کودتا در ونزوئلا با حمایت ایالات متحده، که هنوز هم در حال انجام است، آخرین فصل تاریخ طولانی و خونین امپریالیسم آمریکا در آمریکای لاتین است. به عبارت دیگر، این کشور توسط امپراطوری یانکی هدف قرار گرفته است.
این امر، صرف نظر از دیدگاه کسان در مورد رئیس جمهور ونزوئلا، مادورو؛ حزب سوسیالیست یا انقلاب بولیواری، مسلم و غیر قابل انکار است. امپریالیسم و نمود نواستعماری آن در قرن بیست و یکم در صدد است که رویای بولیواری را نابود سازد و ونزوئلا را تحت کنترل یک دولت دست نشانده نفتی که مشتاق است تا اربابان سرمایه را خشنود سازد، درآورد.
می توان بلافاصله دریافت که این کودتای بی شرمانه غیرقانونی، و به رسمیت شناختن فوری آن توسط دولت ترامپ (و کشورهایی چند) کاملا اثبات می کند که آمریکا کار سرنگونی انقلاب بولیواری را در عملیاتی آشکارا تهاجمی و برای سرقت منابع نفتی ونزوئلا و منابع دست اول این کشور، آغاز کرده است . در واقع، این نمونه ای از از نوع سیاست های استعماری است که پس از ظهور عصر استعمار بر مردم آمریکای جنوبی تحمیل شده است.
همانطور که خانم تالسی گَبِرد عضو مجلس نمایندگان آمریکا و امید ریاست جمهوری دموکرات ها در انتخابات 2020 این کشور، در توییتر خود خاطر نشان کرده ست: «این ماجرا برای نفت است … یک بار دیگر». که در توازی با جنایات دولت بوش علیه بشریت یعنی جنگ عراق به آن اشاره کرده است و به اختصار از ثروتمند شدن شرکت نفتی هالیبرتن دیک چنی، و به تفصیل از توانگرسازی صنعت نفت ایالات متحده سخن می گوید.
و حق با تالسی گبرد است که اظهارات جان بولتون وزیر امنیت ملی ترامپ را برجسته می کند، که هر کلمه اوضد اجتماعی و ضد بشری ست که ما طبعا از این جنایتکارترین نئوکان ها انتظار داریم. بولتون در یک کنفرانس مطبوعاتی اظهار داشته است: «ما هم اکنون در حال گفتگو با شرکت های بزرگ آمریکایی هستیم … اگر بتوانیم شرکت های آمریکایی را به کار تولید نفت در ونزوئلا وارد کنیم، تفاوت شایانی خواهد داشت. ما و شرکت های نفتی آمریکایی در این جا با خطر مواجهیم.»
صرف نظر از ابهامات احتمالا عمدی و آگاهانه این اظهارات – این «گفتگوها» چیست؟ آیا این بدان معنی است که قبل از شروع کودتا هیچ طرح تولیدی وجود نداشته است؟ و بسیاری از این گونه پرسش ها – و چنین است که آشکارا، نفت انگیزه و عامل اصلی این کودتا ست..
همانطور که هر کسی حتی با دانش ابتدایی از بازار جهانی نفت می تواند به شما بگوید، دلایل متعددی وجود دارد که آمریکا صرفا میخواهد با سرقت نفت و منابع اولیه ونزوئلا سود خود و درآمد صادراتی خود را افزایش دهد.
در واقع، وابستگی ونزوئلا به نفت تنها بخشی از این ماجرا است. ماجرای واقعی، سیاست و ژئوپولیتیکِ فراسوی سلطه بر نفت است. بسیار ساده، سلطه بر نفت ونزوئلا بخشی از جنگ بین المللی گسترده با روسیه و شاید به میزان کمتری با چین است.
در نهایت آنچه که شاهد آن هستیم، اجرای سیاست دکترین مونروئه از سوی ایالات متحده آمریکا است، هرچند در شرایط متفاوتی که بر قرن بیست و یکم حاکم است. واشنگتن با یک جبهه متحد راستگرا، که اکنون تحت فرمان ایوان دوکه مارکز (و عروسک خیمه شب بازی اش، آلوارو اوریبه رئیس جمهور سابق) در کلمبیا، ماکری در آرژانتین و بولسونارو در برزیل است، ونزوئلا را احتمالا آخرین قطعه دومینوئی می داند که (صرف نظر از بولیوی) در آمریکای جنوبی سقوط خواهد کرد. و با سقوط آن، این منطقه بار دیگر به صورت حیاط خلوت امریکا درخواهد آمد.
با تاسف بسیار برای امپراطوری آمریکا، انقلاب بولیواری را من با چشمان خود از نزدیک دیده ام. تعهد نسبت به مردم فقیر و طبقه کارگر را همسو با آرمان ها و دیدگاه های چاوز؛ و سوسیالیسم را، از ظهور تا رشد آن، مشاهده کرده ام. این مردم، در مقیاس های میلیونی، به سادگی نمیخواهند یک سو بایستند و تماشا کنند که ایالات متحده هر دست آوردی را که در این بیست سال اخیر به بهای خون خود به دست آورده اند، از آن ها بگیرد. نمی خواهند کنار بنشینند و نقش قربانی را بازی کنند.
اگر ترامپ فکر می کند که بدون نبردی خونین و درازمدت، ونزوئلا را تصرف خواهد کرد، حتی ابله تر از آن است که ما تصور می کنیم.