این تماسها با طالبان توسط بخشهای سیاسی مملکت انجام نمیداد و بخشهای نظامی و امنیتی ایران انجام میداد بنابراین از بخشهای آن اطلاع داریم و از بخشهای هم مطلع نیستیم.
از مدتها قبل، درخصوص ارتباطات ایران با طالبان مطالب پراکندهای از سوی مقامهای مختلف ایرانی و افغانستان بیان میشد. ارتباطاتی که سفیر ایران در کابل آن را رد نکرده بود و البته گفته بود ایران با طالبان مذاکره نمیکند بلکه این دولت مرکزی افغانستان است که باید طرف مقابل طالبان حضور داشته باشد. با این وجود، افغانستان نیز از تحولات غرب آسیا بینصیب نمانده و شتاب بالای تحولات در این کشور موجب شده تا معادله افغانستان هر روز پیچیدهتر از دیروز باشد. یک روز، دونالد ترامپ از خروج حدود نیمی از نیروهای نظامی امریکایی در افغانستان خبر میدهد. روزی دیگر، رسانه از آغاز مذاکرات با ایالات متحده، امارات، عربستان و پاکستان در ابوظبی خبر میدهند و دیگر، طالبان دور بعدی مذاکراتش با محور ابوظبی را در جده به تعویق میاندازد. در این چرخه پر شتاب تحولات افغانستان، ایران نیز نقش آفرین است. علی شمخانی به کابل میرود و رایزنیهای ایران و طالبان را به صورت رسمی بیان میکند و در کمتر از چند روز، هیاتی از طالبان به تهران سفر میکند و پس از مدتی هم سیدعباس عراقچی، معاون سیاسی وزیر امور خارجه که در تهران با طالبان به گفتوگو نشسته بود، به کابل سفر میکند.
درخصوص تماسهای ایران و طالبان، با ابراهیم رحیمپور که تا حدود یکسال قبل معاونت آسیا و اقیانوسیه وزارت امور خارجه را برعهده داشت، گفتوگویی داشتیم که مشروح آن در ادامه میآید.
سخنگوی طالبان در گفتوگویی که با رویترز داشته است گفته طالبان امروز با طالبان دو دهه قبل متفاوت است. آیا ما با طالبان متفاوتی نسبت به گذشته روبهرو هستیم؟
طالبان گروهی است که در دوره اشغال افغانستان توسط شوروی سابق در دهه ۸۰ میلادی پایهگذاری شد و طراحان هم امریکا، پاکستان و تا حدی عربستان سعودی هستند. ما در آن زمان، مشکل چندانی با آنها نداشتیم چراکه جمهوری اسلامی نیز مخالف اشغال افغانستان بود و حتی با مجاهدین افغان نیز دوست بوده و با آنها در ارتباط بودیم؛ این ارتباط هم با ائتلاف هفت گانه و هم با ائتلاف هشت گانه بود که شامل گروههای شیعه و سنی میشد. با بیرون راندن اشغالگران و تشکیل دولت توسط مجاهدین چه زمانی که صبغتالله مجددی رئیسجمهور بود و چه زمانی که برهانالدین ربانی ریاست جمهوری را برعهده گرفت، تهران با کابل روابط دوستانهای داشت و درصدد گسترش همکاریها بود اما گروههای مجاهد بر سر تقسیم قدرت با یکدیگر درگیر شدند. ما در آن زمان از این درگیریها راضی نبودیم و از تنش میان گروههای مسلمان ناخشنود بودیم چراکه این درگیریها موجب گسترش افراطی، ناامنی و بیثباتی در یکی از همسایگان ما میشد.
متاسفانه آن درگیریها موجب شد تا زمینه روی کار آمدن طالبان فراهم شود. طالبان هم وقتی قدرت را در اختیار گرفت، دست به اقدامات تفرقهآمیز زد، رویکرد ضدشیعی به خود گرفت و بسیاری از شهروندان شیعه افغانستانی را کشت و موجب گسترش ناامنی و افزایش آوارگان به ایران شد. اقدامات طالبان محدود به این مسائل نشد و آنها در حملهای که به مزار شریف داشتند، به سرکنسولگری ایران نیز حمله کرده و تعدادی از دیپلماتهای ایران را به شهادت رساندند. این مسئله موجب شد تا ایران تا به مرحله درگیری نظامی با طالبان پیش برود. با این وجود، پس از لشکرکشی ایالات متحده به افغانستان در سال ۲۰۰۱ و سقوط طالبان، جمهوری اسلامی ایران تمام تلاش خود را برای استقرار امنیت و گسترش صلح در افغانستان و تحکیم دولت مرکزی کابل انجام داده است.
