کاهش قیمت حاملهای سوخت صرفا آغازگر جنبش جلیقهزردها بود، اما در نهایت با مالیات حاملهای سوختی که در پی نگرانیهای زیستمحیطی اعمال میشود چه باید کرد. مشکل این است که جلیقهزردها همهچیز میخواهند؛ حاملهای سوختی ارزان، زیستبوم سالمتر، مالیات کمتر، امنیت بیشتر. این مصداق عینی پوپولیسم چپ است.
«اسلاوی ژیژک»، فیلسوف و نظریهپرداز اسلوونیایی، آنچنان چهره شناختهشدهای است که نیازی به معرفی او احساس نمیشود. اظهارنظرهای ژیژک همواره واکنشهای منفی بسیاری را در فضای فکری چپ، در سراسر جهان، به دنبال داشته است. با این حال، در دهمین هفته تظاهرات جلیقهزردها در فرانسه، نگاه این فیلسوف صاحبنام همچنین، به قول خودش، «بدبینانه» است. این در حالی است که از آغاز تظاهرات جلیقهزردها در فرانسه بسیاری از چهرههای برجسته چپ، از جمله «آنتونیو نگری»، فیلسوف ایتالیایی، نگاهی مثبت به آن داشتهاند. ژیژک اما تاکید میکند که برای شکستن دیوار سرمایهداری جهانی هیچ مسیر آسان و سهلالوصولی وجود ندارد و چهبسا باید از منظری دیگر به این اعتراضها نگریست.
اسلاوی ژیژک با اشاره به جنبش جلیقهزردها در فرانسه و ادامه یافتن تظاهرات آنها برای دهمین هفته متوالی درباره مفهوم سوژه انقلاب به ایلنا گفت: مشکل اینجاست که ما اصولاً چیزهای بسیار کمی میدانیم و آن اندک دانشی را هم که داریم نمیتوان به کار بست. بگذارید یک مثال واضح برایتان بزنم. ما همه میدانیم که گرمایش زمین تهدیدی جدی است و زمین مشکلات زیستمحیطی بسیاری دارد. اما مشکل اینجاست که ما این دانش را به به حالت تعلیق درمیآوریم و از منظر هستیشناسانه آن را جدی نمیگیریم.
من بیش از پیش در این موارد به هگل باز میگردم. البته میتوان در اینجا از اصطلاح معروف «ژاک لکانِ» روانکاو، یعنی «سوژهای که قرار است بداند» حرف زد، اما مشکل اینجاست که نتیجه عمل ما معمولا به سمتوسوی اشتباهی میرود. از نظر من، بزرگترین درس قرن بیستم همین موضوع است. بهترین مثال در این زمینه خود لنین است. او ایدهای مشخص از مفهوم انقلاب در سر داشت، سپس اوضاع مسیر کاملا اشتباهی را پی گرفت و از کنترل خارج شد. به گمانم، باید کاملا این بعد تراژیککمیک تغییر اجتماعی را بپذیریم.
مشکل اینجاست که ما در پی تغییراتی هستیم، اما حاصل کار در نهایت برخلاف آن چیزی که در ذهن داشتیم، پیش میرود.
این فیلسوف و نظریهپرداز اسلوونیایی در ادامه با اشاره به جنبش جلیقهزردها در فرانسه گفت: مشکلی که من با جنبش جلیقهزردها هم دارم درست همین است. هرچه بیشتر میگذرد من بیشتر به این جنبش مشکوک میشوم. نخست آنکه آنها خواستههای بسیار درهموبرهمی دارند. این به نظر من بدترین شکل از پوپولیسم چپ است. جلیقهزردها صرفا تغییراتی را در چاچوب نظم موجود خواهاناند. البته این خواستهها در چارچوب نظم موجود قابل دستیابی نیستند. نمیتوان تا زمانی که در داخل نظام باقی ماندهاید انتظار داشته باشید که همهچیز را به دست آورید. البته کاهش قیمت حاملهای سوخت صرفا آغازگر این جنبش بود، اما در نهایت با مالیات حاملهای سوختی که در پی نگرانیهای زیستمحیطی اعمال میشود چه باید کرد. مشکل این است که جلیقهزردها همهچیز میخواهند؛ حاملهای سوختی ارزان، زیستبوم سالمتر، مالیات کمتر، امنیت بیشتر. این مصداق عینی پوپولیسم چپ است.
