اجتناب از جنگ و کاستن از تنشها امری است قابل قبول، ولی توافقهای پنهانی خلاف منافع ملی و دادن امتیازهایی برخلاف منافع مردم به کشورهای امپریالیستی خصوصاً آمریکا را باید افشاء و با آن مبارزه کرد. جمهوری اسلامی نشان داده در بزنگاه هایی که بقایش در خطر بوده از دادن امتیاز به دول خارجی و سرکوب بیرحمانه ی مردم ابائی نداشته است.
در آستانه ۱۱ اردیبهشت روز جهانی کارگر، طبقه کارگر ایران بحرانی ترین و دشوارترین دوران حیات خود را در پس از انقلاب سپری می کند. در شرایطی که بحرانی گسترده، بحرانی که در چهار دهه ی گذشته مشابهی نداشته، تمامی حوزه های ساختاری کشور را فرا گرفته، و نتایج فاجعه بارش در گسترش فقر و بیخانمانی اکثریت مردم، بیکاری، نبود امنیت کاری، پایین بودن دستمزدها، ورشکستگی و تعطیلی واحدهای تولیدی، افت فزایندهی ارزش پول ملی، تورم افسار گسیخته، فساد و رانت خواری، اختلاس و ثروتاندوزی شخصی حکومتیان و وابستگانشان نمود یافته، شرایط سختی را به طبقه کارگر و اقشار پایینی جامعه تحمیل نموده است. کارگران ایران به عینه شاهدند که سبد غذایی شان هر روز کوچکتر میشود و هزینه ی مسکن بخش عمده ای از درآمدهایش را می رباید. بحران فزاینده اقتصادی، اکثریت مردم کشور را با مشکلات جدی در تامین حداقلهای معیشتی خود روبرو کرده است. متأسفانه این روند فاجعه بار در آینده نیز ادامه خواهد داشت.
طبق آمارهای رسمی جمهوری اسلامی نرخ تورم در سال ۹۷ بیش از ٣۰ درصد بود و تعداد بیکاران به بیش از ٣ میلیون نفر رسید. برآورد کارشناسان مستقل حاکی از تورم ۵۰ درصدی و عبور تعداد بیکاران از مرز ۵ میلیون نفر می باشد. استناد به آمارهای حکومتی حاکی از اوضاع فلاکت باری است که تاوانش را طبقه ی کارگر و اقشار محروم جامعه می پردازند. وزارت کار در هیاهویی کر کننده مدعی است که افزایش دستمزدها بیشتر از تورم بوده و همچنین مزورانه در بوق کرنا می دمند که افزایش ٣۷ درصدی حداقل دستمزد موجب رکود تولید و تعطیلی کارخانه ها خواهد شد. و این نشان از این واقعیت تلخ دارد که نئولیبرال های هنوز چشم طمع بر سفره های خالی کارگران دارند و مبارزه مرگ و زندگی با شدت بیشتری ادامه خواهد یافت.
در این میان تغییر رویکرد دولت آمریکا نسبت به اجرای «برجام» و متعاقباً تروریستی اعلام کردن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و تحریم کامل نفتی ایران، که در راستای تثبیت هژمونی نوین آمریکا بر جهان صورت میگیرد، بعد دیگری از بحران سیاسی جمهوری اسلامی را بدنبال داشت. دولت ترامپ چیدمان قدرت و آرایش قوای همگرا با سیاست های امپریالیستی خود در منطقهی خاورمیانه را پیگیری میکند. اعمال تحریمهای گسترده اقتصادی، وضعیت زندگی و ادامۀ حیات مردم کشور ما را بیش از بیش به مخاطره خواهد انداخت، سیاستی که میتواند به جنگی خانمانسور و ویرانگر فرا بروید. جنگی که می تواند به سرعت سراسر منطقه را بکام خود بکشد و که به قاعده تمامی جنگها، توده های مردم و کارگران و زحمتکشان قربانیان مقدم آن خواهند بود. برای کارگران و اقشار پایینی جامعه که هم اینک برای تأمین معاش خود با هزاران گرفتاری دست به گریبانند، شرایط جدید آینده ای تیره تر را تصویر می نماید. در روزهای آینده تأثیرات مخرب این دو تصمیم اخیر آمریکا را بر زندگی کارگران شاهد خواهیم بود. کارگران بایستی در کنار مبارزه برای تحقق خواستهای صنفی و سیاسی خود برای احتراز از جنگ و حفظ صلح تلاش کنند.
در هفته های اخیر شاهد تلاشهای نهان و آشکاری از جانب رژیم ولایت فقیه برای انجام مذاکره با حکومت آمریکا بوده ایم و تغییرات قابل توجهی در سیاست جمهوری اسلامی رخ داده و احتمال نوشیدن جام زهر و نرمش قهرمانانه وجود دارد. اجتناب از جنگ و کاستن از تنشها امری است قابل قبول، ولی توافقهای پنهانی خلاف منافع ملی و دادن امتیازهایی برخلاف منافع مردم به کشورهای امپریالیستی خصوصاً آمریکا را باید افشاء و با آن مبارزه کرد. جمهوری اسلامی نشان داده در بزنگاه هایی که بقایش در خطر بوده از دادن امتیاز به دول خارجی و سرکوب بیرحمانه ی مردم ابائی نداشته است. چه جمهوری اسلامی معامله ای با آمریکا و همپیمانانش داشته باشد و چه پیشبرد سیاست رژیم چنج از طرف مقابل در دستور کار قرار گیرد، این جنبش دمکراتیک مردم ایران است که قربانی آن خواهد شد.