پس از سقوط طالبان هم حامد کرزی به ریاستجمهوری رسید و ۱۳ سال قدرت را در اختیار داشت. در این مقطع، تنازعات میان دولت مرکزی افغانستان و طالبان شروع و تداوم یافت. نکته مهمی که در این میان نهفته است، این است که هرچند طالبان در تهاجم امریکا به افغانستان شکست خورد، ولی آنها یک واقعیت هستند و تفکر طالبانیسم در افغانستان ریشه دارد و عدم مشارکت در آن قدرت، موجب ادامه ستیزها در این کشور میشود. با آنکه در اواخر دوره ریاستجمهوری کرزای، واشنگتن قراردادی را با کابل امضا کرد که براساس آن، نیروهای عملیاتی خارج و نیروهای آموزشی و مستشاریشان در افغانستان باقی ماندند، ولی طالبان با ادامه حضور نیروهای بیگانه مخالف است و به همین خاطر، آنها به روند پروسه صلح نپیوستهاند. به عبارت دیگر، استدلال طالبان حضور نیروهای بیگانه است هر چند که این موضوع، میتواند بهانه هم باشد ولی بهانهشان هم به نوعی موجه است و در این کشور، طرفداران زیادی هم دارد.
با ریاستجمهوری اشرف غنی، ما شاهد افزایش منازعات میان دولت مرکزی و طالبان هستیم. به نظر میآید کرزای توانسته بود یک نوع بالانسی را در این باره برقرار کند ولی دولت اشرف غنی موفق به چنین کاری نشده است. از سوی دیگر، داعش به عنوان یک گروه مدعی اسلامگرایی دیگر نقطه دیگری از جهان اسلام سر برآورده است که طی یکی، دو سال گذشته هم این غده سرطانی به افغانستان نیز تسری یافته است و ما مشاهده میکنیم، داعش در بخشهایی از افغانستان حضور پیدا کرده است. ریاستجمهوری دونالد ترامپ نیز شرایط متفاوتی را برای افغانستان ایجاد کرده است چراکه او ساز دیگری نسبت به اوباما در عرصه سیاست خارجی میزند. دولت وحدت ملی افغانستان نیز آن انسجامی را که در دولت کرزای وجود داشت را ندارد و اختلافات داخلی در درون دولت را مشاهده میکنیم. با وجود تلاشهایی که کابل برای رسیدن به توافق با طالبان انجام داده تا روند صلح طی شده و آنها نیز در روند قدرت سهیم شده و مشارکت داشته باشند ولی تا به امروز این گفتوگوها به سرانجام نرسیده است. عدم موفقیت مذاکرات و تداوم مناقشات میان دولت مرکزی و طالبان نیز منجر به گفتوگوهای طرفها و کشورهای مختلف با طالبان شده است. این مذاکرات هم در داخل افغانستان، هم در دوحه قطر و هم در کویته پاکستان انجام شده است. اخیرا نیز امریکاییها با حضور پاکستان، امارات و عربستان در ابوظبی انجام دادند.
گفتوگوهای ایران و طالبان از چه زمانی آغاز شد؟
به دلیل اینکه مسائل مرزی برایمان بسیار مهم بود و دولت کابل نیز از توانایی لازم برای آنکه بتواند خواستههای ما در برقراری امنیت مرزها تامین کند – به ویژه اینکه داعش هم در افغانستان حضور پیدا کرده بود – طبیعی بود که ارتباطاتی با طالبان برقرار کنیم و با آنها مذاکراتی داشته باشیم.
آیا فقط تامین امنیت مرزها بود؟
هدفمان این بود که در درجه اول به تامین امنیت و تسریع در روند صلح در افغانستان کمک کرده و در درجه دوم، امنیت مرزهای شرقیمان حفظ شود. بخشهایی از این گفتوگوها نیز با اطلاع دولت افغانستان انجام میشد. در این باره نیز بحثهای مختلفی میان تهران و کابل در جریان وجود داشت تا آنکه دبیر شورای عالی امنیت ملی به کابل سفر کرد و هیاتی هم از طالبان به تهران آمد و متعاقبا سیدعباس عراقچی به افغانستان رفت. معنای این تحرک جدید هم آن است که تماسها و ارتباطات ایران و با طالبان با اطلاع و هماهنگی دولت افغانستان انجام میشود. جمهوری اسلامی ایران نیز به عنوان دولت مستقل بدون توجه به خواستههای امریکا و حتی روسیه، میخواهد به استقرار صلح در افغانستان کمک کند.
انجام این گفتوگوها مشخصا از چه زمانی آغاز شد؟
این تماسها با طالبان توسط بخشهای سیاسی مملکت انجام نمیداد و بخشهای نظامی و امنیتی ایران انجام میداد بنابراین از بخشهای آن اطلاع داریم و از بخشهای هم مطلع نیستیم. البته تماس با طالبان در مقاطع مختلف وجود داشته است. حداقل در دوره آقای روحانی که من مسئولیت داشتم، تماس با اینها با موضوعات مشخص وجود داشته است.
خودتان نیز در دوره مسئولیتتان با نمایندگان طالبان دیدار داشتید؟
خیر؛ من دیداری نداشتم.
