درد، اشک و ویرانی در روستاهای لرستان تمامی ندارد؛ روستاییان، هم خانههایشان را از دست دادهاند و هم محصولات کشاورزی و دامهایشان را؛ رنج این مردم، مضاعف است.
“تمامی زندگیمان زیر گل و لای مانده و از مغازهام هیچ چیزی باقی نمانده است” با دست به روستایشان اشاره کرده و ادامه میدهد: نه تنها خانه ما بلکه تمام روستا و کشاورزی و باغات نابود شده است و تنها امدادرسانی که تا امروز به ما شده، مقداری اقلام غذایی است. متاسفانه تاکنون هیچ مسئولی به ما سرکشی نکرده و نمیپرسند چه بر سر خانه و کاشانهتان آمده. خودمان با هزار زحمت، وسایلمان را از زیر گل و لای بیرون آوردهایم. امسال مقداری سبزیکاری داشتم که متاسفانه این مقدار محصول نیز از بین رفت.
«ورودی» مثل همیشه نیست؛ گل و لای در همه جای شهر مانند تپه بالا آمده و شهر به معنای واقعی ویران شده است؛ تمامی زیرساختهای جادهای، مسکونی، عمرانی و کشاورزی از بین رفته و جایش را تا جایی که چشم کار میکند، فقط گل و لای پر کرده است.
به گزارش خبرنگار ایلنا، برای اولین بار است که وقتی به زادگاهم برمیگردم غمگینم؛ شهری که در اوایل بهار سبزه و طراوتِ همیشگی، چهرهاش را میآراست، امروز سیلیِ سیل دوازدهم فروردین بر چهرهاش چیزی جز گِل و ویرانی بر جای نگذاشته است. به دلیل مسدود شدن راه ارتباطی خرمآباد- پلدختر مجبور شدم از طریق آزادراهِ «پل زال» خودم را به این شهرستانِ سیلیخورده برسانم.
در ورودی شهر، چیزی جز گرد و خاک نیست؛ چراکه تمامی کامیونهای ارتش، سپاه و امدادرسانیهای مردمی از اقصی نقاط ایران در حال تردد هستند؛ نیروهای جهادی و مردمی با تجهیزاتی مانند بیلهای مکانیکی و کمپرسی با جدیت تمام در حال خاکبرداری از شهر هستند. جدیتی که ناخودآگاه اشک به چشمان آدم میآورد….
به اولین پل ورودی شهر که رسیدیم، نیروهای نظامی، تردد خودروهای شخصی را ممنوع کرده بودند و من مجبور شدم خودم را با یکی از خودروهای نظامی به داخل شهر برسانم.
«ورودی» مثل همیشه نیست؛ گل و لای در همه جای شهر مانند تپه بالا آمده و شهر به معنای واقعی ویران شده است؛ تمامی زیرساختهای جادهای، مسکونی، عمرانی و کشاورزی از بین رفته و جایش را تا جایی که چشم کار میکند، فقط گل و لای پر کرده است.
مرد نظامی به آهستگی دلداری میدهد که جای نگرانی نیست؛ دوباره همه چیز درست میشود… اما با این حال و روزی که شهرِ سیلیخورده دارد، احتمالش خیلی کم است که به این زودیها چیزی درست شود.
به خانهمان رسیدم؛ «پدر» خستهجان و پای در گل، جلوی در منتظرم بود. به دلیل قطع بودن آب، چند دبه خالی آب در دستش بود که به سازمان آب شهرستان برده و پر کند. بیش از ده روز از سیل فروردین گذشته اما هنوز آب شهر قطع است….
بوی نمِ در و دیوار خانهمان، ریههایم را پر کرد و دیوارهای گلی و وسایل نابود شده داخل حیاط و خانه، دلتنگیام را دوچندان کرد.
ماتمزده با ساک دستیام در درگاهی میایستم؛ فقط خانه را نگاه میکنم؛ خانهای که روزی هیاهوی دوران کودکیام را در آن گذرانده بودم و امروز ویرانهای بیش از آن جلوی رویم نمانده است. به حدی که جایی برای نشستن و تکاندن خستگی سفر نیست……
مسیر پلدختر- معمولان به معنای واقعی تخریب شده
برای دیدن روستاها به راه میافتیم؛ روستاهایی که از همان ابتدای جاده معلوم است آنچه قرار است ببینیم، با آنچه از آنها در خاطر داریم، تومنی صد قران تفاوت دارد. از کنار پل قدیمی شهر گذشتیم؛ پلی که یادگار دوران ساسانی است و همچنان قامت خسته هزار و چندصد سالهاش را سر پا نگه داشته؛ با دیدنش کورسوی امیدی در دلم سو سو زد که هنوز اسم پلدختر را توانسته بر پیشانیِ تاریخ و جغرافیای این کشور حفظ کند.
