یک بار دیگر نظرات انحرافی را وارد محا فل بحث و گفتگو قرار داده است. مانند بستن آخرین روزنه مذاکره و یا صداقت و عدم صداقت ترامپ و تیم او ویا حتی ناسیونالیسم کاذب. باید این حقیقت تلخ را پذیرفت که ظرفیت حکومت اسلامی برای یک مذاکره واقعی و به نفع استقلال و حاکمیت ملی در واقع به اتمام رسیده است.. حاکمیت ولایی باید روی چه موضوعاتی می تواند مذاکره کند که که حقی از حقوق بدیهی مردم ایران را در منطقه و در سطح بین المللی فدای بقای تبهکارانه خود نکند؟ امروز مردم ایران به این نتیجه رسیده اند که ادامه موجودیت حکومت ولایت فقیه اصلی ترین معضل است. بقای حکومت ولایت فقیه یک ادامه پر هزینه و بی ثمر است. امروز بحث بر سر درست بودن و یا نا درست بودن مذاکره کردن نیست. شور بختی در شکل نگرفتن یک آلترناتیو ملی و ترقیخواه در مقابل دسیسه ها و نقشه های مداخله گرانه است.
امروز مردم ایران می دانند سیاست خارجی این حکومت و همچنین سیاست های تبهکارانه داخلی آن مانند کشتار زندانیان سیاسی بی گناه ، بی توجهی به رای مردم، سیاست مشت آهنین در برابر دگر اندایشان مانند حکم شوک آمیز 55 سال حبس برای سه زن معترض به حجاب اجباری – این سیاست ها همگی به بن بست رسیده اند.
ساختار حکومتی ولایت فقیه از نظر مردم مانع اساسی در تعالی و ترقی و سعادت مردم ایرانمی باشد. میهن ما در معرض خطر از جانب سیاست های دولت ترامپ قرار دارد. و این در شرایطی است که سیاست های امپریالیسم همچنان بر جهان مسلط می باشند و موازنه نیروها در سطح جهانی و به ویژه در خاورمیانه به زیان نیروهای دموکرات، ملی و مدافع صلح است. تنها یک دولت دمکراتیک با پشتیبانی اکثریت مردم در ایران قادر خواهد بود زیر بنای اقتصادی را در راه تقسیم عادلانه ثروت ملی و امکان دفاع از حاکمیت ملی تامین کند
با بسیج نیرو پیرامون دفاع از صلح، مبارزه با حاکمیت ولایی برای آزادی خواهی و مردود شماردن مداخلات امپریالیستی و هموار تر کردن مسیر تحولات ملی دموکراتیک در کشور را به پیش ببریم و تحقق ببخشیم.