مشکل دیگر اینجاست که شماری از راستگرایان افراطی نیز با این جنبش اعلام همبستگی کردهاند. به گمان من، بزرگترین درسی که چپ، لااقل در غرب، باید بیاموزد این است که صرفا درخواستهای عظیم داشتن کافی نیست. باید در اینباره فکر کنیم که چگونه و در چه جهتی نظام را تغییر دهیم. نمیشود فقط از حقوق بالا، مالیات کمتر و چیزهایی از این دست بدون هیچ برنامه و پسزمینه فکری سخن به میان آورد. بر حسب اتفاق، جلیقهزردها و هوادارانشان هیچ توجهی به نژادپرسی مهاجرستیزانهای ندارند که در خواستههایشان نهفته است. یکی از خواستههای جلیقهزردها توقف سیل پناهجویان به اروپا است. این درست همان چیزی است که رسانهها معمولا به آن نمیپردازند!
ژیژک در پاسخ به اینکه آیا تظاهرات جلیقهزردها میتواند به «می ۶۸» جدیدی در فرانسه بینجامد یا نه گفت: گیرم هم که اینطور بشود. بعدش چه خواهد شد؟ نتیجه می ۶۸ چه بود؟ میدانم که خیلیها نگاهی نوستالژیک به می ۶۸ دارند، اما در نهایت، اگر بخواهیم صادقانه بگوییم، نتیجه آن چیزی جز پیروزی محافظهکاران نبود. مشکل درست همینجاست: شرایط بهتر تحصیل و کاهش مالیات و غیره! این مشکل آن زمان هم بود. در چارچوب نظام فعلی نمیتوان به این خواستهها رسید. همین منطق در مورد پناهجویان هم صادق است. وضعیت آنها بسیار تراژیک است. اما چپهای لیبرال میگویند که بیایید مرزها را کاملا باز کنیم تا همه بتوانند وارد اروپا شوند! خب نتیجهاش چیست؟ نتیجهاش این است که اکنون در بیشتر کشورهای اروپا، اکثریت مردم مخالف پناهجویان و مهاجران هستند. پس چه باید کرد؟ باید تمام چارچوبها و بنیانهای نظام را تغییر داد!
وی ادامه داد: این چپ اخلاقگرا که صرفا یک سری خواسته مطرح میکند و قادر نیست دیدگاه جدیدی را پیش بکشد حالم را به هم میزند. آشکار است که بسیاری از مشکلات از کجا ناشی میشود. مشکل اصلی این است که چگونه در مواجه با این مسائل کل ساختار نظام را تغییر دهیم! من آدم بدبینی هستم. به گمانم، نتیجه تمام این رویدادها قدرتگیری نژادپرستان ملیگرا و دستراستی در اروپا است.
ژیژک در پایان تاکید کرد: حرف من این نیست که صرفا چون رهبران راستگرا از این تظاهرات حمایت کردهاند باید آن را محکوم کنیم. موضوع اصلی اما اینجاست که این تظاهرات هیچ چیز جدیدی را پیش نکشیده! دستمزد بالا و مالیات پایین و غیره از مسائل معمول چپ پوپولیستی هستند، اما در نهایت هیچ ساوزکاری را برای تغییر سیستم پیش نمیکشند. من تاکنون هیچ دیدگاه نوینی درباره اینکه چگونه باید دست به تغییر زد ندیدهام! تظاهرات جلیقهزردها همچنان در چارچوب خواستههایی مطرح میشود که بنده از اربابش طلب میکند. هیچ دیدگاه نوینی در اینجا وجود ندارد! تکرار میکنم، من آدم بدبینی هستم.
گفتوگو: کامران برادران