در ونزوئلا طبقه متوسط و طبقات مرفه از اصلاحات چاوز بسیارناراضی بودند زیرا او امتیاز وسیعی به اقشار پائین داد. بودجه زیادی را به باسوادکردن فرودستان، بهداشت عمومی، سالم کردن محیط کار، کم کردن ساعات کار وغ عیره اختصاص داد. در نتیجه فقر عمومی که در سال ۲۰۰۳، ۵۴ درصد بود در سال ۲۰۰۷ به ۲۷ در صد رسید.
کودتای ۲۸ مرداد الگویی شد برای اجرا در حداقل ۱۳ کشور دیگر اما آن الگو دیگر کهنه شده و مناسب این زمانه نیست؛ به دو دلیل :
عصر اطلاعات: در آن ایام چنان ارتباطات کم بود که بیشتر مردم آمریکا از کودتای ایران و مشابهاتش خبری نداشتند چه رسد به سایر کشورها. اطلاع ما هم از کشورهای دیگر قربانی این کودتا بسیار ناچیز بود. اما امروزه مشکل میتوان خبر را پنهان داشت و حداکثر اربابان قدرت خبر دروغ را جایگزین خبر راست میکنم. امروزه یک قدرت در جهان نیست و آمریکا به تنهایی یا با همکاری یک کشور دیگر نمیتواندعمل کند. لذا به دنبال اجماع -در هر اندازه ممکن- میروند.
اما خواست اصلی قدرت ها برجای خود است . یعنی سرکوب دولت های مستقل و افزایش نفوذ خود درجهان، کودتای نوین بر دو پایه استوار است ۱- . همراه کردن افکار عمومی ۲- همراهی کشورهای دیگر. پس از کسب این دو به دنبال فرصتی می گردد تا ضربه نهایی را وارد کند . در این نوشته ونزوئلا مورد بررسی است ولی برای ملموس تر شدن آن شواهد مشابهی از ایران آورده می شود.
کودتای نوین: دولت های قدرتمند می کوشند از دخالت مستقیم در کشورهای دیگر پرهیز کنند. به ویژه پس از حمله به عراق و افغانستان که هم ازنظر مالی و هم تلفات جانی و به دنبال آن از نظر سیاسی برایشان بسیار گران تمام شد. لذا برای آماده کردن شرایط کودتا از دو ابزار دیگر بهره می گیرند ۱- تحریم اقتصادی ۲- وسایل ارتباط جمعی
تحریم اقتصادی :با این ترفند نه تنها رابطه خود را با کشور مورد نظر قطع می کنند بلکه با نفوذی که دارند و با قوانین المللی که وضع کرده اند رابطه کشور مورد حمله را با بیشتر کشورهای دنیا دچار مشکل می کنند . آمریکا با در دست داشتن نظام بانکی جهان و قدرت اقتصادی بسیارش تمام مبادلات اقتصادی آن کشور را دچار مشکلات فراوان می کند.
عوارض : رشوه خواری و فساد اما تحریم اقتصادی تنها مستقیم به اقتصاد کشور جهان سومی را صدمه نمی زند بلکه آن چه صدمه اصلی را میزند، عوارض جانبی آن است .از جمله ان کشور ناگزیر به دنبال راه های ممکن برای دور زدن این تحریم ها بر می آید، که لازمه آن پنهانکاری است و این به دست دلالان انجام می شود و همین آغاز فساد است. بیشتر این افراد شارلاتان و متقلب خواهند بود. کسانی که در تاریکی به دنبال پرکردن جیب خود هستند . راز موفقیت آنان تنها آشنایی با شبکه های مافیایی و قاچاق فروشان جهانی نیست، بلکه برای انجام این معاملات پنهان به حمایت مقامات دولتی نیازمندند. و لازمه این کارها یافتن مقامات فاسد یا آماده فساد است، لذا فساد هر روز گسترش بیشتری می یابد. مهمتر آن که لازمه ادامه حیات این رشوه خواران حذف نیروهای سالم است . لذا مثل لکهای که روی میوه خراب پیدا میشود، به زودی بیشتر میوه را فاسد میکند. چنین می شود که امثال بابک زنجانی یک راننده کم سواد در کوتاه مدت صاحب میلیاردها ثروت می شود. وی با خود صدها مقام دولتی را فاسد می کند، تا جایی که کامیونهای طلا در ترکیه پیدا میشود و دوباره ناپدید میشود. بدین سان فساد و رشوه و دزدی به سرعت رشد می کند.تاجایی که قضات هم آلوده می شوند و به قول معروف هرچه بگندد نمکش می زنند وای به وقتی که بگندد نمک . مهمتر آن که نظام اخلاقی جامعه آلوده می شود لذا با آن که جلوگیری از فساد و برقراری امنیت از عوامل اصلی محبوبت چاوز بود در سال ۲۰۱۱ آدم ربایی نسبت به سال ۱۹۹۹ بیست برابر شد.