تحریم کامل نفتی و تروریستی اعلام کردن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بار دیگر بهانه ای شد برای هواداران و مبلغین تز ازتجاعی و کاذب دوگانگی. تزی که مبارزات اجتماعی در جامعه را به طرفداران رژیم و سرنگونی خواهان متکی به نیروهای خارجی محدود نموده. آنها طبقه کارگر را برای رهایی از وضع موجود به حمایت از یکی از دو طرف دعوا تشویق می کنند. سلطنت طلبان و دیگر طرفداران رژیم چنج در حمایت از آمریکا و پرزیدنت ترامپ و رژیم های مرتجع منطقه تنها راه برون رفت از سلطه ی سیاه و قرون وسطایی جمهوری اسلامی را در جمع شدن زیر پرچم آمریکا میدانند و طرفداران رژیم ولایت فقیه و خود باخته گانی که تنها راه برون رفت از وضع فلاکت بار کنونی را در اصلاح رژیم جمهوری اسلامی می دانند، شب و روز بر دهل از بین رفتن امنیت و فروپاشی ایران در صورت سقوط جمهوری اسلامی میکوبند و مردم را به سینه زنی در زیر بیرق ولی فقیه فرا میخوانند. آنچه در این بین مغفول مانده و فراموش شده، نقش و هویت مستقل طبقه کارگر و مبارزات مستقل مردم ایران است. طبقه کارگر ملزم به پیروی از این دوگانه ی کاذب و ارتجاعی نیست، پیروی از این تز ارتجاعی سرنوشت محتوم و شوم طبقه ی کارگر ایران نمی باشد. دوگانه ای که طرفین آن مایل نیستند نیروی سوم و صدای سومی مطرح شود. چرا که طبقه ی کارگر و مبارزین سوسیالیسم آن نیروی سومی هستند که صدایشان روز به روز رساتر و بلندتر می گردد. نیروی سوم مبارزه طبقاتی را بعنوان واقعیت انکار ناپذیر در عرصۀ مبارزات اجتماعی باور دارد و در مبارزه کار و سرمایه صراحتاً جانبدار اردوی کار می باشد. نیروی سوم با اعتقاد به مبارزه طبقاتی و مبارزه علیه سلطه و جنگ طلبی امپریالیسم خواهان کنار نهادن جمهوری اسلامی و دولت نئولیبرال و امنیتی آن می باشد.
برخورد «اطلاح طلبان انتخاباتی» با روند رو به رشد جنبش کارگری در ماه های اخیر نمونۀ بارز تخریب و فریب است. آنها ضمن نکوهش جنبش مستقل کارگری از اینکه کارگران برای احقاق حقوق خود مبارزه مستقیم را برگزیده اند، ناراحتند. نیروهای راست نیز مزورانه و فرصت طلبانه در ظاهر همدردی با کارگران و زحمتکشان و فرودستان جامعه را پیشه ساختهاند. به باور ما، دفاع یا هم صدایی نیروهای راست با بخشی از خواسته های کارگران و معلمان و فرودستان جامعه که اساساً اعتراضشان به کاربست سیاست های نئولیبرالی و البته بی کفایتی و ناسلامتی حکومتیان بوده، از جنسی متفاوتی هستند. طبیعی است این اعتراضات تا جایی که نظام را نشانه گرفته از حمایت و هم صدایی ظاهری آنها هم که شده بهره مند خواهد شد، ولی با تعمیق خواستها و گسترش آن به نفی سیاست های نئولیبرالی، آنها را به تقابل و رودرویی با کارگران و زحمتکشان خواهد کشاند. در این میان تحریف خواست کارگران نیشکر هفت تپه برای «لغو خصوصی سازی» به «ابطال خصوصیسازی معیوب» که بنگاه خبرپراکنی بی بی سی در ترویج آن می کوشد. از نکات بارز این رویکرد به شمار میرود. جنبش کارگری در حال تعمیق و گسترش بوده و در کوران مبارزه طبقاتی است که رهبران جنبش کارگری از دل مبارزات جاری بوجود خواهد آمد.
در یک سال گذشته علیرغم پراکندگی صفوف مبارزاتی کارگران و مردم، مولفههایی همچون تعدد، استمرار و فراگیری اعتراضات کارگران و زحمتکشان، زنان، معلمین، جوانان، بازنشستگان و …. موجب امیدواری گردید. تنها راهکار جمهوری اسلامی در مواجه با این موج فزاینده اعتراضات توده ای همچون چهار دههی گذشته، سیاست سرکوب جنبش های اعتراضی و آزادیخواهی بود. خطری احسای میشود آنکه با تداوم این حرکتها و سرکوب مکرر و در غیاب سازمانی و رهبری سیاسی، یاس و سرخوردگی در جنبشهای اعتراضی کارگران و زحمتکشان پدیدار گردد. هر چند که بروز اشکال مبارزاتی متنوع و رویکردهای سیاسی متفاوت در اعتراضات مردمی، طرح شعارهای سیاسی عبور از جناحها و باندهای حکومتی، نشان میدهد که زمینههای مادی برای تشکلیابی و سازمانگری کارگران و توده های معترض با هدف ایجاد سازمان سراسری کارگران و زحمتکشان بیش ار پیش فراهم میشود. و کارگران به روشنی دریافته اند که تنها راه رهایی طبقه ی کارگر، تشکل یابی و همبستگی طبقاتی است.