برجستهترین تفاوت قدیانی با همراهان پیشیناش در نگاهی است که او به اصلاح نظام جمهوری اسلامی دارد. عصاره تفکر قدیانی را باید در این جمله دید که «نظام جمهوری اسلامی با سیطره ولایت فقیه در تمام شئونش امکان اصلاح با ساز و کار درونی را ندارد». درحالیکه اصلاحطلبان تلاش میکنند اصلاح نظام از طریق ورود به قدرت و مانور دادن روی انتخابات را تنها شیوه معقول برای حل بحرانهای ایران نشان دهند، قدیانی معتقد است «بعد از گذشت بیست و یک سال از شروع دولت اصلاحات و قوامگیری جریان اصلاحطلب به شکل امروزیاش، مستبد قدم به قدم پیش رفته و امیالش را بیشتر به کرسی نشانده است. بعد از گذشت بیست و یک سال از شروع اصلاحات هنوز هیچ قانونی که متضمن آزادیهای اجتماعی و فرهنگی باشد به تصویب نرسیده است. صدا و سیما و دیگر رسانههای حکومتی، هر روز نفوذشان را در میان مردم بیشتر از دست دادهاند، اما دستگاه استبداد به هیچ قیمت حاضر نشده برای حفظ حداقلی از مصالح و منافع ملی حتی تریبونی نیمهآزاد را در اختیار منتقدان و مخالفان پاستوریزهاش نیز قرار دهد». او اصلاحطلبان را که آنها را «تسلیمطلب» میداند اینچنین توصیف میکند: «کسانی که با عقبنشینیهای پیدرپی خود کشتی اصلاحات را به گل نشاندند، کسانی که برای آقای خامنهای با آوردن مردم بر سر صندوقهای انتخابات عقیم شده با تیغ نظارت استصوابی و بیاثر در ساخت قدرت، مشرعیتزایی کردهاند به نوعی شریک ناخواسته جرم آقای خامنهای در به خطر انداختن استقلال و تمامیت ارضی این سرزمین کهناند. در واقع ایشان راه را برای استیلای هرچه تمامتر او بر ابزارهای قدرت و منابع ثروت گشودهاند تا او نیز سرمستانه به جاهطلبیهای داخلی و خارجیاش ادامه دهد».