مسیر پلدختر- معمولان به معنای واقعی تخریب شده و عوامل راهداری مدام در حال پاکسازی و در کنار جاده قدیم در حال احداث جاده خاکی برای مسافران هستند. اصلا باورم نمیشود که این سیل چنین خسارتی به جنوب استان وارد کرده است.
به اولین دو راهی رسیدیم؛ راهی که یک مسیرش به کرمانشاه و مسیر دیگرش به سمت خرمآباد میرود؛ پل محور پلدختر-کرمانشاه تخریب شده و راه ارتباطی چندین شهر و روستا را مسدود کرده است. در محور پلدختر- خرم آباد صدها روستا و چندین پل تخریب شده است.
در حدود ۸۰ میلیارد تومان تنها در بخش کشاورزی خرمآباد خسارت خوردهایم
قبل از رسیدن به روستاها، بهتر است آمار تخریب این سیل در روستاهای لرستان را از زبانِ یکی از کاربدستان بشنویم؛ محمد بازرگان (رییس هیات مدیره نظام صنفی کشاورزی و منابع طبیعی شهرستان خرمآباد و مشاور و رییس روابط عمومی نظام صنفی کشاورزی و منابع طبیعی کشور) در رابطه با خسارات وارده به روستاهای لرستان گفته است: «سه هزار هکتار از اراضی کشاورزی شهرستان خرمآباد،۱۶۰ کیلومتر از جادههای بین مزارع شهرستان خرمآباد دچار خسارت شدهاند. حدود ۳۰۰ راس دام سبک و سنگین تلف شدهاند. ۱۰ تا ۱۵ هزار متر مربع از اماکن پرورش دام، طیور و آبزیان، بیش از ۴۰ مورد از چاههای کشاورزی و شبکههای فرعی و اصلی آب و بیش از ۱۰۰۰ تا ۱۵۰۰ کندو در شهرستان خرمآباد دچار آسیبهای ناشی از سیل شدهاند. در شمال، جنوب و مرکز استان و شهرهایی همچون کوهدشت، سپیددشت، چگنی، بروجرد، الیگودرز و بخشهای مختلف شهرستان خرمآباد در حوزه مزارع پرورش ماهیان سردابی بیش از ۸ هزار تن تلفات داشتیم. خسارات به باغات مثمر نزدیک به ۴۰۰ هکتار ارزیابی شده است. حدود ۴۰۰ تن خسارت به علوفه دامی وارد شده، و ۱۲۰ کیلومتر از کانالهای آبرسانی سنتی در سطح شهرستان آسیب دیده است. بین ۵ تا ۱۰ هزار متر مربع جایگاههای دامداریها نیز خسارت خوردهاند. پیشبینی میشود که احتمالا در حدود ۸۰ میلیارد تومان تنها در بخش کشاورزی خرمآباد خسارت خوردهایم. البته خسارت فقط شامل خود محصول نمیشود بلکه دربرگیرنده ابزارآلات و تجهیزات، زیرساخت، استخرها، خوراکهای انبارشده و… میباشد….»
به اولین روستا به نام «بابا زید» رسیدیم؛ روستایی که بهطور کامل روز حادثه سیل زیر آب رفته بود و الان جز ویرانهای از آن باقی نمانده است.
این حجم آب، از کجا و چگونه روانه روستایمان شد؛ هنوز هم نمیدانیم!
«محمد آناهید» یکی از سیلزدگان این روستا میگوید: صبح خیلی زود، سیل بیخبر آمد و تمامی خانههایمان را آب گرفت و ما ناچاراً به کوههای اطراف روستا پناه بردیم. آب کم کم خانههایمان را گرفت به طوری که چیزی از آنها مشخص نبود؛ این سیل بیسابقه بود و ما هیچ وقت چنین حادثهای را به خاطر نداریم؛ این حجم آب از کجا و چگونه روانه روستایمان شد؛ هنوز هم نمیدانیم!