این نابسامانی ها به مخالفین امکان می دهد که از فرصت استفاده کرده و هر روز دردسری تازه بیافرینند . در ونزوئلا طبقه متوسط و طبقات مرفه از اصلاحات چاوز بسیارناراضی بودند زیرا او امتیاز وسیعی به اقشار پائین داد. بودجه زیادی را به باسوادکردن فرودستان، بهداشت عمومی، سالم کردن محیط کار، کم کردن ساعات کار وغ عیره اختصاص داد. در نتیجه فقر عمومی که در سال ۲۰۰۳، ۵۴ درصد بود در سال ۲۰۰۷ به ۲۷ در صد رسید. بنا به گزارشات یونسکو ۲۰ میلیون ونزوئلایی در سال ۲۰۱۲ از کمک دولتی بهره مند میشدند. ۶۶درصد سالمندان از مزایای باز نشستگی بر خوردار شدند. آموزش از مهد کودک تا دانشگاه رایگان شد. یک سوم مردم در برنامه های آموزشی شرکت می کردند. از نظر نسبت تعداد دانشجو به کل جمعیت در رده پنجم دنیا شد. و باآن که او یک سوسیالیست نیود، و از نوعی سرمایه داری حمایت می کرد و باتمام نیرو به دنبال جذب سرمایهکذاران خارجی بود، مخالفینش او را سوسیالیت و مارکسیست خواندند. اینان در دشمنی با وی تا آنجا پیش رفتند که از آمریکا خواستند نفت ونزوئلا را، که منبع اصلی درآمد دولت بود، تحریم کند . و بعد هم به کمک آمریکا در سال ۲۰۰۲ کودتا کردند و در ۱۱ آوریل چاوز را دستگیر و زندانی کردند. اما بلافاصله مردم به خیابانها ریختند و پس از سه روز کودتا خنثی شد و او به مقام خود باز گشت
هرچند چاوز انتقام نگرفت و حتی آنان را در دولت شریک کرد، ولی باز آمریکا موفق شد ضربه سنگینی به او بزند زیرا او به شدت به اپوزیسیون بدبین شد. و برای اولین بار از «سوسیالیزم قرن ۲۱» صحبت کرد، و آن را جایگزین شعار «دولت بولیواری» کرد؛ عنوانی که از نام بزرگترین قهرمان استقلال آمریکای جنوبی گرفته شده بود. سیاست او متکی بر «سوسیال دوکراسی» و «دموکرات مسیحی» بود، نه ضد سرمایه داری. ولی معتقد بسیار به استقلال اعتقاد داشت، و همین عامل اصلی در گیری او با آمریکا بود.
وفاداری بهجای کارآیی
محاصره اقتصادی، جنگ روانی و تبلیغات شبانه روزی علیه چاوز و بمباران تبلیغاتی علیه او از طریق شبکه های مختلف، اندک اندک تاثیرخود را می گذاشت. جامعه هر روز بیشتر دوقطبی می شد. حکومت به این نتیجه می رسید که مخالفین همه عوامل بیگانه هستند و ازآمریکا و کانادا ویا کشورها همسایه تحریک می شوند. لذا برای بقای خودش باید هرچه بیشتر کارها را به طرفداران خودش بدهد. در سال ۲۰۰۴ که دوماه کارگران و کارمندان شرکت نفت اعتصاب کردند، تمام ۰۰۰، ۱۹ آنان را اخراج کرد، و طرفداران خودش را جایگزین آنان کرد، که معلوم است با دادن کاری فنی به جمع غیر متخصص صدمه سنگینی به صنعت نفت کشور زد و همین سیاست را در بسیاری از نهادها دولتی به کاریرد.