اشاره کردید که نخستین تماسها از سوی بخشهای امنیتی – نظامی بوده است. آیا سفر هیاتی از طالبان و دیدار با معاون سیاسی وزارت امور خارجه را میتوان انتقال پرونده طالبان از لایههای امنیتی به لایههای سیاسی قلمداد کرد؟
درخصوص امنیت مرزی، مسئلهای است که علاقهمندیم بخشهای امنیتی و نظامی درباره آن رایزنی انجام دهند ولی در کلان ارتباطات با طالبان، این مسئله، موضوعی چند بعدی است و طبیعی است که شورای عالی امنیت ملی و وزارت امور خارجه نیز در آن دخیل شوند. این انتقال به خوبی انجام داده و ما نیز از آن استقبال میکنیم.
مقامات ایران میگویند از نخستین تماسهای ایران و طالبان، با اطلاع دولت مرکزی کابل بوده است. واکنش دولتمردان افغانستان چه بود؟
افغانستان نسبت به انجام این مذاکرات ملاحظاتی داشت و میخواست این مذاکرات با هماهنگی کابل باشد یا از نتایج آن آگاه باشد و ما نیز در این موضوع استدلالهای خود را داشتیم. بخشی از این واکنشها به صورت علنی مطرح میشد که گلهمند بودند. بخشهایی هم از این مسئله در ملاقاتها مطرح میشد که طرفین بحث میکردند و ما نیز حرفهای خودمان را مطرح کردیم مبنی بر اینکه اطمینان میدادیم کار ما هم به نفع ایران، هم به نفع افغانستان و هم به نفع صلح است. من فکر میکنم درباره این مذاکرات که علنی نبود، اطلاعات یا تحلیلهایشان مبتنی بر واقعیت نبود یا نشات گرفته از منابع غربی بود چراکه ما هیچ حرکتی که به ضرر دولت کابل باشد، انجام ندادیم و مشوق آنها برای پیوستن به میز مذاکره با کابل و تسریع در روند صلح هم بودیم. در گفتوگوهای مختلفی که درخصوص افغانستان در کابل و مسکو و سازمان ملل شرکت میکردیم، سهیم بوده و شرکت میکردیم.
حضور هیات طالبان در تهران و سفر عراقچی به کابل نشاندهنده جدی بودن مذاکرات ایران و طالبان است. فکر میکنید احتمال مذاکرات ایران و طالبان تا چه اندازه است؟
جمهوری اسلامی ایران هیچ نوع مذاکره و تماسی را با داعش قبول نداریم چراکه آنها گروهی ضداسلامی و وابسته به سرویسهای اطلاعاتی برخی از کشورهای مختلف میدانیم اما در طالبان این گونه فکر نمیکنیم بلکه آنها را نیروهایی میدانیم که باید با آنها مذاکره کرد. آنها در بخشهایی منطقی هستند و از این جهت باید با آنها مذاکرات را ادامه داد تا بتوانیم میان آنها و دولت کابل سازشی را شاهد باشیم. مسیر ما این است ولی اینکه چه زمانی به این هدف برسیم، مشخص نیست.
ایالات متحده به همراه پاکستان، امارات و عربستان سعودی گفتوگوهایی را با طالبان در ابوظبی انجام داده است. ارزیابیتان از آن نشست چیست؟ گفتوگوهای تهران تا چه اندازه با مذاکرات ابوظبی همپوشانی یا تضاد دارد؟
سیاست اصولی جمهوری اسلامی ایران حمایت از هر تلاشی است که منجر به تقویت ثبات و گسترش صلح و امنیت در افغانستان بشود. ایرادی هم ندارد که در کانالهای مختلف مذاکره انجام شود. ایران با این مسئله مشکلی ندارد. مهم حاصل کار است که به صلح در افغانستان کمک کند اما وقتی پای امریکا و عربستان در این جور مسائل در میان باشد، تردیدهایی برای ما ایجاد میشود. با این حال، طالبان کشور مستقلی است که وابسته به ایران هم نیست و گروهها و جناحبندیهای مختلف در آن مذاکرات خود را دارند. مذاکرات ایران با مذاکراتی که در ابوظبی انجام شد نیز مذاکرات هماهنگی نیست. با ایران هم هماهنگی نمیشود. ما مصالح خود را میدانیم و رفاقتهایمان را هم با کابل حفظ میکنیم.
سقف همکاریهای ایران با طالبان را با توجه به تفاوتهای ایدئولوژیکی که میان طرفین وجود دارد، تا کجا میدانید؟
طالبان در طول زمان و مسیری که طی میکرده است، قابل قیاس با طالبان ۱۶ سال پیش نیست یعنی طالبان امروز متفاوت از طالبان دیروز است. از این منظر، ما مشکل چندانی با آنها نداریم چون آنها بخشی از جامعه افغانستان هستند و باید سهمگیری در قدرت و حاکمیت افغانستان داشته باشند و دولت کابل نیز این مسئله را قبول دارد. ما با آنها تقابلی نداریم و اگر هم تقابلی هم وجود داشته باشد، با داعش است. بنابراین ما این گروه را به عنوان یک واقعیت قبول داریم، با آنها برای تامین امنیت مرزها و کمک به روند صلح در افغانستان مذاکره هم میکنیم.