محمد با بیان این جملات سراسر غم که “تمامی زندگیمان زیر گل و لای مانده و از مغازهام هیچ چیزی باقی نمانده است” با دست به روستایشان اشاره کرده و ادامه میدهد: نه تنها خانه ما بلکه تمام روستا و کشاورزی و باغات نابود شده است و تنها امدادرسانی که تا امروز به ما شده، مقداری اقلام غذایی است. متاسفانه تاکنون هیچ مسئولی به ما سرکشی نکرده و نمیپرسند چه بر سر خانه و کاشانهتان آمده. خودمان با هزار زحمت، وسایلمان را از زیر گل و لای بیرون آوردهایم. امسال مقداری سبزیکاری داشتم که متاسفانه این مقدار محصول نیز از بین رفت.
ساکن روستای بابا زید اینطور حرفهایش را پی میگیرد که: بدون سرپناه ماندهایم؛ شبها به شهرستان پلدختر به خانه یکی از اقواممان میروم که در شرق این شهر قرار گرفته و خانهشان را آب نگرفته است. روزها نیز به خانهمان؛ البته خانه که نه به ویرانهمان در روستا بازمیگردم که بتوانم مقداری از آن را تمیز کنم.
محمد درحالیکه بسیار ناراحت است، میگوید: برادرم تازه فوت کرده است و هنوز چند ماهی از مرگش نمیگذرد؛ با جاری شدن این سیل، چهار فرزندش آواره شدهاند و تمام وسایلشان در زیر گل مدفون است….
مسئولان به ما اخطار جدی ندادند!
«تاج بانو علیمردادی» زن میانسال یکی دیگر از روستاهای سیلزده است. او که در میان خرابههای خانهاش ایستاده، با لبخندی تلخ به استقبال میآید. تاجبانو میگوید: شرمندهام که جایی برای نشستن و پذیرایی ندارم؛ حاصل رنج تمام سالهای زندگیام را در یک چشم بر هم زدن، آب برد…
به او میگویم: نگران نباش؛ همه چی درست میشود؛ فقط کمی همت میخواهد؛ دوباره زندگیهایمان را خواهیم ساخت. اما وقتی به خانهاش نگاه کردم تمام زندگیش به معنای واقعی نابود شده است.
تاج بانو درحالیکه اشکهایش را پاک میکند، میگوید: هیچ وقت سابقه نداشت که به دلیل بارندگیهای شدید آب وارد خانههایمان شود. قبل از این سیل، کسی به ما هشدار جدی نداد؛ اگر مسئولان میدانستند که چنین سیلی در راه است، باید ما را آگاه میکردند؛ باید نیروهای امدادی برای جمعآوری وسایل زندگیمان به این روستا میآمدند و خانه به خانه جابجایمان میکردند و به مکانهای امن میبردند.
خانم علیمرادی ادامه میدهد: شب قبل از وقوع سیل فرزندانم که در شهرهای مختلفی زندگی میکنند مهمانم بودند. با بارش باران، آب رودخانه به شدت بالا آمد و مواج بود و لحظه به لحظه به سمت آبادی در حرکت بود؛ صبح بود که آب وارد خانههایمان شد و ما به سرعت خود را به امامزاده بالای تپه روستا رساندیم. اصلا فکرش را نمیکردم که زندگیام را این گونه سیل ویران کند.
با دادن کنسرو و آب معدنی خسارتهای بیشمار ما جبران نخواهد شد!
تاج بانو با دست به زندگی چند سالهاش اشاره میکند و بعد میگوید: از مردم بابت کمکهایی که به ما کردهاند، بسیار ممنونم. ممنونم که در این شرایط سخت در کنارمان بوده و به ما امید دادند.
خانم علیمرادی چمد جمله هم خطاب به مسئولان میگوید: با دادن کنسرو و آب معدنی خسارتهای بیشمار ما جبران نخواهد شد. تمام وسایل زندگی و محصولات کشاورزی و باغهایمان از بین رفته و الان بدون هیچ سرپناه و درآمد، چگونه میتوانیم زندگی کنیم؟ سیلی که حتی پمپهای آب ما را با خودش برده است. هکتارها هکتار زمین کشاورزی از دست دادهایم و دیگر فکر نکنم عمر من آنقدر کفاف دهد که بتوانم زندگیام را بسازم؛ ولی فرزندانم با رنج و زحمت شاید دوباره بتوانند! همه اهالی روستا از این سیل خسارتهای بسیاری دیدهاند ولی بیشترین میزان این خسارتها را زندگی من متحمل شده است؛ زندگی منِ پیرزن…..
درد، اشک و ویرانی در این روستاها تمامی ندارد؛ روستاییان، هم خانههایشان را از دست دادهاند و هم محصولات کشاورزی و دامهایشان را؛ رنج این مردم، مضاعف است….
این قصه ادامه دارد…..
گزارش: مریم بازوند – نسرین هزاره مقدم