بیاعتماد ی به غیرخودی سبب شد که رهبری که به دلیل حمایت مردم از هیچ مخالفی بیم نداشت شروع به خرید وسیع اسلحه از شوروی و تقویت نیروهای نظامی کرد. کسی که در ۱۹۹۹ برای تشکیل «مجمع قانون اساسی» نگران آن نشد که از۱۱۷۱ کاندیدا ۹۰۰ نفر از مخالفین او باشند، که حاصلش آن شد که ۹۵% کرسی ها را طرفداران او بردند. اما هم او پس از کودتای ۲۰۰۲ شروع به خرید وسیع اسلحه از شوروی کرد .به عبارتی با وجود شکست کودتا ناگزیر به رفتن راهی شد که آمریکا خواستار آن بود.
همچنین او دوبار قانون اساسی را باز نویسی کرد و در هر دو ضمن آن که اصلاحات مهمی به نفع فرو دستان و بومیان یی قدرت کرد، هر بار خواستار قدرت بیشتر برای رئیس جمهور شد تا جایی که دوستانش به او اعتراض کردند که تو هر سه قوه را به دست گرفته ای و این یک دیکتاتوری غیر رسمی است.
رهبر هراسیده
از عوارض محاصره اقتصادی و تبلیغ شبانه روزی علیه سیستم جامعه هرروز قطبی تر شد. حکومت هراسیده برای حفظ قدرت خود هر روز مزایای بیشتری به طبقات فرودست میداد. آنان را بی رویه استخدام میکرد. کارهارا به دست افراد وفادار با تخصص ناکافی می سپر و اینان هم بقایشان را در اطاعت می دیدند. رشوه و دزدی هرروز گسترش بیشتر می یافت وحکومت جسارت و آگاهی لازم برای سرمایه گذاری بنیانی و ساختن یک اقتصاد سالم و و توانمند را نداشت . محدودیت های مالی ، لزوم راضی نگهداشتن وفاداران سبب می شد که دولت جسارت، امکان و آگاهی سرمایه گذاری در بخش های پایه ای را نداشته و هرروز اقتصادش بیشتر وابسته به نفت شود وهمین تک محصولی شدن آن را آسیب پذیرتر کند.از آن سوی طبقات متوسط هم هرروز بیشتر از نظام دلزده شده و مشتری تبلیغات آمریکا و ایادی داخلیش شوند.
در سال ۲۰۱۲ نظام متوجه خطر شده بود. مواد غذایی و مایحتاج اولیه کمیاب شده بود، قیمت نفت سقوط کرده بود. آمریکا بدهی هایش را کامل نمی داد. نابسامانی اقتصادی هم فساد و رشوه خواری را بیشتر می کرد ولی هنوز نظام آنقدر توانا بود که پس از مرگ چاوز مادورا با انتخاب آزاد زیر نظارت سازمان نظارت کارتر درسال ۲۰۱۳ انتخاب شد.
خطاها و نارسایی
سیاست خطا، برنامهریزی اقتصادی زیان بار، رشوه خواری ، فداکردن مصالح کشور برسر منافع شخصی، سپردن کارها به دست کارندان ها و انواع دیگر مشکلات ویژه کشور خاصی نیست. اما در کشورهای قدرتمند، به دلیل ثروت بسیار، و وجود نهادهای مدنی قوی ، و وجود مردم خو گرفته به قانون، دیر یازود جلوی ضرر گرفته میشود. در حالی که همین امور در کشورهای جهان سوم نظام ها را تا سرحد نابودی پیش می برد. درست مثل سرما خوردن یک انسان ضعیف و پیر که به ذات الریه و مرگ می تواند کشیده شود، در حالی که یک جوان سالم پس از چندروز آن را از سر می گذارند. دولت های قدرتمند با آگاهی به این مهم کشوری را که هدف میگیرند. با ضربه های پیاپی از سویی آن را ضعیف و گیج و سردرگم می کنند واز سویی با کمک دستگاه های عریض و طویل تبلیغاتی خود هم ضعف هارا ده هابرابر بزرگتر نشان می دهند و هم دستآوردهای آن را نادیده می گیرند و با این سیاست آن کشوردر چشم جهانیان ورشکسته، دیکتاتور، منفور اکثریت ملت نشان داده می شود. ونزوئلا یک نمونه است
مرحله دخالت
حال که بخش اول ، یعنی نامشروع نشان دادن حکومت مورد نظر انجام شده، موقع عمل بخش دوم، وتمام کردن کار ونابودی قربانی است. دیدهاید در فیلم های مربوط به حیوانات دسته ای از سگ ها قصد شکار گاومیش قوی و نیرومندی را می کنند. گاو میش سگی را که نزدیک می شود با یک لگد بیست متر دورتر پرت میکند وبا شاخ خود شکم سگ مهاجم بعدی را پاره می کند این حملات تکرار می شود وهربار سگی زخمی یا کشته می شود. ولی درهر حمله سگ گازی از گاومیش می گیرد و کمکم تعداد این زخم ها و خونریزی و ستیز طولانی گاومیش را چنان ضعیف می کند که دیگر نمی تواند بدود و واین جا است که سگ ها گستاختر و گستاختر شده و دستهجمعی حمله می کنند. گاو میش سخت زخمی شده از ضعف زانو میزند، یا ایستاده و نومید بر خود میلرزد. در این موقع است که سگها حمله نهایی را می کنند و اورا تکه می کنند.
کودتا های نوین از این دست است. با ایجاد مشکلات حکومت مورد نظر را ضعیفتر و ضعیفتر می کند. با تبلیغات وسیع آن را نه در چشم جهانیان که در چشم بسیاری از مردم خودش نامطلوب نشان می دهد. در این مرحله نیاز به نقطهای برای شروع حمله نهایی است .در کودتای نوین این نقطه به دست نیروهای داخلی باید فراهم شود، تا بتوان آسان تا همراهانی از دیگر کشورها یافت.این دستنشاندگان را می شود از میان جاهطلبان، فریب خوردگان، تحول طلبان مستاصل، مزدوران خود فروخته، یا هر کس یا نیرویی که در مبارزه با قدرت حاکم پیروزی به هر قیمتی را می خواهد و غم استقلال مملکت را ندارد، پیدا کرد.
این دست نشاندگان بسته به سیاست ارباب خود و شرایط می توانند بخشی از کشور را تسخیر و اعلام استقلال کنند و بعد از قدرت بزرگ یاری خواهی بخواهند مثل لیبی. اما در جایی که حکومت حاضر به برگزاری انتخابات با نظارت بین المللی شود چه می توان کرد، به ویژه که احتمال بسیار داده شود که حکومت اکثریت می آورد. خوب بهترین راه آن است که اپوزیسیون اعلام کند در انتخابات شرکت نمی کند و بعد هم سروصدا کند که انتخابات تقلبی بود و بعد هم جمعیت وسیعی از طرفدارانش را به هر طریقی به خیابان بیاورد وسایل ارتباط جمعی بلندگوهای تبلغاتی غرب آن را بیشتر از واقعیت نشان می دهد. آیا این به معنی اکثریت داشتن در انتخابات است؟ اگر قراربود دوربین تلویزیونها معیار شود که هیچ مقامی در قدرت نمی ماند و هوچیگری پیروز میشد مثل اوکراین. شرایط که مساعد شد، گام بعد می تواند یک حمله نظامی باشد یا۱۳ بیلیون دلار پول ضبط شده ونزوئلا در آمریکا را به اپوزیسیون بدهند تا در مقابل دولت فقیر شده قادر به خرید بسیاری شود. به این ترتیب آمریکا نه عوارض حمله به عراق را باید تحمل کند، نه بدنامی کودتا علیه مصدق را. حتی کارش راهم اقدامی «بشر دوستانه» بخواند. علاوه بر آن که در مورد ونزوئلا، مخارج عملیاتش را هم از پیش نقد می کند.
پس از کودتا
طرفداران حکومت سر نگون شده آرام نخواهند نشست و برای گرفتن مجدد قدرت به میدان می آیند. در اینجا است که حکومت جدید دست به کشتار وسیع می زند زیرا می داند به کسی و قدرتی نباید پاسخگو باشد. و آمریکا و همراهانش در این کودتا حمایت بی دریغ از این حکومت می کنند. همان اتفاقی که در مصر شاهدش بودیم. کشتاری که در مصر بی سابقه بود
بدینسان اگر کودتای نوین، که طرح های اولیه و خامتر آن در اوکراین و لیبی و مصر موفق شد، ولی در سوریه و ترکیه شکست خورد، اگر در ونزوئلا پیروز شود، مثل کودتای ۲۸ مرداد، الگویی خواهد شد برای اجرای آن در بسیاری از کشورهای دیگر.
منبع: سایت زیتون